🖌 #برگی_از_خاطرات
دیدم سرباز سوری رو سینش عکس حاج عمار رو چسبونده
ازش پرسیدم این کیه
میشناسیش؟؟
گفت این حاج عمار خدا بیامرزه
گفتم چرا عکس یه ایرانی رو روی سینت زدی
گفت حاج عمار خیلی انسان درست و فرمانده شجاعی بود
براش ایرانی و سوری و عراقی فرقی نداشت
شب ها توی پست های شبانه
میومد پیش ما و با ما حرف می زد و ما رو تحویل می گرفت
خیلی به ما احترام می گذاشت
تو فرمانده ها مخصوصا فرمانده های سوری اصلا همچین رفتاری وجود نداره
تا وقتی که اون بود هیچ کم و کسری نداشتیم
یه بار تو عملیات یکی از بچه ها شهید شد و کسی جرأت نداشت بره جنازه شهید رو به عقب بیاره
با اینکه اصلا اون شهید ایرانی نبود خودش رو به خطر انداخت و رفت تو دل دشمن و شهید ما رو به دوش انداخت و چند صد متر به عقب آورد...
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
🆔 @shohada_tmersad313
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
#معرفی_شهید
محمد حسین محمدخانی، اصالتا یزدیست اما در تاریخ ۹ تیرماه ۱۳۶۴درتهران متولد شده است.
سال های دانشجویی خود را در رشتهی مهندسی عمران در یزد سپری کرد و از فعالان بسیج دانشجویی بود.
داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد و سرانجام درتاریخ ۱۶ آبان ۱۳۹۴ طی نبرد با داعش تکفیری درعملیات محرم،به شهادت رسید.
🌟
خواهرش درباره انتخاب همسر محمد حسین می گوید:
برای محمدحسین خیلی خواستگاری رفتیم. واقعاً آدم مشکلپسندی بود. روی هر کسي یک عیبی میگذاشت. میگفت اینها هیچ کدام به روحیات من نمیخورند و به کارم نمیآیند. خودش دقیقاً میدانست دنبال چه چیزی است. انگار محمدحسین روزهایی را میدید و پیشبینی میکرد که ما نمیدیدیم.
🌟
حضور وی در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام مستعار «حاج عمار» میشناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.
شجاعت و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بیباک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید.
🌟
همسر محمدحسین از همسرش می گوید:
بهش گفتم: راضی ام شهید شوی ولی الان نه؛ توی پیری.
محمدحسین گفت: “لذتی که علی اکبر امام حسین برد، حبیب نبرد.”
در مورد لحظه ای که پیکر پاک شهید را آوردند می گوید:
آرام خوابیده بود. امیرحسین را برای خداحافظی آوردیم و روی سینه شهید گذاشتیم. پدر و پسر چند لحظهای در کنار یکدیگر بودند. این آخرین دیدارشان بود.
بعد از شهادت محمدحسین، خیلیها از من میپرسیدند: چطور میتوانی اینقدر آرام باشی؟!
در جوابشان میگفتم: محمدحسین به آرزویش رسیده، چرا ناراحتی کنم؟! خدا این قربانی را بپذیرد! برای خودم هم جالب بود. شاید اگر قبلا این حرف را از کسی توی این موقعیت میشنیدم، فکر میکردم که داغ است و دارد شعاری صحبت میکند، اما اینطور نبود.
🌟
پیکر پاک #شهید_محمد_حسین_محمدخانی پس از چند روز به تهران بازگشت و با حضور پر شور و با شکوه دوستان و رفقای دور و نزدیکش در بهشت زهرا(س) و در جوار مزار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.
هدیه محضر شهید صلوات🌺
🆔 @shohada_tmersad313
✨✨✨
هر جای دنیا که فریادِ مظلومی
را بشنوم ،برای کمک خواهم رفت ..
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی🌹
🆔️ @shohada_tmersad313