eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
☕️فنجانی چای با خدا ☕️ نویسنده :خانم زهرا اسعد بلند دوست🖋 ................................ مردِ راننده با دستگاهی عجیب مقابلم ایستاد.. دستگاه را به آرامی رویِ بدنم حرکت داد. صدایِ بوق بلند شد. صوفی ایستاد (پالتو رو دربیار.. ) وقتی تعللم را دید با فریاد، آن را از تنم خارج کرد (لعنتی.. لعنتی.. تو یقه اش ردیاب گذاشتن.. اینجا امن نیست سریع خارج شین..) صوفی چادر را سرم کرد من را به سمت ماشینِ پارک شده در گوشه پارکینگ هل داد. به سرعت از پارکینگ خارج شدیم، با چهره ایی مبدل و محجبه.. چادر.. غریب ترین پوششی که میشناختم.. حالا رسیدنم به دانیال منوط به مخفی شدن در پشت آن بود. به صوفی نگاه کردم. چهره اش در پسِ این حجابِ اسلامی کمی عجیب به نظرمیرسید. درد لحظه به لحظه کلافه ترم میکرد. حالم را به صوفی گفتم، اما او بی توجه به رانندگی اش ادامه داد.. کاش به او اعتماد نمیکردم. سراغِ عثمان و دانیال را گرفتم. بدونِ حتی نیم نگاهی گفت که در مخفیگاه انتظارم را میکشند و این تنها تسکین دهنده ی حسِ پشیمانم از اعتماد به این زن بود. کاش از حالِ حسام خبر داشتم.. بعد از دو ساعت خیابانگردی ، در یک پارگینگ طبقاتی متوقف شدیم و باز هم تغییر ماشین و چهره. چادر و مقنعه را با شالی تیره رنگ تعویض کرد. سهم من هم یک کلاه و شال پشمی شد. از فرط درد و سرما توانی در پاهایم نبود و صوفی عصبی و دست پاچه مرا به دنبال خود میکشید. با ماشین جدید از پارکینگ خارج شدیم. این همه امکانات از کجا تامین میشد؟؟ دستانِ یخ زده ام را در جیبِ مانتوام پناه دادم. چیزی به دستم خورد. از جیبم بیرون آوردم. مهر بود. همان مهری که حسام، عطر خاکش را به تمامِ وجود به ریه میکشید. یادم آمد آن روز از فرط عصبانیت در جیب همین مانتوام گذاشتم وبه گوشه ی اتاق پرتش کردم. نا خودآگاه مهر را جلویِ بینی ام گرفتم. عطرش را چاشنیِ حسِ بویاییم کردم. خوب بود، به خوبی حسام. چند جرعه از نسیمِ این گلِ خشک شده، تسکینی بود موقت برای فرار از تهوع. صوفی خم شد و چیزی از داشبود بیرون کشید (بگیرش.. بزن به چشمتو رو صندلی دراز بکش..). یک چشم بنده مشکی. اینکارها واقعا نیاز بود؟ اصلا مگر من جایی را بلد بودم که بسته ماندنِ چشمم انقدر مهم باشد؟؟ از آن گذشته من که در گروه خودشان بودم.. بی بحث و درگیری، به گفته هایش عمل کردم. بعد از نیم ساعت ماشین ایستاد. کسی مرا از ماشین بیرون کشید و به سمتی هل دادم… بعد از نیم ساعت ماشین ایستاد. کسی مرا از ماشین بیرون کشید و به سمتی هل دادم. چند متر گام برداشتن.. بالا رفتن از سه پله.. ایستادن.. باز شدن در.. حسِ هجومی از هوایِ گرم.. دوباره چند قدم.. و نشستن روی یک صندلی.. دستی، چشم بند را از رویِ صورتم برداشت. نور، چشمانم را اذیت میکرد. چندبار پلک زدم.. تصویر مردِ رو به رو آرامش را به رگهایم تزریق کرد.. لبخند زد با همان چشمانِ مهربان ( خوش اومدی سارا جاان..) نفسی راحت کشیدم.. بودن در کنار صوفی دمادم ترس و پشیمانی را در وجودم زنده میکرد.. اما حالا.. این مرد یعنی عثمان، نزدیکیِ آغوشِ دانیال را متذکر میشد.. بی وقفه چشم چرخاندم.. (دانیال.. پس دانیال کو؟؟) رو به رویم زانو زد ( صبر کن.. میاد.. دانیال به خاطر تو تا جهنمم میره..) لحنش عجیب بود.. چشمانم را ریز کردم ( منظورت از حرفی که زدی چیه؟؟ ) خندید ( چقدر عجولی تو دختر.. کم کم همه چیزو میفهمی.. ) روی صورتم چشم چرخاند. صدایش کمی نرم شد ( از اتفاقی که واست افتاده متاسفم.. چقدر گفتم برو دکتر، اما تو گوش ندادی.. تقریبا چیز خاصی از خوشگلیت نمونده.. واقعا حیف شد..سارا تو حقیقتا دختر قشنگی بودی.. اما لجباز و یه دنده..) ادامه دارد... ................................ ❣✨ ................................ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
السلام عليك یا اباعبدالله الحسین💚
🍃 امام زمان(علیه السلام) : در حق یکدیگر استغفار کنید اگر طلب مغفرت و آمرزش برخى از شما براى يكديگر نبود ، تمام اهل زمين هلاك می گشتند.🍃 📚 دلائل الامامة ، ص297 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
🔰 خطر تحریف دفاع مقدس جدی است 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس: ما کِی میتوانیم اهمیت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی عظمت کار معلوم میشود که عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم؛ عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدس. من در چند جمله کوتاه چرایی و چگونگی دفاع مقدس را امروز شرح میدهم. البته اینها مطالبی است که بارها گفتیم و گفتند لکن باید تکرار کنیم. باید آنچه را که حقیقت است گفت؛ تحریف امر جدی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد. (دیروز ۹۹/۶/۳۱)
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
🔰 خطر تحریف دفاع مقدس جدی است 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس: ما ک
پرسیدم کجامشغول به کارشدی؟! گفت: درسازمان حذف و تحریف اثار دفاع مقدس! {خیلی اتفاقی یاد اون جریانِ،برداشتن کلمه از روی تابلوها به منظور جلوگیری از سردگمی مردم افتادم...😏😒}
〖🌿‌ ͜͡🖤〗 آرزو یعنے↓🌱: داشتن‌یڪ‌جفت‌پاےخستہ هشتادڪیلومترےڪربلا👣 حسینے!✋🏻♥️ ---------------------------------------- j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعا شکست خواهد خورد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
💌 پیام معنوی: منبع بی‌نظیر انرژی...🤩💪🏻 -استادپناهیان ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
{•🖤🔗•} 🌻 میگه‌کھ مردن‌حقِ‌من‌نیست؛ بایدشهیدشم'🗝' +صحیح؛ولی‌نما‌ز‌ِصبحی‌کہ‌ نمیخونی‌ُکجای‌دلم‌‌بزارم‌‌رفیق :)'🔭' ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
اگر زمان اینترنت بود این عکس عکس میشد📸 تصویری تأمل برانگیز از «علی حسن احمدی» که با پای خودش را به دوشکا بسته⛓ که وقتی با RPG و تیربار میزنندش از ترس نکنه❗️ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
پشت به میهن؛ خم به دشمن به نظرتون چرا خاتمی و اطرافیانش از تهدید قاتل و عوامل ترور حاج قاسم وحشت دارن! مثل اینکه عوض کردن جای شهید و جلاد در دستور کار جریان تحریف قرار گرفته ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
دوستان ان شاءالله امشب ساعت ۲۱:۰۰ داریم خوشحال میشیم همراهی کنید🌸✨ j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909