✅ #سیره_شهدا
🌹🕊 شهید مرتضی مطهری
🍉 ۲۶ سال با مرتضی زندگی کردم، در این مدت نیم ساعت هم بی وضو نبود و همیشه تاکید میکرد که با وضو باشید 🌧
🍀 استاد مطهری در نامه ای به فرزندش نوشت: حتیالامکان روزی یک حزب قرآن بخوان و ثوابش رو هدیه کن 🎁 به روح پیامبر(ص)، چون موجب برکت عمر و موفقیت میشه...
📚 کتاب جلوه های معلمی استاد مطهری
🌀 به روایت : همسر شهید
@shohada_133
🔰 #سیره_شهدا | #کنترل_نگاه
🔻 هنگام صحبت با نامحرم سرش را پایین می انداخت، حجب و حیا در چهره اش موج می زد.
وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمی آورد. میگفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید...
✍🏻 شهید سید مجتبی علمدار:
➖ برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید تا قسمت خودتان شود.
📖 کتاب علمدار؛ انتشارات شهید ابراهیم هادی
✅ #سیره_شهدا
☔️ #شهید_مدافع_حرم
🌹🕊 #شهید حمید سیاهکالی مرادی
🚫 خیلی دنبال چیزهای آنتیک و گران نبودیم 🙌🏻
هر فروشگاهی که می رفتیم، دنبال جنس ایرانی بودیم👏🏻
نظر هر دوی ما این بود که تا جایی که امکانش هست وسایلِ زندگیِ آیندهٔ ما "ایرانی" باشد ☺️
🚨حمید آقا روز اول خرید جهاز گفت: وقتی که #حضرت_آقا 💕 گفتند از کالای تولید داخل حمایت کنید ما هم باید گوش کنیم و جنس ایرانی بخریم ✊🏻
🌀 به روایت : همسر شهید
@shohada27
💌 انس شهید نوروزی با امام هادی(ع)
شهادت اینمدلیشخوبه:)
.
#امام_هادی(ع)
#سیره_شهدا
🔰 #سیره_شهدا | #امام_رضا
🔻گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار میگرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت میکرد و بعد از زیارت هم راهی راهآهن میشد و به تهران برمیگشت، به اطرافیان میگفت: این زیارتهای سه چهار ساعته خیلی خوبه؛ آدم میتواند به آقا بگوید یا امام رضا (ع) فقط به عشق خود شما آمدم و الان هم بر میگردم. وقتی پیکر شهید عبداللهزاده به ایران بازگشت، خانواده این بار شگفتانهای خاص برای او که عاشق امام رضا (ع) بود، آماده کرده بودند، اتفاقی از جنس زیارت سهچهارساعته حرم امام رضا علیه السلام .
🌷شهید مدافع حرم سید حسن عبدالله زاده🌷
#شهیدانه 🕊
#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم مرتضی عطایی
✨عاشقِ خدمت به مردم✨
✅فرزند شهید نقل میکند: ماه رمضانها وقتی بابامرتضی برای افطار نان تازه میخرید، گاهی بیشتر از مقدار نیازمان نان تهیه میکرد و از پایین پلهها زنگِ دربِ هر یک از همسایههای ساختمان را میزد و بهشان نان میداد تا همسایهها هم برای افطارشان نان تازه داشته باشند.
✅هرگاه در خیابان یا جاده ماشینهایی را میدیدیم که بنزین میخواستند، پدرم سریعا با شلنگ و چهارلیتریای که داخل ماشین داشتیم، برایشان بنزین میکشید تا کارشان راه بیفتد و در جاده نمانند.
✅هر زمان که در خیابان ماشین عروس میدیدیم، برای عروس و داماد دست تکان میدادیم و بابا برایشان بوق میزد و شادی میکرد. او همیشه با شادی مردم، شاد بود.
✅هروقت هم در جاده، خردهشیشه ریخته بود، پدرم ماشین را کنار جاده نگه میداشت تا شیشهها را از وسط جاده بردارد و مادرم هم جلوتر از او وایمیستاد و برای ماشینهایی که میآمدند، دست تکان میداد تا حواسشان به پدرم باشد.
#یادشهداباصلوات 🌹
❇️ #سیره_شهدا
🔴شهید مدافعحرم مجتبی برسنجی
♻️خــــادم مَــــردم
🎙راوے: پدر شهید
❣شهید مجتبی هر جا احساس میکرد که مردم به کمکش نیازمند هستند، در آنجا حاضر میشد و در هلالاحمر، بسیج، هیآت مذهبی و نهادهای دیگر فعالیت میکرد. در کمک به مردم برای مهار سیل، آتشسوزیهای جنگل، برف و یخ در گردنه گدوک سوادکوه و هر جا که خطرناک بود، در صف اول قرار داشت.
❣مسئولان بدانند که پسرم با ۲۶سال سن، وقت و درآمدش را برای خدمت و کمک به مردم صرف کرد! هنگامی که بودجهای برای کمک وجود نداشت، از حقوق و دستمزد اندکش برای کمک به آنها استفاده میکرد و برای برخی مدیران متأسفم که پس از کسب پست و مقام به دنبال اختلاس میروند! خدمت به مردم ادامه راه شهید ما است.
#یادشهداباصلوات 🌹
#سیره_شهدا✨
🌹شهید حمید سیاهکالی
بعد از عروسی سعید برادر حمید، دنبال خانه ای بودیم برای شروع زندگی مشترک. با پس اندازی که حمید داشت می شد یک خانه بزرگ در جای خوب قزوین اجاره کرد. اولین خانه را دیدیم. ۱۲۰ متری بود. پسندیدیم.
از خانه که بیرون آمدیم هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی از دوستان حمید زنگ زد. برای اجاره خانه پول لازم داشت.
حمید گفت: «اگر راضی باشی نصف پول مان را بدهیم به این رفیقم و با نصف دیگر خانه ای کوچک تر رهن کنیم. بعدا پول که دستمان آمد خانه ای بزرگ تر اجاره می کنیم».
از پیشنهادش جا خوردم. اما پس از من و منی قبول کردم. دیدم می شود با خانه ای کوچک در محله های پایین شهر هم خوش بود.
بالاخره منزلی پیدا کردیم حدود ۵۰ متر .
همان روز خانه را با اجاره کردیم. این، آخرین خانه زندگی مشترک مان بود.
#یادشهداباصلوات 🌱
@shohada27