eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نبضِ زمین از نقطه ای تپیدن گرفت؛ که قرار شد ؛ روزی برای قدمهای علے بشکافد💫 ... 🆔 @shohada_tmersad313
❄️🌈 °•|اعتقادی به گرفتن برای کردن نداشت با زیاد هدیه ای دریافت میکرد هروقت از او می پرسیدند که سید چرا پول نمیگیری میفرمود من اگر این برای مداحی پول بگیرم آن دنیا بی بی می فرماید شما پولت را گرفتی دیگر چه میخواهی؟؟|•° 🆔 @shohada_tmersad313
نگاہ ڪݩ چہ زیـبا از خستگے خوابـش برده اے شهیـــد دعایـے ڪݩ ڪہ ما از خستـگیِ گناہ خوابمـاݩ نبـرد و از قافلہ ے مهدے فاطمہ جا نمانیم شبتون شهدایی ⭐️ 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 .... 🌷دم دماى غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. 🌷....پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: «کرمانشاه» _رانندگی بلدی؟ کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! 🌷باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم. لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت:.... 🌷....گفت: «آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود؛ به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.... 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد على چيت سازيان 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 در دفترچه خاطرات آخرین جملات را چنین نوشته است : ان شاالله صدق گفتارم را گواهی می دهد... شک نکنید و مطئمن باشید راه ولایت همان راه علیست ... رهبر بر حق فقط سید علیست ... 🆔 @shohada_tmersad313
اگر نماز شبش قضا میشد میگفت:《شاید درطول روز گناهی مرتکب شدم که نماز شب بیدار نشدم》 🌸شهید مسلم خیزاب🌸 رفقا التماس دعا💐 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 🕋اسـلام بــه مـن میگــه🕋⚜ ❤️اسلام به من میگه: عیب کسی رو آشکـار نکنم چون خـدا ستـار العیوبه 💛اسلام به من میگه: دروغ نـگـــــم حتی اگـه به ضررم بـاشه 💙اسلام به من میگه: پشت سر مـردم غیبت نکنـم حتی اگـه اون طرف لایقش بـاشه. 💜اسلام به من میگه: دست به مـال مردم دراز نکنـم حتی اگـه خیلی محتـاج باشـم 🗣اگه مسلمانی دروغ میگه 🚷اگه مسلمانی دزدی میکنه 💔اگه مسلمانی خیانت میکنه 👥اگه مسلمانی به مردم آزار میرسونه ❎ اشکـال از اسلـام نیستــ ✅ مشکـل از مسلمــانے ماستـــ 🆔 @shohada_tmersad313
شهید محمود رضا بیضائی قسمت اول پاییز سال 60 بود . سال های آغازین جنگ . خانواده ی بیضائی با احمدرضای سه ساله شان در تبریز زندگی می کردند . آن ها منتظر تولد فرزند دومشان بودند . در 18 آذر انتظارشان به پایان یافت و محمودرضا به دنیا آمد . ورزش کار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از 10 سالگی به این ورزش پرداخته بود . در سال 72 همراه تیم استان آذربایجان شرقی در مسابقات چهارجانبه ی بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد . فوتبال ، دیگر ورزش مورد علاقه ی او بود . به دنبال تعقیب حرفه ای این ورزش بود که به خاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد . اوایل دهه ی هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم.... پنج شنبه شب‌ها یک دستگاه اتوبوس می‌آمد جلوی مسجد ، نمازگزارها را سوار می‌کرد می‌برد مسجد جامع برای دعای کمیل . راه دوری بود ؛ از این سر شهر تا آن سر شهر . من بیشتر وقت‌ها «درس دارم» را بهانه می‌کردم و توفیق پیدا نمی‌کردم شرکت کنم ولی محمودرضا هر هفته می‌رفت. یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت ، گریه کرده بود . پرسیدم : چطور بود ؟! 💫گفت: حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه می‌گوید . این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچ وقت یادم نرفته . هر وقت دعای کمیل می‌خوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم می‌خورد ، محمودرضا می‌آید جلوی چشمم . راوی : برادر شهید .... 🆔 @shohada_tmersad313
😔 🔸یادت باشد یک روز جوانهایی از چشمهای خوشگل شان گذشتند.😔 تا امروز ما چشمامون👁 غرق خدا باشه 📿 نه غرق گناه...❌ 🆔 @shohada_tmersad313
🌹🍃 بسٺہ ‌ام ‌عــهد ڪہ ‌در راه‌ شهــیدان‌ ❣باشمـ... چـــادر‌ مشڪے مـنـ ‌ رنگــ ‌شـــهادٺ ‌❤️دارد... 💚🍃 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 .... 🌷دم دماى غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. 🌷....پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: «کرمانشاه» _رانندگی بلدی؟ کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! 🌷باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم. لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت:.... 🌷....گفت: «آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود؛ به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.... 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد على چيت سازيان 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 ....!!! 🌷دخترمان سعیده که به دنیا آمد، ابوطالب هم آمد مرخصی. بعد چند روز که توی خانه بود، وسایلش را جمع کرد تا برگردد به منطقه. از این که داشت خیلی زود تنهایم می گذاشت ناراحت بودم. سعیده را بردم پیشش و گفتم: اگر می خواهی بروی به جبهه، این بچه را هم با خودت ببر. 🌷....فکر کردم که با این حرف مانع رفتنش به جبهه شوم، اما در جوابم گفت: به خدا قسم، اگر تو را هم از دست بدهم باز هم به جبهه می روم؛ تکلیفم این است. این را که گفت، مطمئن شدم یک لحظه هم از جبهه دست بردار نیست....! 🌹خاطره اى به ياد شهيد ابوطالب محمدى ❌ به خدا قسم تكليف ما هم همين هست؛ رزمنده ﺟﺒﻬﻪ ى جنگ نرم باشيم تا آخرش، حتى اگه خيلى چيزهاى با ارزش رو از دست بديم....! 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترکش توپ خورده به گلویشان. خودش و راننده‌ش. خون ریزیش شدید شده؛ نمیذاره زخمش رو ببندم. میگه «اول اون!» راننده‌ش رو میگه. با خودش حرف میزنه! «اون زن و بچه داره. امانته دست من...» بیهوش میشه... 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
شما "یا حســین" گفتید و رساندید خودتان را تا " "... ڪاش "یا حســــین"، ما را هم "حســینی" ڪند...😔 شهدایی 🍃🌹 🆔 @shohada_tmersad313