eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6010210155499619900.mp3
16.32M
💟من لحظه افطار از خدا چه میخواهم بیایید خودش را از خودش بخواهیم🙏 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️ انت الغفور و اناالمذنب😭😭 💟تنگه مرصادی شوید💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃😭 شب های جمعه میگیرم هواتو ❣ اشک غریبی میریزم برا تو بیچاره اون که حرم رو ندیده بیچارا تر اون که دید کربلاتو ✨ #ش🌹 🆔 @shohada_tmersad313
✅خواب روزه دار چه زمانی خیانت است؟؟😱😱 💟تنگه مرصادی شوید💟
4_479550733734117557.mp3
4.01M
🔻 قرآن کریم 🔸به روش تندخوانی (تحدیر) 🔹با صدای استاد 🆔 @shohada_tmersad313
🖋 روز آخر که می خواست برود سوریه، آمد دیدنم، دست انداختم دور گردنش و گفتم: آقا محسن رفتنی شدیها یادت باشه حرم بی بی حضرت زینب (س) که رفتی من رو دعا کن موقع برگشت هم یه دونه پرچم برام بیار، نگاهم کرد و گفت: من دیگه بر نمی گردم، گفتم: این حرفها چیه؟ تو بچه کوچیک داری، حرف از نیامدن نزن، دستش را زد به گردنش و گفت: این رو می بینی؟ گفتم: خُب، گفت: «بابِ بریدنه». 🌹 📚 کتاب "حجت خدا" 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 بهش‌ پيله‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ بيا برويم‌ برات‌ آستين‌ بالا بزنيم‌ گفت‌ : باشه‌ فكر نمي‌كرديم‌ بگذارد حتی حرفش‌ را بزنيم ‌ خوش‌حال‌ شديم‌ گفت‌ : من‌ زني‌ مي‌خوام‌ كه‌ تا قدس‌ همراهم‌ بياد 🌹 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🏳راه با کاهلی و تن‌آسایی و دل به جیفه‌ی بی‌مقدار دنیا بستن میانه‌ای ندارد. 🏳راه می‌خواهد و مرد جنگ نیز است و کربلایی، 📎مرد است و از سختی‌ها و مشقات و سرباختن‌ها و جان‌دادن‌ها نمی‌هراسد. شهید سیدمرتضی آوینی🌹 🌺 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 .... 🌷دوست عکاسم می‌ گفت: یک فرمانده بود که مثل حضرت عباس با لب تشنه شهید شد. او مرتب این سو و آن سو می‌ رفت و گردان را امر و نهی و هدایت می‌ کرد. یک بار او را دیدم که خسته و تشنه بود. به او آب دادم، اما نخورد. 🌷....گفتم: «حاجی آب بخور، لبت از تشنگی خشکیده و ترک برداشته، چرا آب نمی‌ خوری؟!» اشک در چشمانش حلقه زد و هیچ نگفت. پنج دقیقه بعد ترکش خمپاره ‌ای خورد و با بی‌ سیمچی ‌اش به شهادت رسید. او رفت و من ماندم. راوى: بيژن نوباوه كه زمانى خبرنگار جنگ بود. 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 «» 🌷توی راه تا برسیم به هلی کوپترها آقا مهدی یک دور تسبیح «مرگ بر آمریکا» گفت. گفت: «آقاى مشکينى گفته ثوابِ گفتن «مرگ بر آمريکا» کمتر از نماز نيست. 🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد مهندس مهدى باكرى 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 🌷بعد از ظهر یكی از روزهای پاییزی، كه تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل كارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق كارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس. سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم.... 🌷....و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا كردن و نوشتن شماره به اتاق كارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم: ـ عباس! مداد خودت كجاست؟ گفت: در خانه جا گذاشتم. 🌷به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط كارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی، ممكن است در آخر سال رفوزه شوی. او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند. راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدر خلبان شهيد عباس بابايى ❌ براى شهيد شدن؛ بايد شهادت گونه زندگى كرد، مثل شهدا.... 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸شهیدی که به احترام امام زمان (عج) در قبر سرش را خم کرد ...🌸 شهید احمد خادم الحسینی در شيراز رسم بر این بود که علماى شهر بخصوص روحانيونى که از لحاظ سنى و موقعيت اجتماعى از دیگران ممتاز تر بودند مسؤوليت تلقين شهدا را برعهده مى گرفتند... حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شيراز بود، نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم... وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم... وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام زمان(عج) رسيدم... مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت... منبع:کتاب لحظه های آسمانی ☘🕊☘🕊🌸🕊☘🕊☘ 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در آستانه چه خبری شادی بخشتر ازاینکه درآستانه سقوط است. نتانیاهونتوانست دولت ائتلافی تشکیل دهدوانتخابات اسرائیل ابطال وبایدمجددابرگزار شود. بی ثباتی سیاسی اسراییل وسرنوشت نامعلوم نتانیاهو به ضرر معادلات آمریکا در منطقه است. 🆔 @shohada_tmersad313
4_479550733734117556.mp3
3.98M
🔻 قرآن کریم 🔸به روش تندخوانی (تحدیر) 🔹با صدای استاد 🆔 @shohada_tmersad313
اولیـݧ باری بود کـہ با هـم مـے‌رفتیم بیروݧ؛ اولیݧ گردش بعد از عقـد💍! گفتم: "کجـا می‌ریم🤔؟" گفت: "خودتــــ می‌فهمی"🙄😊 دستم را گرفت مستقیـم برد مسجد🕌! چند بار طول و عرض حیاط مسجد را قدم زدیم. گشتیم و صحبت کردیم😌 بعد هم با خوشحالـے گفت: همیشـہ از خدا مـے‌خواستم زندگے مشترکموݧ رو از شروع کنم😍 به آرزویــش رسید، چقدر خدا را شکر می‌کرد...💚 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌷بعد از ظهر یكی از روزهای پاییزی، كه تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل كارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق كارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس. سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم.... 🌷....و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا كردن و نوشتن شماره به اتاق كارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم: ـ عباس! مداد خودت كجاست؟ گفت: در خانه جا گذاشتم. 🌷به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط كارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی، ممكن است در آخر سال رفوزه شوی. او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند. راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدر خلبان شهيد عباس بابايى ❌ براى شهيد شدن؛ بايد شهادت گونه زندگى كرد، مثل شهدا.... 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 ....!! 🌷شهید چمران در یکی از عملیات‌ های نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بودند، ایشان یک لحظه می‌ ایستد و به همراهانشان می‌ گوید: به زیر پاهای خود بنگرید، می‌ بینند زیر پایشان پر از گل‌ های شقایق است. 🌷....و به همین خاطر آن دشت را دور می‌ زنند و سپس اقدام به عملیات می‌ کنند. در حالی که یاران ایشان می‌ گفتند؛ بعد از عملیات عراقی ‌ها آنجا را با تیربار و خمپاره شخم خواهند زد، ولی دکتر چمران گفتند: ما آنها را زیر پا لِه نخواهیم کرد!! 🌷وقتی این جریان به استحضار امام می‌ رسد امام می‌ گوید: من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم.... 🌹خاطره ای به ياد شهید دكتر مصطفی چمران 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 !! 🌷آمد خواستگاری ام. وقتی دو نفری نشستیم که درباره آینده با هم صحبت کنیم، گفت: ممکن است پس از ازدواج بروم جبهه. تنها تقاضایم از شما این است که مانع جبهه رفتنم نشوید. 🌷نه از دانشگاه رفتنش گفت و نه از بخشدار بودنش. گفت: من می خواهم بروم توی سپاه خدمت کنم، باید با حقوق کم سپاه زندگی کنیم.... 🌹خاطره اى به ياد شهيد ناصر فولادى راوى: همسر شهيد ❌ در پيچ و تاب زندگى، شهادت به دنبال اهلش مى گردد.... 🌹 🆔 @shohada_tmersad313