eitaa logo
شوق وصال 72
93 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
22 فایل
گفتم‌کلیدِقفل‌ِ شهادت‌شکسته‌است...؟! یااندراین‌زمانه‌درباغ‌بسته‌است...؟! خندیدوگفت: ساده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست! دربسته‌نیست..! بال‌وپرماشکسته‌است. ........................................ 🌾🍂🌱🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🏴سفارش امام صادق(ع)به کربلا نرفته ها، در روز ! ✍شخصی نزد امام صادق(ع)رفت و پرسید: ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟ فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...امام (ع) را به او آموزش داد و فرمود: حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند . هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیه‌السلام می برند. و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند... امام صادق علیه‌السلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی. آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن می شود... 📚وارث ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
چهل منزل کتک خوردم برادر به جرم اینکه بودم خواهر تو ... 😭😭😭😭
من بی طُ صَغیرِ بنِ فَقیرِ بنِ حَقیرم حسین جان 💔 فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد 🖤
اگرچه در جمع زائران تو نیستم با قلب و اشک و دلتنگی‌ام به سوی تو لبیک...😔
زوار اربعین باید قدم هاشونو نذر ظهور کنن و توی هر قدم بگن یا بقیه الله دارم میام توی این مانور آمادگی برای ظهورت... اما منو در اون برنامه اصلی ظهورت هم راه بده ان شاءالله😭
کربلا فقط ۱ سلام 🥺❤️‍🩹 سلامی از ما جامانده ها 💔✋🏻 🏴السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) 🏴وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع) 🏴وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) 🏴و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع)
◾ای امیر اربعینی ها بیا یابن الحسن 🏴 فرا رسیدن حسینی تسلیت باد.
°•𔘓•° چشمم اگر چه خشک، ولی مبتلای توست اشکـی بده که نـذر تـو و گریـه‌هایِ توست😭   قـربـانِ چشـمِ سـرخ شما، می‌کُشـد مـرا، باران گرفته است اگر، های هایِ توست   یک لبـاس عـزا کـرده‌ای به تـن یک اربعین ببین، دلِ ما در هوایِ توست   یک اربعین برای شما گـریه کـرده‌ام آقا بیا که روضهٔ ما هم برای توست
✨سلام‌صبحگاهی‌به‌ولی‌نعمتمان‌به‌نیت‌فرج ✨ سلام مهدی جان❤️ ▪️ هم گذشت چھل روز است که گل ھای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشته اند و باغبان خود را تنھا نھاده اند.💔 چھل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادی‌شان آلوده به شرم و ندامت شده بود. چھل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شھدا، استوارتر و راسخ‌تر از ھمیشه، به سوی فلک قد می‌کشید. چھل روز بود… چهل روز از ریخته‌شدن خون سید شهیدان بر زمین گذشت.نه خاک سرد شد و نه آسمان آرام گرفت. چهل روز ذکر همه‌ی دلدادگانِ آلِ علی «اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً» بود و تسبیحشان، اشک چشم‌ها😭 😢هزار سال است که دنیا هر چهل روز، چشم‌انتظار می‌نشیند تا منتقم خون خدا، پیش‌قدم شود برای انتقام از «أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَي ذَلِكَ». هزارسال است که دنیا منتظر است دفتر تاریخ برسد به فصل ظهور ان شاء الله🤲🥺
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 زنده اند حاضرند می بینند حکایت یکی از زائران سالار در مسیر پیاده روی و همراهی با ایشان یکی از خاطرات شیرینی که از سفر پیاده روی اربعین برام مونده ، این است که چون ارادت خاصی به داشتم ، ایشون را در پشت سنجاق کردم . روز اول که پیاده روی می کردیم ، داشتم به آقا فکر می کردم ، به نیتشون ذکر می گفتم یک لحظه از دلم گذشت که ، من به فکر شما هستم ، تو هم به یاد من هستی ؟ اگر اینطوره ، یک نشانه برام بفرست ، باور کنید چند دقیقه نشد که یک آقا من را صدا کرد و گفت یک چیزی می خوام بهتون بگم ، نمی دونم خوشحال می شی یا نه . گفتم بفرمایید ... گقت من همرزم و دوست صمیمی هستم تو جبهه همش با هم بودیم گفت عکس من در کتاب هست خیلی ازسجایا و خصوصیات اخلاقی برام تعریف کرد من مات و مبهوت مونده بودم و فقط گریه می کردم ، خیلی برام شیرین بود و درطول سفر حضور را در پیاده روی احساس می کردم . شادی روح و 🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم قصد داشتم برای به کربلا برم. پیاده روی نجف تا ، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم 🌷