eitaa logo
ڪنگره شـهـداے خوراسـگان
635 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
⚘ #موسسه_فرهنگی_شهدای_خوراسگان (اصفهان) 📍 تکریم مقام شامخ بیش از ۵۰۰ شهید خوراسگان 🔹️ آخرین لحظه اولین پیمان 🔹️نشر خاطرات شهدا 🔹️خاطرات جبهه ها 🔹️معرفی شهدا 🌐 آدرس‌کانال‌رسمی روبیکا.اینستاگرام @shohada_khorasgan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چند بُرش از زندگی شهیدی بسیار گمنام؛ بنام سید عبدالحسین مجدمی ... 🌼 |وقتی اومد خواستگاری من؛ مدام تکرار می‌کرد که: همه‌ی من برای شما نیست؛ حتی ممکنه پیش از عقد هم برم... همینطور هم شد. درد مردم رو درد خودش می دونست. توی قضیه سیل اونقدر موند و به مردم خدمت کرد که سیل‌زده‌ها دیگه می‌شناختنش... 🌼 |خیلی از کارهای خداپسندانه‌ش رو خارج از وقت اداری انجام می‌داد؛ می‌گفت: می ترسم بقیه بفهمن و ریا بشه. حتی من که همسرش هستم، از خیلی کارهاش خبر نداشتم و بعد از شهادتش فهمیدم. 🌼 |توی مراسم شهید، یه نوجوون غریبه رو دیدیم که خیلی بی‌تابی می‌کرد؛ وقتی علت رو ازش پرسیدیم، گفت: من لات و لاابالی بودم. چهار ماهی میشد که شهید مجدمی منو عوض کرد و نمازخون شدم. الان حس می‌کنم چقدر شهید بزرگ بوده و نمی‌شناختمش... 🌼 |به پسرش می‌گفت: هر روز صبح قبل از خارج شدن از خونه، بگو: تمام کارهای امروزم رو برا خدا انجام میدم، تا هر کاری انجام دادی برای خدا و در راه خدا باشه؛ اینطوری حتی راه رفتنت هم برای خدا میشه... |دو شب قبل از شهادتش؛ بعد از نماز مغرب و عشا توی اتاق تنهایی حدیث کسا می‌خوند و گریه می‌کرد. ایام فاطمیه بود. داشت با حضرت زهرا حرف می‌زد. لابه‌لای حرفاش شنیدم که از مادر سادات طلب شهادت می‌کرد. 📚منبع: مصاحبه مشرق‌نیوز با همسر و فرزند شهید 🍃🌺🍃🌺🍃 ڪنگره شـهـداے خوراسـگان https://eitaa.com/shohada_khorasgan
ڪنگره شـهـداے خوراسـگان
🔸بسیجی باید اینجوری زندگی کنه؛ مثل شهید محمدحسن غفاری... 🌼 |از نوجوونی مرتب بود و معطر.‌‌ حتی توی مدرسه بین بچه‌ها آوازه‌ی بوی خوش و عطری که میزد، پیچیده بود. هر روز صبح هم موهای سرش رو با بخارِ سماور صاف و شونه می‌کرد... 🌼 | توی تظاهرات علیه شاه به اطرافیانش تاکید می‌کرد که به وسایل مردم آسیبی نزنن... یه بار رفیقش از مکانی که توی تظاهرات تخریب شده بود، وسایلی رو برداشته و سمت خونه می‌رفت. محمد حسن تا دید، توبیخش کرد و گفت: اینا وسایل مردمه؛ تظاهرات جای این کارا نیست... 🌼 |کم حرف بود و اهل تفکر. همیشه هم یه قلم و کاغذ توی جیبش داشت و همه چی رو یادداشت می کرد... حرف دیگران رو خیلی خوب گوش میداد؛ معتقد بود هر چه بهتر گوش بدی، دقیق‌تر می‌تونی تصمیم بگیری... 🌼 |اهل خودنمایی نبود؛ توی جنگ هر وقت اطلاعات خوبی از دشمن پیدا میشد؛ اول دسته بندی، بعد تجزیه و تحلیل می‌کرد؛ و در نهایت مخلصانه می‌داد به فرماندهان ارشد تا استفاده کنن... 🌼 |مغازه‌های بازارچه رو با شرایط خوبی میدادن بهشون. به حسن‌ گفتم: تو هم برو یه مغازه بگیر... گفت: من شغل دارم؛ اونا سهم کسانیه که منبع درآمد ندارن... 🌼 |مجرد بود؛ ولی اونقدر پیرامون زندگی مشترک مطالعه کرده بود، که به متاهل‌ها راهکار می‌داد برا شیرین‌ شدن زندگی‌شون... جلوتر از زمان راه می‌رفت انگار... 📚منبع: کتاب "دریایِ چشمان تو" 🍃🌺🍃🌺🍃 ڪنگره شـهـداے خوراسـگان https://eitaa.com/shohada_khorasgan
🔸خاطراتی از زندگی سید طاهره هاشمی؛ دخترِ لایقِ شهادت... 🌼 |اهل مطالعه بود و همیشه می‌گفت: اگر برادران ما در جبهه‌ها می‌جنگند، جنگ ما با قلم است. 🌼 |هنوز به سن قانونی برا رأی دادن نرسیده بود، اما یه صندوق توی خونه درست کرد. بعد هم‌سن و سالهاش رو آورد؛ به صف شدند و رأى دادند. شاید می‌خواست از بچگی خودش و دوستاش رو توی مسیر انقلابیگری حفظ کنه. 🌼 |فرمان خودسازی امام برا رعایت مسائلی مثل نماز اول وقت، روزه‌های مستحبی، پرهیز از غیبت و دروغگویی، حفظ حجاب و... که صادر شد؛ طاهره یه جدول خودسازی برا خودش کشید و اونا رو انجام می‌داد. 🌼 |مادرش می‌گفت: طاهره بدون اینکه به کسی بگه دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها روزه می‌گرفت و فقط لحظه‌ی اذان مغرب بود که همه متوجه می‌شدند روزه بوده. 🌼 |یه کتابخونه توی مدرسه راه‌اندازی کرد، با هدف رسوندن کتابهایِ مناسب به دستِ هم سن و سالهاش. اونقدر هم خوب کار کرد که منافقین تحمل نکردند و کتابخانه رو آتش زدند. اما طاهره دوباره با جمع‌آوری پول از کسبه و اهالی شهر کتابخونه رو راه انداخت. 🌼 |تنها دختر چادری مدرسه بود. یه بار توی کوچه بازی می‌کردیم و با چادر نمیشد اون بازی رو انجام داد؛ حاضر نشد چادرشو در بیاره. وایستاد و بازی ما رو مدیریت کرد. شهید هم که شد هنوز چادرش محکم سرش بود. 🌼 |یه شب قبل از شهادت؛ خوابِ شهید بهشتی؛ یارانش و دو شهید دیگه رو دید. اونا بهش مژده شهادت دادند. 🔸۶بهمن؛ سالروز شهادت سیده طاهره هاشمی گرامی‌باد ‌‌🍃🌺🍃🌺🍃 ڪنگره شـهـداے خوراسـگان https://eitaa.com/shohada_khorasgan