یادمه سجاد یه روز تو حوزه بود و خیلی ناراحت بود بهش گفتم سجاد چرا گرفته ایی گفت اخه پدر نداریم گفت... چی پدر.... نداریییم.... یعنی چی؟ ما رو باش کجا بودیم سجاد کجا؟ ما دنبال رفیق بازی با ریفیقامون بودیم و حضرت مهدی رو داشتیم فراموش می کردیم😔. و سجاد دنبال اقاش بود جانم به فدات اقا جان چی میشه ما هم مثل رفیقمون سجاد بخری می دونم که هی داری با گناهای ما زخمی میشی ولی شرمنده ام.
گفتم سجاد پدر نداریم یعنی چی. دیدم بغض کرد گفت امام زمان رو میگم دیگه تا اقا امام زمان (عج)نیاد ما پدر نداریم..😔
خیلی شب به یاد ماندنی بود حتي بعضی موقع ها سجاد رو چه میدیدم چه نمی دیدم سر نماز یاد حرف سجاد می افتادم و بغضم می کردم..
#خاطره_ای_ازشهیدآقاسجادزبرجدی
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
ما بیست و چند نفر تو یه آسایشگاه بودیم که از این تعداد یکیش همین شهید والامقام بود که هیچ وقت #نمازشبش ترک نمیشد و یکی از بچه های اردبیل که با سجاد رفیق بود چندین بار به من گفت که سجاد یا یکی از سردارهای خیلی مشهور یا یکی از شهیدان خیلی مشهور میشه.
یه بار یادمه که جمعه بود و سجاد امده بود لباسهای بچه ها را برده بود خشکشویی و چند بار پوتینهای همه را واکس زده بود.
#خاطره_ای_ازشهیدآقاسجادزبرجدی( #سردارغریب)
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸