ترکش توپ خورده به گلویشان. خودش و رانندهش.
خون ریزیش شدید شده؛ نمیذاره زخمش رو ببندم.
میگه «اول اون!» رانندهش رو میگه.
با خودش حرف میزنه! «اون زن و بچه داره. امانته دست من...»
بیهوش میشه...
#شهید_حسین_خرازی🌷
#درس_اخلاق
🆔 @shohada_tmersad313
💠 #تواضـــع
🌿رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند، پیرمرد می گفت: جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟ حاج حسین خندید، آن یکی دستش را آورد بالا، گفت: این جای اون یکی رو هم پر می کنه، یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم؛ پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت،
🌿پرسیدم پدر جان! تازه اومده ای لشکر؟ حواسش نبود، گفت: این، چه جوون بی تکبری بود، ازش خوشم اومد دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه این؟ گفتم: حاج حسین خرازی، راست نشست، گفت: حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟
🌷 #شهید_حسین_خرازی
🆔 @shohada_tmersad313
سردار بی دست
#شهید_حسین_خرازی
🌴هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از #نافرمانی خداست 😔
🌴و همه، ریشه در عدم رعایت #حلال
و #حرام خدا دارد
شبتون شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#زندگی_معنوی
🍃🌹🍃🌹🍃🌼🌼🌼
📎بوسه بر پای رزمندگان
حاج حسين رزمندهها را عاشقـانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد؛ يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـر دستور حركت بوديم، من نشسته بودم كنار برجك و حواسـم به پیرامونمـان بود و تحركاتـی كه گاه بچهها داشتند، يك وقت ديدم يك نفـر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند كنجکـاو شدم ببينم كيست، مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـار تانكـی كه مـن نشسته بودم رويــش، همين كه خواستم از جايم تـكان بخورم، دو دستی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيـد، گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيس؛ صدات در نياد، و رفـــت سراغ تانک بعدی.
🍃🌹🍃🌹🍃🌼🌼🌼
#شهید_حسین_خرازی
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌹 #ڪلام_شهیـد
یادمون باشہ ڪہ هر چے براۍخدا ڪوچیڪی وافتادگے ڪنیم،
خدا در نظر دیگران بزرگمون مےڪنہ..
#شهید_حسین_خـرازی 💐
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷خودش لب هایش ترک خورده بود.
خشک #خشک بود دهانش....
🌷قمقمه آب💧 را گرفته بود بغل
دنبال #تشنه ها می گشت...
مارا نیز جرعه آبی🍶
این دلهای خسته و #تشنه را نیز دریاب😔
#شهید_حسین_خرازی
روزتون شهدایی
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
✨✨✨
🔹خراش کوچیک!🔹
داییش تلفن کرد گفت :
حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟
گفتم: نه.. خودش تلفن کرد.
گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد.
گفت: شما نمیخواد بیاین.
خیلی هم سرحال بود.
شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم.
گفتم: خراش کوچیک!
خندید...
گفت: دستم قطع شده، سرم که قطع نشده!
#شهید_حسین_خرازی❤️
🆔️ @shohada_tmersad313
✨✨✨
نصف شب چشم چشم رو نمیدید...
سوار تانک، وسط دشت...
کنار بُرجک نشسته بودم، دیدم یکی داره پیاده میاد...
به تانکها نزدیک میشد، دور میشد.
سمتِ ما هم آمد، دستش رو دورِ پام حلقه کرد، پام رو بوسید!!
گفت: به خدا سپردمتون...
گفتم: حاج حسین؟
گفت: هیس! اسم نیار.....
#شهید_حسین_خرازی❤️
🆔️ @shohada_tmersad313
ایشان لباس پاسداری کمتر به تنش میکرد
در زمان جبهه ما دونوع اورکت داشتیم یک
نوع اورکت خوب و شیک بود ما فرماندهان
این را میپوشیدیم ولی آقای خرازی آن اورکت
که بسیجیها میپوشیدند را می پوشید به او
میگفتم آقا خرازی شما چرا لباس پاسداری
نمی پوشید گفت میخوام بسیجی ها نشناسند
من فرماندهام ...
خاطره سرلشکر رحیم صفوی
#شهید_حسین_خرازی🌷
🆔 @shohada_tmersad313
✨✨✨
خالص شوید
تا از همه چیز خلاص شوید ..
#شهید_حسین_خرازی❣
🆔️ @shohada_tmersad313
دکتر چهل وپنج روز بهش استراحت داده بود.
آوردیمش خونه.. عصر نشده، گفت:
بابا! من حوصله ام سر رفته.
گفتم: چی کار کنم بابا؟!
گفت: منو ببر سپاه، بچه ها رو ببینم.
بردمش. تا ده شب خبری نشد ازش ساعت ده تلفن کرد، گفت: من اهوازم بی زحمت داروها مو بدید یکی برام بیاره!
#شهید_حسین_خرازی🕊🌷
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
کلام_شهید🕊⚘
◽️ما لشگر امام حسینیم، حسینوار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر ششگوشہ امامحسین (ع) را در آغوش بگیریم ڪلامی و دعایـی جز این نباید داشتہ باشیم: .•اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد .• و مماتی ممات محمد و آل محمد .🤲⚘
#شهید_حسین_خرازی⚘
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات 🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313