eitaa logo
وصیت شهدا به حجاب
145 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
14 فایل
یادت باشد شهید اسم نیست، رسم است، شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود شهید مسیر است، زندگیست، راه است، مرام است! شهید امتحانِ پس داده است! شهید راهیست بسوی خدا...
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊 ● با آنکه یک فرمانده نظامی خوب بود ، یک معلم اخلاق و عقیده نیز بود . و با آنکه در مواقع لازم از قاطعیت و همچنین خشم و جسوری فراوان برخوردار بود اما در مواقع عادی از همه پاسداران متواضعتر و معمولی تر بود ، از اینکه به او به چشم یک فرمانده نگاه کنیم ناراحت می شد و با اینکه او می بایست بیشتر نقش فرماندهی ، و تصمیم گیری و طرح و نقشه را داشته باشد ولی علاوه بر آن همواره خود پیشقدم بود و بویژه در مواقع خطرناک حتما خودش نخست اقدام می کرد ، از خودنمائی بشدت پرهیز داشت ، حتی زیر گزارشات یا اطلاعیه هائی که اصولا با نام فرمانده سپاه اعلام یا ارسال می شود ، از نوشتن نامش خودداری می کرد. 🌹 @shohada_hejab
در مدتی که در حلب بود، زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود. اگر نمی‌توانست کلمه‌ای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل می‌فهماند که چه می‌خواهد بگوید. یک روز به تعدادی از رزمنده‌های نبل و الزهراء درس می‌داد. وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند! به عربی پرسید: «چه‌تون شده؟» گفتند: «شما گفتید دراز بکشید!»😁😂 به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمه‌ای به کار برده بود که معنی‌اش می‌شد دراز بکشید! به روی خودش نیاورد. گفت:«می‌خواستم ببینم بیدارید یا نه!» بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آن‌قدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😂😂 راوی همرزم شهید https://eitaa.com/shohada_hejab
💚محو روضه‌ی امام حسین علیه السلام؛ هر هفته توی خونه روضه داشتیم ، وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین (ع) می اومد حاجی رو می‌دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می‌شد با روضه امام حسین علیه السلام انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد... یک بار وسطِ روضه ، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش! گریه‌کنون اومد پیش من، گفت: « بابا منو دوست نداره.. هر چی گفتم جوابم رو نداد ...» روضه که تموم شد، گفتم: «حاجی، مصطفی اینطوری میگه» با تعجب گفت: «خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم...» از بس محوِ روضه بود ... به روایت: همسر شهید @shohada_hejab
🕊 از کانال‌های آن روز فقط به "خدا" می رسیدند از کانال‌ های امروز چه طور؟ کمی تامل @shohada_hejab
ازشناسایی آمد و خوابید.. بچه‌ها چون میدونستن خسته‌اس، بیدارش نکردن ✨بیدار که شد با ناراحتی گفت: "مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!" آهی کشید وگفت: "افسوس که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔 فردایش مهدی شهید شد. 🕊
▫️و سلام بر او که می گفت: «حجاب، مانند اولین خاکریز جبهه است که دشمن برای تصرفِ سرزمینی حتماً باید اول آن را بگیرد» | شهید مرتضی مطهری| https://eitaa.com/shohada_hejab
به سوریه که اعزام‌ شده‌ بود بعضۍ‌شب‌ها‌ با‌ هم‌ در‌ فضای مجازۍ‌ چت می‌کردیم بیشتر‌ حرفهایمان احوالپرسۍ‌ بود او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم و‌اندڪ‌ آبۍ‌ می‌ریختیم‌ بر‌ آتش دلتنگۍ‌مان... روزهای آخر ماموریتش بود گوشۍ‌ تلفن‌ همراهم‌ را‌ که روشن‌ کردم دیدم‌ عباس‌ برایم‌ کلۍ پیام فرستاده‌ است...! وقتۍ‌ دیده‌ بود‌ که‌ من‌ آنلاین نیستم نوشته بود: آمدم‌ نبودۍ؛‌ وعده‌ۍ‌ ما‌ بهشت..🥲 @shohada_hejab
56.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|شهدا اینطوری بودن:)❤️ 🔹گفت‌وگو با خانواده و نزدیکان جوان ترین شهید مدافع حرم ایرانی شهید سیّد مصطفی موسوی @shohada_hejab
🌹🍃 محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم... صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود. یکی از دوستانش از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود. از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟ محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم.. شهید @shohada_hejab
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙شهید سیدمرتضی آوینی: و سوگند به خدا که اشتیاق من برای روبرو شدن با دشمن از اشتیاق دشمن به فرار بیشتر است. 🕊 @shohada_hejab
- از همان بچگی فرق محرم و نامحرم را می‌دانست معلم دبستان حسین بعد مراسم تشییع گفت در دوران ابتدایی قرآن را بسیار زیبا تلاوت میکرد از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانه‌اش بگذارم دیدم این بچه حیا می‌کند و عقب عقب می‌رود حسین واقعاً خاص بود..! • شهیدحسین‌معزغلامی @shohada_hejab