🌷 #هر_روز_با_شهدا_۳۵۶۰
#دست_قطع_شدهای_که_باعث_دوستی_شد!
🌷سال ۱۳۶۲ موقع خداحافظی مادرم گفت: ننه جون اگه توی جبهه هیچ کاری بهِت ندادن؛ لااقل لباسهای رزمندهها رو بشور. یه روز غروب؛ چند تا تشت لباس دیدم. یاد حرف مادرم افتادم. آستینها رو بالا زدمُ یا علی. کسی اومد وضو بگیره؛ دست مصنوعیاش....
🌷دست مصنوعیاش را گذاشت بالای تانکر آب. تا اون موقع دست مصنوعی ندیده بودم. از بَس ترسیدم با دستای کفی لباسها رو انداختمُ پا به فرار گذاشتم. از اون به بعد باهاش دوست شدم. خیلی وقتها دست مصنوعیاش را میذاشتم زیرِ سرم؛ میخوابیدم!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔️ @shohada_tmersad313