✍در دل که بذر عشق خدا را بڪارے
بزرگ مے شود، قد مے کشد، ثمر مے دهد
و حاصل این عشق #شهادت مے شود
اگر فقط بذر عشق خدا را...
#شهید_حسین_معزغلامی
روزتون شهدایی ❤️🌤
🆔 @shohada_tmersad313
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
معاملہ ے پرسودے است شهادت
فانے مے دهے و باقے مے گیرے!
جسم مے دهے و جان مے گیرے!
جان مے دهے و جانان مے گیرے!
چہ لذتے دارد ؛ نظرڪردن بہ " وَجْهُ الله
شهادت لیاقت مے خواهد
ڪاش لایق بودیم
#به_یاد_شهید_علی_عابدینی
🌹شهدا شرمنده ایم🌹
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
ShahidiAvardand[320kbps].mp3
15.2M
مداحی 🎼
از شام بلا شهید آوردند...😔
#گوش_کنید
🌷🌹🌷
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
پدر شهید علی عابدینی:
شهید علی عابدینی در سحرگاه 25 مرداد 67 هجری شمسی در خانوادهای مذهبی و متدین در روستای فرم از توابع بخش مرکزی شهرستان فریدونکنار دیده به جهان گشود.
مصادف شدن لحظه تولد آن شهید در فجر صادق و اذان صبح سبب شد تا مادربزرگ شهید او را صادقعلی نام نهد و چون مادر شهید در طول بارداری به اهل بیت(ع) توسل داشت به رویای صادق به او الهام میشود که نام علی را برای او انتخاب کند. بدین ترتیب در شناسنامه نام او را علی و در بین اقوام، بستگان و آشنائیان به صادقعلی مشهور بود.
#الگوی_زندگی
همیشه از عمویش میپرسید؛دوست داشت بداند او چگونه زندگی کرده.
اورا به عنوان یک شهید الگوی زندگی اش قرار داده بود.
🌹شهید علی اصغر عابدینی
🌹شهید علی عابدینی
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
تحصیلات ابتداییاش را در مدرسه شهید عباسزاده به اتمام رساند و براساس نذری که مادرش داشت او را نذر حضرت عباس(ع) کرده بودیم و از همان دوران کودکی و در ایام محرم برای او لباس سفید می پوشیدیم و با سربند یا زهرا(س) و یا زینب(س) در مراسم عزاداری امام حسین(ع) حاضر میشد و در بین عزاداران حسینی شیر پخش میکرد
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
🌹مادر شهید
🌹وقتی علی پاسدار شد
علی بچه با محبت و دلسوزی بود. درسش را بدون اذیت کردن ما تمام کرد و بعد از دیپلم سال 85 وارد سپاه پاسداران شد. در خانواده پاسدار زیاد داشتیم از جمله برادرهای من و علی به خوبی با این فضا آشنا بود خودم هم دوست داشتم پسرم سپاهی شود. او حین کار تحصیلات عالیه را هم شروع کرد و وارد دانشگاه شد.
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
🌹خصوصیات اخلاقی شهید علی عابدینی
اخلاق شهید علی عابدینی تاثیر گرفته از عموی شهیدش علی اصغر عابدینی بود. در بسیاری از موارد از خانواده در رابطه با اخلاق عمویش سئوال می پرسید و قبل از اینکه به سن بلوغ برسد به نیت عمویش نماز میخواند. بسیار آدم با روحیهای بود و حتی وقتی که مجروح شده بود روحیه خود را از دست نداد به طوریکه حتی از گذاشتن آتل بر روی دستان خود ممانعت میکرد.
🍃🍃🍃🌺🌺🍃🍃🍃
🌹همسر شهید
🌹وقتی رفت سوریه تازه فهمیدم کارش چیست
وقتی علی آقا آمد خواستگاری و قرار شد با هم صحبت کنیم بیشتر حرفش کاری بود. گفت: من نظامی هستم و ممکنه مدت زیادی در مأموریت باشم. آن موقع جنگی نبود اما مخالفتی نکردم. پس از ازدواج مأموریت زیاد رفته بود اما وقتی رفت سوریه تازه فهمیدم کارش چیست. علی خیلی تو دار بود و حرفی نمی زد من هم چیزی نمی پرسیدم