taheri.hemasi.mp3
8.88M
🚩 رجز حماسی
ای لشکر صاحب زمان آماده باش ...
#انتقام_سخت
#ضربه_متقابل
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
💢 محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت🌷 بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت💞، مجموعه کتابهایش📚 را خوانده بود. « #همپای_صاعقه» را واو به واو خوانده بود.
💢تقریباً همه کتابخانهاش📚 به جز چند کتاب، کتابهای #دفاع_مقدسی بود. 📗«خاکهای نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری ✓«به مجنون گفتم زنده بمان»، ✓«ویرانی دروازه شرقی»، ✓«ضربت متقابل»، ✓«سلام بر ابراهیم» و این کتابهایی که در دسترس همه است.
💢تقریباً تا آخرین کتابهایی را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود👌. « #کوچه_نقاشها» را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخواندهام❌ خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه کرد. خیلی او را به وجد آورده بود😃 به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت. علاقه خاصی به بهشت زهرا(س)🌷 و مزارشهدا داشت.
راوی :برادر شهید
#شهید_محمودرضا_بیضائی
🆔 @shohada_tmersad313
تمام هست و بود خویش تقدیم خدا کردی
که در یک لحظه جان و چشم ودست و سرفدا کردی
سلام حضرت زهرا به جان پاکت باد
سرشک دیدۀ «میثم» نثار خاکت باد
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#شبتون_شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〖..💔🍃..〗
•
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
•
#عنـدربہمیرزقون ...🥀
#شہیدمحسنحججے🕊🌙
#صبحتون_شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#اخلاق_شهدایی ✨
پنجمین روز شهادت پدرم یکی اومد در خونه. یک آقای روشن دلی بود.
گفتیم:بفرمایید
مرد نابینا گفت: عباس شهید شده؟
گفتیم: بله
گفت: من کسی را ندارم.
من یک هفتهای هست حمام
نرفتم؛
این شهید من را هر هفته روزهای جمعه کول میکرد و به حمام میبرد
و لباس هایم را میشست و بدون چشم داشت میرفت.
#شهید_عباس_بابایی🌷
#شهداسنگنشانندکهرهگمنکنیم
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
⚪ڪامران⚪
خود را «کامران آوینی» معرفی می کرد، کروات می زد و به فلسفه غرب علاقمند بود. ریش پرفسوری و سبیل نیچهای می گذاشت و کتاب «انسان موجود تک ساحتی» هربرت مار کوزه را _بی آنکه خوانده باشد_ طوری دست می گرفت که دیگران جلد آن را ببینند... اما وقتی کامران با #امام_خمینی و #اندیشه_های_امام آشنا شد از این رو به آن رو شد.
روزها را روزه می گرفت و بدون #وضو بر سر کارهایش حضور پیدا نمی کرد. نامش را گذاشت « سید مرتضے آوینے» او را در حقیقت خیلی ها بعد از شهادتش شناختند وقتی رهبر انقلاب به او عنوان #سید_شهدای_اهل_قلم دادند.
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدا رو کجا ما میشناسیم
شهیدا رو شهیدا میشناسند
عجب غمی دارد رفتنت سردار 🖤
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌹 قاب عکسی زیبا وتنها چیزی که با دیدن این تصویر میشه زمزمه کرد: مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ، فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ، وَما بَدَّلوا تَبديلًا
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_نــود_و_پنجــم۹۵
👈این داستان⇦《 و نمازی که قضا نشد 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎خوابم برد ... بیتوجه به زمان و ساعت ... و اینکه حتی چقدر تا نمازشب ... یا اذان باقی مونده بود ...😳
🔹غرق خواب بودم ...که یه نفر صدام کرد ...
مهران ...
و دستش رو گذاشت روی شونهام ...
پاشو ... الان نمازت قضا میشه ...✨
خمار خواب 😴😴... چشمهام رو باز کردم ...
چشم هام رو که باز کردم دیگه خمار نبودم ... گیجی از سرم پرید ...
جوانی به غایت زیبا ... غرق نور بالای سرم ایستاده بود ...🍃✨
و بعد مکان بهم ریخت ... در مسیر قبله، از من دور میشد... در حالی که هنوز فاصله مادی ما ... فاصله من تا دیوار بود ... تا اینکه از نظرم ناپدید شد ...🍃
مبهوت ... نشسته ... توی رختخواب خشکم زده بود ... یهو به خودم اومدم ...
- نمازم ...😱
🔻و مثل فنر از جا پریدم ... آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود ... حتی برای وضو گرفتن ... تیمم کردم و ... الله اکبر ...✨
♻️ همون طور رو به قبله ... دونههای درشت اشک😭 ... تمام صورتم رو خیس کرده بود ... هر چه قدر که زمان میگذشت... تازه بهتر میفهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود ...😭😭
کی میگه تو وجود نداری؟ ... کی میگه این رابطه دروغه؟ ... تو هستی ... هست تر از هر هستی دیگهای ... و تو ... از من ... به من مشتاقتری ...😍 من دیشب شکست خوردم و بریدم ... اما تو از من نبریدی ... من چشمم رو بستم ... اما تو بازش کردی ... من ...😔
🔸گریه می کردم و تک تک کلمات و جملات رو میگفتم ... به خودم که اومدم ... تازه حواسم جمع شد ... این اولین شب زندگی من بود ... که از خودم ... فضایی برای خلوت کردن با خدا داشتم ... جایی که آزادانه بشینم ... و با خدا
حرف بزنم ... فقط من بودم و خدا ...✨🍃
خدا از قبل میدونست ... و همه چیز رو ترتیب داده بود ...✨💫✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313