🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#سالن_مرگ!!
🌷در اردوگاههای عراق سالنی عریض وجود داشت که اطراف آن را مأموران عراق پر کرده بودند و اسرا را پس از انتقال به آن مکان بهشدت کتک میزدند و پس از شکنجههای مختلف، اسرای ایرانی را برای مدتی بدون آب و غذا در همان محل رها میکردند.
🌷بسیاری از اسرای ایرانی بخصوص جوانترها و زخمیهایی که توان ایستادگی در برابر شکنجه سنگین مأموران عراقی را نداشتند در سالنهای مرگ اردوگاههای عراق به شهادت میرسیدند. سختترین شکنجه دشمن پخش ترانههای عربی در محیط اردوگاه بخصوص در مناسبتهای مذهبی و جلوگیری از خواندن نماز در آسایشگاهها بود.
#راوی: آزاده سرافراز حاج اسماعیل ناصریپور [از اهالی شهر درق با تحمل بیشترین زمان اسارت و گذشت ۱۱۹ ماه از عمر با برکت خود در اردوگاههای عراق عنوان صبورترین رزمنده خراسان شمالی را از آن خود کرده است.]
منبع: سایت نوید شاهد
@shohada_hejab
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#سیزده_ماه!!
🌷هشت روز مانده بود به اربعین ۱۳۹۳ شب ساعت یازده بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت: وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم. گفتم: زودتر میگفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر میدادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگشان و بگو بخندشان بلند بود. مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که میرفت حرم دیر برمیگشت آن هم با چشمهای خون.
🌷رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید. پیادهروی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه میگفت و نه میخندید، پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین، یا حسین بود و اشک و ناله. وقتی میخواستند برگردند، به صمیمیترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمیخواهم. او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مدافع حرم مجید قربانخانی معروف به مجید بربری
@shohada_hejab