در این چند صباحی که زنده ایم مرتب به وسیلهی خدا آزمایش می شویم و هر لحظهی عمر ما آزمایش است.
شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست ولی آنچه بیش از همه مطرح است، آزمایش خداست.
#شهید_ابراهیم_همت
@shohada15
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی که تحت عنوان شفای دختر بچه فلج ایرانی در حرم مطهر امامین عسکریین(ع) در شب جمعه ۱۴۰۲/۰۲/۲۱ منتشر شده است.
@shohada15
May 11
#وصیتنامه✨
شهید رجبعلی غلامی در وصیت نامه اش می نویسد:🍃
برادران عزیز!
همانطور که میدانید من غریبم!
پدر و مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری!
از شما عزیزان تقاضا دارم گاه گاهی که بر سر قبرم حاضر میشوید، فاتحهای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل بر سر مزارم برگزار کنید!
در ضمن موتورم را هم بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید!
در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستانی امید عفو و بخشش دارم!
اگر خطایی از من مشاهده کردهاند، خواهند بخشید. از برادران عزیزم احمد باغبان و علی پور اسماعیل میخواهم که بجای برادرم جنازهام را بخاک بسپارند.
@shohada15
#خاطراتشهدا☘
حیف است بسیجی سیگار بکشد🥀
یکی از دوستان که چند سالی از ما بزرگتر و نامش حسن بود در حاشیه خیابان کارون سیگاری روشن کرد. دیدم که شهید رجبعلی با استواری تمام پیش آمد و گفت: «حسن آقا سیگارت را بده به من». خیلی تعجب کردم غلامی که سیگاری نیست؟ دیدم که سیگار را گرفت و زیر پایش گذاشت و له کرد.
حسن آقا خیلی ناراحت شد من هم ناراحت شدم و به رجب گفتم چرا اینکار را کردی؟ شهید جملهای گفت که خشک مان زد. او گفت: «حیف است بسیجی سیگار بکشد». با این که او اصلا سواد نداشت این جمله آنقدر برای ما تکان دهنده بود که حد نداشت. با وجود آن که در اول جنگ رسما در بین رزمندگان سیگار توضیع میکردند. جمله شهید غلامی باعث شد که حسن آقا سیگار را در جبهه ترک کند.
@shohada15
🍃 شهید : اقبال آدمی
🌹 فرزند : _
🍃 متولد : ۱۳۲۵/۱۰/۱
🌹 محل تولد : محله چهار باغ سنندج
🍃 تاریخ شهادت : ۱۳۵۹/۶/۳۱
🌹 محل شهادت : خرمشهر
🍃 نحوه شهادت : حین انجام ماموریت عملیاتی
🌹 مزار شهید : بهشت رضا آبادان
🍃 دین : اسلام
🌹 مذهب : سنی
🍃 سن : ۳۴
🌹 تحصیلات : مقطع متوسطه
🍃 وضعیت تاهل : _
🌹 فرزندان : _
🍃 درجه : ناوبان یکم نیروی دریایی
🌹 لقب : _
💐 هرکس به شهدا توسل کند به بن بست نمی خورد 💐
#به_یاد_شهدا
@shohada15
شهید رجبعلی غلامی🥀
شهیدی که کسی نبود تا جنازهاش را تحویل بگیرد
تاریخ تولد:۱۳۴۳
تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۴/۶
محل تولد:شهر لار - افغانستان
محل شهادت:سلیمانی
مزار مطهر:بجستان،خراسان رضوی
، 19 ساله از افغانستان، ساکن بجستان خراسان رضوی که در جنگ ایران با عراق به شهادت رسید.
او همه خانواده اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود و هیچ کسی را در این دنیا نداشت.
وقتی میشنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است، عازم جبهه میشود.
رفیقاش می گفتند: پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمیشد آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع میکردیم، سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد!
در این وقت این شهید با همرزم خود به نام «شریفی مقدم» تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد.
ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی به او التماس میکند و او را قسم میدهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر!
به روی سیمهای خاردار خوابید بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند!
وقتی همه عبور میکنند و او را از روی سیمها بلند میکنند، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و درد میکشد!
می گوید:
خدایا!
شهادت مرا برسان!
در این لحظه گلوله ای از سوی نیروهای عراقی شلیک میشود و به چشم چپ او اصابت میکند و همان جا به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید
@shohada15
🍃 شهید : مجتبی پوزش
🌹 فرزند : علی اکبر
🍃 متولد : ۱۳۵۸/۱۰/۲۳
🌹 محل تولد : شهر ری
🍃 تاریخ شهادت : ۱۳۷۸/۶/۲۲
🌹 محل شهادت : ایرانشهر
🍃 نحوه شهادت : درگیری با اشرار
🌹 مزار شهید : بهشت زهرا
قطعه : ۵۰
ردیف : ۱۲
شماره : ۱۶
🍃 دین : اسلام
🌹 مذهب : شیعه
🍃 سن : ۲۰ سال
🌹 تحصیلات : دیپلم
🍃 وضعیت تاهل : مجرد
🌹 فرزندان : _
🍃 درجه : سرباز نیروی انتظامی
🌹 لقب : _
💐 هرکس به شهدا توسل کند به بن بست نمی خورد 💐
#به_یاد_شهدا
@shohada15
May 11
خیلی متواضع وبی ادعا بود با اینکه کمربندش بالا بود ولی اکثر اوقات تو باشگاه درجه، کمربند و جز ارشدین باشگاه بودن براش مهم و مطرح نبود تا جایی که اکثر مواقع تو تمرین، آخر صفها میرفت و تمرین میکرد و انگار به بلوغی رسیده بود که دیگه نباید دیده میشد و میخواست افتادگی رو به بقیه آموزش بده.الان بعد از شهادتش یاد این حدیث میافتم.
امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام:
" اِنَّ اللّه َيُحِبُّ الْمُتَواضِعينَ؛ خداوند متواضعان را دوست دارد".
📚تحف العقول، ص ۱۴۳
@shohada15
به یاد شهیدان 🇵🇸
خیلی تعرفه های ارزونه خیلی .راستی این تعرفه که گذاشتیم مال ۱۰ نفر اوله
۱۰ نفر اول کجا هستند بدویید
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
#شهید_اسماعیل_حیدری
نامه پدر : علی نقی
تاریخ تولد :1347/12/2
محل تولد : آمل
تاریخ شهادت:1392/5/28
محل شهادت : سوریه
✯خاطرهای ماندگار از زبان همسر شهید اسماعیل حیدری
ماه رمضان سال 97 همراه با خانوادۀ شهدا برای افطار دعوتشده بودیم. حاج قاسم هم حضور داشت. خودش سر تکتک میزها میآمد و احوالپرسی میکرد. بهمحض اینکه من را دید احوال فرزندانم حسین، فاطمه و زینب را پرسید. همیشه اینطور بود، اسم بچههای خانوادۀ شهدا خوب یادشان میماند. پسرم حسین کنارم نشسته بود. از او تشکر کردیم که در مهمانی حضور دارد و ما ر ا به این افطاری دعوت کردهاند. با رویی گشاده گفت: «شما هم دعوت کنید ما میآییم.»
باورمان نمیشد که حاج قاسم وقت داشته باشد به منزل ما بیاید. گفتم: «شما بااینهمه گرفتاری چطور میتونید وقت بذارید به خونۀ ما بیایید؟ اصلاً چطور شمارا پیدا کنیم؟» نگاهش را به حسین انداخت و گفت: «حسین آقا به من زنگ بزنه من میام.» حاج قاسم هنوز چند قدمی از ما دور نشده بود که از حسین پرسیدم: «حسین جان، حاج قاسم شوخی که نمیکنه؟» حسین هم حسابی تعجب کرده بود و فقط جواب داد: «فکر نمیکنم، کاملاً جدی بود.»
دوهفتهای گذشت. به حسین گفتم: «زنگ بزن و حاج قاسم را دعوت کن.» حسین به شماره تلفن یکی از رفقای حاج قاسم زنگ زد، حاج قاسم در ایران نبود. دو هفتۀ بعد باز هم زنگ زدیم، دومرتبه حاج قاسم نبود. چند روز گذشت. ساعت ۷ صبح بود. تلفن منزلمان زنگ خورد، یکی از پشت تلفن گفت: «حاج قاسم سلام رساندند و گفتند برای ناهار به منزل شما میام.»
@shohada15
به یاد شهیدان 🇵🇸
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 #معرفی_شهدا #شهید_اسماعیل_حیدری نامه پدر : علی نقی تاریخ تولد :1347/12/
✯باورم نمیشد. هاج و واج مانده بودم. همان ۷ صبح چادربهسر کردم و با حسین روانۀ بازار شدم برای خرید میوه و سبزی تازه. همهجا بسته بود. سر صبح هیچ مغازهای باز نکرده بود؛ اما من به شوق مهمان عزیزمان همهجا را زیر پا گذاشتم. یکی از مغازهها باز بود؛ اما سبزیهایش تازه نبود. با حسین خیابانها را بالا و پایین میرفتیم. فرصت خوبی هم شد که با حسین همفکری کنم، میخواستم برای ناهار سنگ تمام بگذارم. حسین گفت: «مامان این کار را نکن حاج قاسم ناراحت میشه. یک نوع غذا بیشتر نمیخوره.»
از ذوق و شوق روی پای خودمان بند نبودیم. بالاخره مغازهها باز شدند و توانستیم خرید کنیم. دیگر تصمیمم را گرفته بودم: یک غذای محلی و شمالی. با حسین که رسیدیم خانه باز تلفن زنگ خورد. همان شخصی بود که صبح تماس گرفته بود. ترسیده بودم که مهمانی بههمخورده باشد؛ اما همان آقایی که صبح زنگزده بود گفت: «مهمان شما فقط حاج قاسم است برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید. حاج قاسم گفتند ناهار ساده باشد.»
ساعت به ظهر نزدیک شده بود. سردار تنها آمد، خیلی ساده، بدون هیچ محافظی وارد منزل ما شد. با بچهها حرف میزد، خاطرات پدرشان را میگفت، از دورانی که حاج اسماعیل در شهر حلب بود. از مهربانی و جنگآوری پدرشان برای بچهها میگفت. تعریف میکرد که حاج اسماعیل چطور حواسش به بچههای جنگزدۀ حلب بود. در شرایط سخت، روستاهای ناامن را زیر پا میگذاشت تا برای کارخانۀ آسیاب اهالی روستا که گرسنه مانده بودند نفت پیدا کند و... .
حرفها بهجایی رسید که بچهها بغضکرده بودند، خود حاج قاسم نیز اشک در چشمانش حلقهزده بود. برای اینکه بچهها را از فضای حزنانگیز بیرون بیاورد. صدایش را شنیدم که گفت: «حاجخانم نمیخواید به ما ناهار بدید؟»
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
@shohada15
#تلنگر
🍃ازخدا پرسیدم:
🔹چرا از خدا بیخبرها زیباترن؟
چرا آدمایاَلَکی، اَلَکی جذاب ترن؟
🔸چرا اونایی کهدیگرانرومسخرهمیکنن...
بیشتر تو دل مردم میرن؟
🔸چرا اونایی
تهمتمیزنن...غیبتمیکنن💔
دروغمیگن...موفقترن⁉️
🍃✨پرسید:
پیشمن یا مردم⁉️‼️
...دیگهچیزینداشتم که بگم
@shohada15
اگر از من تعریف کردند و گفتند «مالک اشتر» و من باورم شد؛ سقوط میکنم،
اما اگر در درون خودم ذلیل شدم خداوند مرا بزرگ میگرداند.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@shohada15
🌷#شهید_هادی_طارمی 🌷
تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۱۰/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸
محل تولد: زنجان
محل شهادت : فرودگاه بغداد
مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۰ در جوار برادر شهیدش
مادرش میگوید: هادی عادت داشت که من را هر وقت میدید دست یا پای مرا میبوسید و به ما خیلی احترام میگذاشت.
جگرم سوخت ولی خدا رو شکر که عاقبت بخیر شد.
او حدود ۱۶ سال در لباس سبز سپاه به خدمت مشغول بود سالها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت.
هادی برادر شهید بود، یکی از برادرش *شهید جواد طارمی* در عملیات خیبر بعد از ۱۵ سال پیکرش به وطن بازگشت.
هادی دارای دو دختر ۴ ساله و ۹ ساله به نامهای *محیا* و *هانیه* است دخترانی که دلتنگ پدر هستند.
روز ۱۳ دی ماه ۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد در کنار سردار بزرگ ایران پر کشید.
@shohada15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شھیداحمـد شب هاے جمعہ دعاے کمیل را گوش مےداد و مےگفت: این دعا، نامہے اعمال ما را نزد امام زمان{عجاللّٰہ} سفید خواهد کرد، همچنان کہ در روایات آمده است حضرت صاحبالزمان{عجاللّٰہ} جمعہ ها نامہے اعمال ما را بررسے مےکند.
@shohada15
عزیزانی در مشهد مقدس تشریف دارند عکس و فیلم هاتون رو برامون بفرستید تا ماهم دلمون مشهد باشه
@AMIR19584
•[🌹🌱]•
وقتیبرایدنیایِبقیہازدنیاتگذشتی
میشیدنیاییہدنیاآدم..
همونقضیہیعزتبعدشھادت💔(:
#شهید_احمد_مشلب
@shohada15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قصۀ مهسا
قسمت اول گزارشمستند قصههای ۱۴۰۱
@shohada15