#دلنوشته_اشنایی_شهید_کردانی
#ارسالی
سلام یک روز من بایکی ازدوستانم داشتیم درباره ازدواج صحبت میکردیم که من گفتم بعد از ازدواج یک هفته تا شهادت وگرنه ازدواج نمیکنم دوشب بعد خواب دیدم بین یک عده هستم که نمیشناسم فقط چهره یکی از آنها برام آشنا بود ویک ازآنها را که اصلا ندیده بودم با عصبانیت گفت چرا میگی ازدواج نمیکنم روز بعد همینطور تو فکر بودم رفتم پرفایل دوستم نگاه کردم تا عکس دیدم جا خوردم از دوستم پرسیدم این شهید کی گفت
#شهید_عباس_کردانی وجالب تر اینکه درست بعداز هفت یاد ه روز بعد از خوابم یکی آمد پی وی گفت برای کانال عباس کردانی خادم نیاز داریم میتوانید کمک کنید فقط یک جمله بگم شهدا زنده اند ونزد پروردگارشان روزی میخورند
در کنارش عنایت میکنن وحواسشون به همه ما است
دیگه من شدم برادرم عباس