eitaa logo
به یاد شهیدان 🇵🇸
105 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
362 ویدیو
17 فایل
.. تنها راه رسیدن به خدا #شهادت است🪴 ➕سریعترین راه ➕مطمئن‌ترین راه ➕بهتـــــــــرین راه ➕زیبــــــــا ترین راه ✍🏻اینجا مطالب شهدایی داریم❤️ ✅راه ارتباطی : @AMIR19584 ..
مشاهده در ایتا
دانلود
20.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ عیادت رهبر معظم انقلاب از همسرشون در بیمارستان بقیه الله تهران و... @shohada15
۲۵ شهریور روز شهادت امام رضا، سالگرد مهسا امینیه. مشهدی‌های عزیز بخصوص صاحب رسانه‌ها تا میتونن باید تو اون ایام محتوا از امام رضا تولید کنن و اگر در اینستاگرام و توئیتر فعال هستن بخصوص اونجا این محتواهارو منتشر کنن تا فضای اینستاگرام که احتمالا مسموم خواهد شد اون روزها، با محتواهای امام رضایی فضاش عوض شه بخصوص که اون ایام مشهد شبیه کربلا اربعینه، موکبهای فراوان، مسیر پیاده روی و... که خیلی پتانسیل روایتگری داره ان شاء الله امام رضا ماروهم بطلبه بریم کار رسانه‌ای کنیم باهمین نیت🥺🥺
این پیام را آقای دارابی نوشتن
قراره اون روز هرچی مطلب هست از امام رضا را بگذاریم
برای مردم زندگی نکنیم... روزی که منتظرید مردم براتون دست بزنند بالاخره وسط این دستها له میشوید روزی که ملاک‌های شما برای درست و غلط قضاوت و نظر مردم است از نظر علمی گفته می‌شود یک بادکنک سوراخ هستید مگر ما آمده ایم در این دنیا تا مردم را راضی نگه داریم این چه نگاهی‌ست به دنیا‌... روزی که شما فقط نگران قضاوت و نظر مردم  بودید، از پا در میاید و به هیچ جا هم نمی رسید برای خودتان زندگی کنید نه نظر و حرف مردم...    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada15
🏴🕊 ﴿شهیدمرتضی عطایی﴾ به تاریخ ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ در شهرمقدس مشهد متولدشد. در همان محل تولدش تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را سپری کرد و سپس در مغازه پدرش مشغول به کار شد، شغل پدر تاسیسات ساختمان بود. ✨باشروع شدن درگیری ها در سوریه دیگر مرتضی مانند گذشته نبود و برای اعزام به سوریه به هر دری می زد و نمیخواست از کاروان مدافعان حرم جا بماند. ✨به خاطر دشواریهایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود داشت مرتضی عطایی با هر مشقتی که بود توانست خود را در *کاروان فاطمیون* که مدافعان حرم افغانستانی بودند جای دهد و به سوریه برود در حالی که هنوز خانواده اش از این موضوع مطلع نشده بودند. ✨شهید عطایی خیلی زود توانست با نام *ابوعلی* با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شود به طوری که بسیاری از دوستان او هم اطلاع نداشتند که مرتضی افغانی نیست و از مشهد خود را به این قافله رسانده است، همچنین ابوعلی یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بود و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق مرتضی به شهادت بود. ✨رشادت های ابوعلی در درگیری های تل قرین، تدمر، دیرالعدس، بصرالحریر، القراصی و خان‌طومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود. ✨سرانجام پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با *روز عرفه* در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. 🍃یادش گرامی ونامش جاودان 🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله @shohada15
در این چند صباحی که زنده ایم مرتب به وسیله‌ی خدا آزمایش می شویم و هر لحظه‌ی عمر ما آزمایش است. شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست ولی آنچه بیش از همه مطرح است، آزمایش خداست. @shohada15
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی که تحت عنوان شفای دختر بچه فلج ایرانی در حرم مطهر امامین عسکریین(ع) در شب جمعه ۱۴۰۲/۰۲/۲۱ منتشر شده است. @shohada15
شهید رجبعلی غلامی در وصیت نامه اش می نویسد:🍃 برادران عزیز! همانطور که می‌دانید من غریبم! پدر و مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری! از شما عزیزان تقاضا دارم گاه گاهی که بر سر قبرم حاضر میشوید، فاتحه‌ای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل بر سر مزارم برگزار کنید! در ضمن موتورم را هم بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید! در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستانی امید عفو و بخشش دارم! اگر خطایی از من مشاهده کرده‌اند، خواهند بخشید. از برادران عزیزم احمد باغبان و علی ‌پور اسماعیل می‌خواهم که بجای برادرم جنازه‌ام را بخاک بسپارند. @shohada15
حیف است بسیجی سیگار بکشد🥀 یکی از دوستان که چند سالی از ما بزرگتر و نامش حسن بود در حاشیه خیابان کارون سیگاری روشن کرد. دیدم که شهید رجبعلی با استواری تمام پیش آمد و گفت: «حسن آقا سیگارت را بده به من». خیلی تعجب کردم غلامی که سیگاری نیست؟ دیدم که سیگار را گرفت و زیر پایش گذاشت و له کرد. حسن آقا خیلی ناراحت شد من هم ناراحت شدم و به رجب گفتم چرا اینکار را کردی؟ شهید جمله‌ای گفت که خشک مان زد. او گفت: «حیف است بسیجی سیگار بکشد». با این که او اصلا سواد نداشت این جمله آنقدر برای ما تکان دهنده بود که حد نداشت. با وجود آن که در اول جنگ رسما در بین رزمندگان سیگار توضیع می‌کردند. جمله شهید غلامی باعث شد که حسن آقا سیگار را در جبهه ترک کند. @shohada15
🍃 شهید : اقبال آدمی 🌹 فرزند : _ 🍃 متولد : ۱۳۲۵/۱۰/۱ 🌹 محل تولد : محله چهار باغ سنندج 🍃 تاریخ شهادت : ۱۳۵۹/۶/۳۱ 🌹 محل شهادت : خرمشهر 🍃 نحوه شهادت : حین انجام ماموریت عملیاتی 🌹 مزار شهید : بهشت رضا آبادان 🍃 دین : اسلام 🌹 مذهب : سنی 🍃 سن : ۳۴ 🌹 تحصیلات : مقطع متوسطه 🍃 وضعیت تاهل : _ 🌹 فرزندان : _ 🍃 درجه : ناوبان یکم نیروی دریایی 🌹 لقب : _ 💐 هرکس به شهدا توسل کند به بن بست نمی خورد 💐 @shohada15
شهید رجبعلی غلامی🥀 شهیدی که کسی نبود تا جنازه‌اش را تحویل بگیرد تاریخ تولد:۱۳۴۳ تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۴/۶ محل تولد:شهر لار - افغانستان محل شهادت:سلیمانی مزار مطهر:بجستان،خراسان رضوی ، 19 ساله از افغانستان، ساکن بجستان خراسان رضوی که در جنگ ایران با عراق به شهادت رسید. او همه خانواده اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود و هیچ کسی را در این دنیا نداشت. وقتی می‌شنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است، عازم جبهه می‌شود.   رفیقاش می گفتند: پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمی‌شد آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع می‌کردیم، سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد! در این وقت این شهید با همرزم خود به نام «شریفی مقدم» تصمیم می‌گیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد. ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی به او التماس می‌کند و او را قسم می‌دهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر! به روی سیم‌های خاردار خوابید بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند! وقتی همه عبور می‌کنند و او را از روی سیم‌ها بلند می‌کنند، می‌بینند تمام بدنش غرق در خون است و درد می‌کشد! می گوید: خدایا! شهادت مرا برسان! در این لحظه گلوله ای از سوی نیروهای عراقی شلیک می‌شود و به چشم چپ او اصابت می‌کند و همان جا به درجه ی رفیع شهادت نائل گردید @shohada15
🍃 شهید : مجتبی پوزش 🌹 فرزند : علی اکبر 🍃 متولد : ۱۳۵۸/۱۰/۲۳ 🌹 محل تولد : شهر ری 🍃 تاریخ شهادت : ۱۳۷۸/۶/۲۲ 🌹 محل شهادت : ایرانشهر 🍃 نحوه شهادت : درگیری با اشرار 🌹 مزار شهید : بهشت زهرا قطعه : ۵۰ ردیف : ۱۲ شماره : ۱۶ 🍃 دین : اسلام 🌹 مذهب : شیعه 🍃 سن : ۲۰ سال 🌹 تحصیلات : دیپلم 🍃 وضعیت تاهل : مجرد 🌹 فرزندان : _ 🍃 درجه : سرباز نیروی انتظامی 🌹 لقب : _ 💐 هرکس به شهدا توسل کند به بن بست نمی خورد 💐 @shohada15
دوستان کانال تبلیغات زدیم
خیلی تعرفه های ارزونه خیلی .راستی این تعرفه که گذاشتیم مال ۱۰ نفر اوله
لینکش
تعرفه های بالای ۲۰ تومن نیست
پایین ۲۰ تومن است
ممنون میشم تبلیغ رزرو کنید
خیلی متواضع وبی ادعا بود با اینکه کمربندش بالا بود ولی اکثر اوقات تو باشگاه درجه، کمربند و جز ارشدین باشگاه بودن براش مهم و مطرح نبود تا جایی که اکثر مواقع تو تمرین، آخر صف‌ها میرفت و تمرین می‌کرد و انگار به بلوغی رسیده بود که دیگه نباید دیده میشد و میخواست افتادگی رو به بقیه آموزش بده.الان بعد از شهادتش یاد این حدیث میافتم. امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام: " اِنَّ اللّه َيُحِبُّ الْمُتَواضِعينَ؛ خداوند متواضعان را دوست دارد".  📚تحف العقول، ص ۱۴۳ @shohada15
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 نامه پدر : علی نقی تاریخ تولد :1347/12/2 محل تولد : آمل تاریخ شهادت:1392/5/28 محل شهادت : سوریه ✯خاطره‌ای ماندگار از زبان همسر شهید اسماعیل حیدری ماه رمضان سال 97 همراه با خانوادۀ شهدا برای افطار دعوت‌شده بودیم. حاج قاسم هم حضور داشت. خودش سر تک‌تک میزها می‌آمد و احوالپرسی می‌کرد. به‌محض اینکه من را دید احوال فرزندانم حسین، فاطمه و زینب را پرسید. همیشه این‌طور بود، اسم بچه‌های خانوادۀ شهدا خوب یادشان می‌ماند. پسرم حسین کنارم نشسته بود. از او تشکر کردیم که در مهمانی حضور دارد و ما ر ا به این افطاری دعوت کرده‌اند. با رویی گشاده گفت: «شما هم دعوت کنید ما می‌آییم.» باورمان نمی‌شد که حاج قاسم وقت داشته باشد به منزل ما بیاید. گفتم: «شما بااین‌همه گرفتاری چطور می‌تونید وقت بذارید به خونۀ ما بیایید؟ اصلاً چطور شمارا پیدا کنیم؟» نگاهش را به حسین انداخت و گفت: «حسین آقا به من زنگ بزنه من میام.» حاج قاسم هنوز چند قدمی از ما دور نشده بود که از حسین پرسیدم: «حسین جان، حاج قاسم شوخی که نمی‌کنه؟» حسین هم حسابی تعجب کرده بود و فقط جواب داد: «فکر نمی‌کنم، کاملاً جدی بود.» دوهفته‌ای گذشت. به حسین گفتم: «زنگ بزن و حاج قاسم را دعوت کن.» حسین به شماره تلفن یکی از رفقای حاج قاسم زنگ زد، حاج قاسم در ایران نبود. دو هفتۀ بعد باز هم زنگ زدیم، دومرتبه حاج قاسم نبود. چند روز گذشت. ساعت ۷ صبح بود. تلفن منزلمان زنگ خورد، یکی از پشت تلفن گفت: «حاج قاسم سلام رساندند و گفتند برای ناهار به منزل شما میام.» @shohada15
به یاد شهیدان 🇵🇸
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 #معرفی_شهدا #شهید_اسماعیل_حیدری نامه پدر : علی نقی تاریخ تولد :1347/12/
✯باورم نمی‌شد. هاج و واج مانده بودم. همان ۷ صبح چادربه‌سر کردم و با حسین روانۀ بازار شدم برای خرید میوه و سبزی تازه. همه‌جا بسته بود. سر صبح هیچ مغازه‌ای باز نکرده بود‍؛ اما من به شوق مهمان عزیزمان همه‌جا را زیر پا گذاشتم. یکی از مغازه‌ها باز بود؛ اما سبزی‌هایش تازه نبود. با حسین خیابان‌ها را بالا و پایین می‌رفتیم. فرصت خوبی هم شد که با حسین همفکری کنم، می‌خواستم برای ناهار سنگ تمام بگذارم. حسین گفت: «مامان این کار را نکن حاج قاسم ناراحت می‌شه. یک نوع غذا بیشتر نمی‌خوره.» از ذوق و شوق روی پای خودمان بند نبودیم. بالاخره مغازه‌ها باز شدند و توانستیم خرید کنیم. دیگر تصمیمم را گرفته بودم: یک غذای محلی و شمالی. با حسین که رسیدیم خانه باز تلفن زنگ خورد. همان شخصی بود که صبح تماس گرفته بود. ترسیده بودم که مهمانی به‌هم‌خورده باشد؛ اما همان آقایی که صبح زنگ‌زده بود گفت: «مهمان شما فقط حاج قاسم است برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید. حاج قاسم گفتند ناهار ساده باشد.» ساعت به ظهر نزدیک شده بود. سردار تنها آمد، خیلی ساده، بدون هیچ محافظی وارد منزل ما شد. با بچه‌ها حرف می‌زد، خاطرات پدرشان را می‌گفت، از دورانی که حاج اسماعیل در شهر حلب بود. از مهربانی و جنگ‌آوری پدرشان برای بچه‌ها می‌گفت. تعریف می‌کرد که حاج اسماعیل چطور حواسش به بچه‌های جنگ‌زدۀ حلب بود. در شرایط سخت، روستاهای ناامن را زیر پا می‌گذاشت تا برای کارخانۀ آسیاب اهالی روستا که گرسنه مانده بودند نفت پیدا کند و... . حرف‌ها به‌جایی رسید که بچه‌ها بغض‌کرده بودند، خود حاج قاسم نیز اشک در چشمانش حلقه‌زده بود. برای اینکه بچه‌ها را از فضای حزن‌انگیز بیرون بیاورد. صدایش را شنیدم که گفت: «حاج‌خانم نمی‌خواید به ما ناهار بدید؟» @shohada15
🍃ازخدا‌ پرسیدم: 🔹چرا از خدا بیخبرها زیباترن؟ چرا آدمای‌اَلَکی‌، اَلَکی جذاب ترن؟ 🔸چرا اونایی‌ که‌دیگران‌رومسخره‌میکنن... بیشتر تو دل‌ مردم‌ میرن؟ 🔸چرا اونایی‌ تهمت‌میزنن...غیبت‌میکنن💔 دروغ‌میگن‌...موفق‌ترن⁉️ 🍃✨پرسید: پیش‌من ‌یا مردم⁉️‼️ ...دیگه‌چیزی‌نداشتم که بگم   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada15
اگر از من تعریف کردند و گفتند «مالک اشتر» و من باورم شد؛ سقوط می‌کنم، اما اگر در درون خودم ذلیل شدم خداوند مرا بزرگ می‌گرداند. ‌‌@shohada15
🌷 🌷 تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۱۰/۱۴ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸ محل تولد: زنجان محل شهادت : فرودگاه بغداد مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۰ در جوار برادر شهیدش مادرش می‌گوید: هادی عادت داشت که من را هر وقت میدید دست یا پای مرا می‌بوسید و به ما خیلی احترام می‌گذاشت. جگرم سوخت ولی خدا رو شکر که عاقبت بخیر شد. او حدود ۱۶ سال در لباس سبز سپاه به خدمت مشغول بود سال‌ها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت. هادی برادر شهید بود، یکی از برادرش *شهید جواد طارمی* در عملیات خیبر بعد از ۱۵ سال پیکرش به وطن بازگشت. هادی دارای دو دختر ۴ ساله و ۹ ساله به نام‌های *محیا* و *هانیه* است دخترانی که دلتنگ پدر هستند. روز ۱۳ دی ماه ۹۸ در حمله بالگردهای آمریکایی در فرودگاه بغداد در کنار سردار بزرگ ایران پر کشید. @shohada15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب هاے جمعہ دعاے کمیل را گوش مےداد و مےگفت: این دعا، نامہ‌ے اعمال ما را نزد امام زمان{عج‌اللّٰہ} سفید خواهد کرد، همچنان کہ در روایات آمده است حضرت صاحب‌الزمان{عج‌اللّٰہ} جمعہ ها نامہ‌ے اعمال ما را بررسے مےکند. @shohada15