💛رهبرانقلاب:
🔷هر یک نفری که روز قدس توی خیابان میآید،
🔶 به سهم خود دارد به امنیت کشور و امنیت ملت و حفظ دستاوردهای انقلابش
🔹کمک میکند.
#القــــدس_لنا
🆔 @shohada_tmersad313
🌹 شهید خرسند 🌹
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تاره براتم دادند
😔😔😔😔
#شهید_خرسند
کازرون
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
🖋 #سیره_شهدا
شانزده هزار تومان برای پول شهریه باید به حساب دانشگاهش می ریختم، از واحدهای مقطع لیسانسش فقط سه واحد مانده بود، این سه واحد را قبلاً برداشته بود ولی به خاطر مأموریت نتوانسته بود بخواند، بعضی از دوستانش گفته بودند: چون مأموریت بودی و نرسیدی بخونی بهت تقلب میرسونیم.
ولی حمید قبول نکرده بود، اعتقاد داشت چون این مدرک میتواند روی حقوقش اثر بگذارد باید همه درسهایش را با تلاش خودش قبول شود تا حقوقش شبهه ناک نباشد، قرار شد هزینه شهریه را واریز کنم تا وقتی حمید برگشت بتواند امتحان بدهد و درسش را تمام کند.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
منبع: کتاب "یادت باشد"
🌷 #دوستان_شهدا_باشید🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
🖋 #سیره_شهدا
شانزده هزار تومان برای پول شهریه باید به حساب دانشگاهش می ریختم، از واحدهای مقطع لیسانسش فقط سه واحد مانده بود، این سه واحد را قبلاً برداشته بود ولی به خاطر مأموریت نتوانسته بود بخواند، بعضی از دوستانش گفته بودند: چون مأموریت بودی و نرسیدی بخونی بهت تقلب میرسونیم.
ولی حمید قبول نکرده بود، اعتقاد داشت چون این مدرک میتواند روی حقوقش اثر بگذارد باید همه درسهایش را با تلاش خودش قبول شود تا حقوقش شبهه ناک نباشد، قرار شد هزینه شهریه را واریز کنم تا وقتی حمید برگشت بتواند امتحان بدهد و درسش را تمام کند.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
منبع: کتاب "یادت باشد"
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ
#شهید_صدرزاده
معرفی کردن خودشون....
چیشد که رفتن....
ثبت نام کردنشون....
#ایران اجازه نمیداد....
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
✍ #خاطرت_شهدا
ماه رمضان ها امکان نداشت یک روز بیدار شوم و نبینم سحری را آماده کرده است. میگفت تو بخواب و استراحت کن، سحری بامن. امسال یک روزهایی وقت سحر حس میکنم که تکانم میدهد تا مبادا خواب بمانم.
من بهترین زندگی را با شعبان تجربه کردم. هیچ کمبودی با بودن او نداشتم. اگر او را ببینم میگویم چرا من را گذاشتی و رفتی! کاش کنارم میماندی و با هم شهید میشدیم..
آخرین دیدارمان در معراج_شهدا بود. وقتی چهره اش را دیدم گفتم حاجی باعث سربلندی و افتخارمن شدی. دوست داشتم برای روزی که قدس فتح خواهد شد، بودی و میجنگیدی و آزادیش را میدیدی. این تمام حرف من بود بر سر پیکرش.
🖋 راوی:همسرشهید
🌹 #حاج_شعبان_نصیری
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
🕊🕊
🕊
🕊
🕊#رفاقت_به_سبک_تانک💌🍃
((قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رزمامون خبر بدیم..
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده)از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت:آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😁😂)
#شهید_مصطفی_صدرزاده
شادی روح شهدا صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
هدایت شده از 👊کانال تنگه مرصاد💥
4_6010210155499619900.mp3
16.32M
💟من لحظه افطار از خدا چه میخواهم
بیایید خودش را از خودش بخواهیم🙏
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
انت الغفور و اناالمذنب😭😭
💟تنگه مرصادی شوید💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_های_جمعه🍃😭
شب های جمعه میگیرم هواتو ❣
اشک غریبی میریزم برا تو
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچارا تر اون که دید کربلاتو ✨
#شب_زیارتی🌱
#مادری_دست_به_پهلو😭🌹
🆔 @shohada_tmersad313
4_479550733734117557.mp3
4.01M
🔻 #جز_بیست_و_پنجم قرآن کریم
🔸به روش تندخوانی (تحدیر)
🔹با صدای استاد #معتز_آقايی
🆔 @shohada_tmersad313
🖋 #خاطرات
روز آخر که می خواست برود سوریه، آمد دیدنم، دست انداختم دور گردنش و گفتم: آقا محسن رفتنی شدیها یادت باشه حرم بی بی حضرت زینب (س) که رفتی من رو دعا کن موقع برگشت هم یه دونه پرچم برام بیار، نگاهم کرد و گفت: من دیگه بر نمی گردم، گفتم: این حرفها چیه؟ تو بچه کوچیک داری، حرف از نیامدن نزن، دستش را زد به گردنش و گفت: این رو می بینی؟ گفتم: خُب، گفت: «بابِ بریدنه».
🌹 #شهید_آقا_محسن_حججی
📚 کتاب "حجت خدا"
🆔 @shohada_tmersad313
🌹 #خاطرات
بهش پيله كرده بوديم كه
بيا برويم برات آستين بالا بزنيم
گفت : باشه
فكر نميكرديم بگذارد
حتی حرفش را بزنيم
خوشحال شديم
گفت : من زني ميخوام كه تا قدس همراهم بياد
🌹 #سردار_شهید_ابراهیم_همت
🌹 #شهدا_را_فراموش_نکنیم
🆔 @shohada_tmersad313
🏳راه #قدس با کاهلی و تنآسایی و دل به جیفهی بیمقدار دنیا بستن میانهای ندارد.
🏳راه #قدس #مرد_جنگ میخواهد و مرد جنگ نیز #کربلایی است و کربلایی،
📎مرد #میدان_عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختنها و جاندادنها نمیهراسد.
شهید سیدمرتضی آوینی🌹
#قدس 🌺
#راهپیمایی
#ایستادگی
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#او_رفت_و_من_ماندم....
🌷دوست عکاسم می گفت: یک فرمانده بود که مثل حضرت عباس با لب تشنه شهید شد. او مرتب این سو و آن سو می رفت و گردان را امر و نهی و هدایت می کرد. یک بار او را دیدم که خسته و تشنه بود. به او آب دادم، اما نخورد.
🌷....گفتم: «حاجی آب بخور، لبت از تشنگی خشکیده و ترک برداشته، چرا آب نمی خوری؟!» اشک در چشمانش حلقه زد و هیچ نگفت. پنج دقیقه بعد ترکش خمپاره ای خورد و با بی سیمچی اش به شهادت رسید. او رفت و من ماندم.
راوى: بيژن نوباوه كه زمانى خبرنگار جنگ بود.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#یک_دور_تسبیح «#مرگ_بر_آمریکا»
🌷توی راه تا برسیم به هلی کوپترها آقا مهدی یک دور تسبیح «مرگ بر آمریکا» گفت. گفت: «آقاى مشکينى گفته ثوابِ گفتن «مرگ بر آمريکا» کمتر از نماز نيست.
🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد مهندس مهدى باكرى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#مداد_بیت_المال
🌷بعد از ظهر یكی از روزهای پاییزی، كه تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل كارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق كارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس. سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم....
🌷....و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا كردن و نوشتن شماره به اتاق كارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم: ـ عباس! مداد خودت كجاست؟ گفت: در خانه جا گذاشتم.
🌷به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط كارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی، ممكن است در آخر سال رفوزه شوی. او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند.
راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدر خلبان شهيد عباس بابايى
❌ براى شهيد شدن؛ بايد شهادت گونه زندگى كرد، مثل شهدا....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
🌸شهیدی که به احترام امام زمان (عج) در قبر سرش را خم کرد ...🌸
شهید احمد خادم الحسینی
در شيراز رسم بر این بود که علماى شهر بخصوص روحانيونى که از لحاظ سنى و موقعيت اجتماعى از دیگران ممتاز تر بودند مسؤوليت تلقين شهدا را برعهده مى گرفتند...
حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شيراز بود، نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم...
وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم...
وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام زمان(عج) رسيدم...
مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت...
منبع:کتاب لحظه های آسمانی
☘🕊☘🕊🌸🕊☘🕊☘
🆔 @shohada_tmersad313