eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
228 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷ای 🌷🍃 تحویل همه سال من است🌼 و من نوروزم را هر روزم را مدیون توام.. شادی روح شهدا صلوات🌹 🆔 @shohada_tmersad313
💥دوره‌ی تکاوری، بین شیراز و پل خان به سمت مرودشت، دانش‌جوها را برده بودم راه‌پیمایی استقامت. از آسمان آتش می‌بارید. ❇️ خیلی‌ها خسته شده بودند. نگاهم افتاد به صیاد، عرق بدنش بخار می‌شد و می‌رفت هوا، یک لحظه حس کردم دارد آب می‌شود، آتش می‌گیرد و ذوب می‌شود! 💬 شنیده بودم که قدرت بدنی بالایی دارد، با خودم گفتم اینم که داره می‌بره!" 👥 رفتم نزدیکش و گفتم: اگه برات مقدور نیست می‌تونی آروم‌تر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی از دانش‌جویان خودش را رساند به ما. 🗣 استاد ببخشید! ایشون روزه‌‌ِ هستن شونزده -هفده روز - روزه است؟ - بله. - مگه ماه رمضونه صیاد روزه می‌گیره؟! 👤 ایستادم، جا ماندم... صیاد رفت، ازم فاصله گرفت... 📚 منبع: یادگاران، ج۱۱، کتاب صیاد، ص۱۰ 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌹شهید حاج : 🔸 امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم : هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود. و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم؛ برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛ چون ما اگر تحمّل نکنیم ، باید میدان را خالی کنیم ... 🍁 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🔶سال 94 بود که اینترنتی برای دفاع از حرم ثبت نام کردند و تا زمانی که می‌خواستند اعزام شوند مرتب ما را برای این روزها آماده می‌کردند. تا اینکه زمان اعزام به ایشان اعلام شد همراه با یکی از دوستانش عازم شدند یادم می‌آید خواستم بروم مدرسه و پدر عازم فرودگاه امام خمینی(ره) بود با یکدیگر خداحافظی کردیم؛ 🔷 ایشان تا فرودگاه رفته بودند ولی به دلایل شرایط جوی پروازشان لغو شد و ناراحت به منزل بازگشتند...صبح با او خداحافظی کردم و ظهر که از مدرسه برگشتم پدر با حالی منقلب خانه بود تا آن روز اینقدر او را ناراحت ندیده بودم» 🔶 دومین بار که اعزام شدند، یکی از دوستانش نتوانست عازم شود و ایشان جایگزین وی شد...هرگز تصور نمی‌کردم که دیدار آخرمان باشد باور نداشتم که شوند با قطعیت می‌گفتم : شما چند بار می‌روید و برمی‌گردید. در مدتی که آنجا بودند یکی دوبار با ما تماس گرفتند و جویای احوال شدند. روز سوم بود که هربار زنگ می‌زدیم یا جواب نمی‌دادند یا می‌گفتند رفته است شناسایی امکان ارتباط وجود ندارد.... 🔷پدر در مجموع 10 روز بیشتر در عراق نبود، سومین روز در تله انفجاری گروهک‌های تکفیری گرفتار شده بود و از ناحیه چشم و دست چپ دچار جراحت شدیدی می‌شوند بعد از انتقال به بیمارستان چون در حالت کما بودند چشمانشان را از دست می‌دهند و دست چپشان هم قطع شده بود هفت روز بعد از مجروحیت به شهادت رسیدند... ✍به روایت فرزند شهید 🌷 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
دنبال فرغون بود! گفتم: علی جان فرغون رو برای چی می‌خوای؟! نکنه زدی تو کار ساخت و ساز. _نه بابا ... لازمش دارم ... ساعتی بعد علی آقا را دیدم که یک پیرزن فرتوتی را توی فرغون نشانده و نفس‌زنان دارد می‌رود! گفتم: کجا؟! گفت: حمام، مادربزرگمه، چند ساله که زمین‌گیر شده نمی‌تونه خودش بره حمام. من تا در حمام می‌برمش تا مادرم بیاد اونجا شست‌و‌شوش بده. چشم‌هایم از تعجب گرد شد!! یک جوان رعنا چقدر راحت غرورش را می‌شکند و این کار بزرگ را انجام می‌دهد. بعدها از مادرش شنیدم که حتی برای دستشویی رفتن مادربزرگش کمک می‌کرد، ناخن‌هایش را می‌گرفت، پسته و بادام می‌خرید و می‌کوبید می‌داد می‌خورد. 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
╔══════•••••✿🦋╗ کوهی عظیم و دست نیافتنی بود، اگر سنگ میبود صخره ای بس سخت بودکه مَرکب و رونده ای به نمیرسید و هم به قله اش راه نمی یافت و بر فرازش پرواز نمی کرد. او از 🇮🇷 🇮🇷 و فخری در عالم انسانیت سردارعلی بسطامی بود🥀 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پيكر شهيد علیزاده (کمیل) درحال انتقال به عقب است...😔 🌹شهيد نويد صفری دست شهید را گرفته، عادلی صورتش را می بوسد ، فيلم را شهيد كايدخورده گرفته و شهيد رحیمی منش هم حضور دارد 🌹 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 می‌گفت : من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط را از خدا خواستم. مادرش بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت : ننه، آخه این چه حرف‌هاییه که میزنی؟ چرا مارو اذیت می‌کنی؟ می‌گفت : نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه‌مون باید از این دنیا بریم. این حرفش در ذهن من باقی مانده بود. یک روز ولی‌الله آمد و گفت : ظهر اخبار رو گوش کردی؟ گفتم : نه، مگه چی شده؟ گفت : از ابراهیم خبری، چیزی داری؟ گفتم : نه، چطور مگه؟ گفت : میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم شده است . حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و می‌دانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده می‌کند . آمدم خانه و خبر دادم . مادرش در حالی که گریه می‌کرد، گفت : یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟ گفتم : بله . گفت : یه خانم بلند بالا ، این بچه، هدیه‌ی امام حسین (ع) بود ؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد ، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت . بعدش هم گفتیم : انا لله و انا الیه راجعون خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه‌ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم .. 📚 کتاب : برای خدا اخلاص بود 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو که آخر گره رو وا میکنی پس چرا امروز و فردا میکنی شب ارزوها میشه یه روزی هم بنویسند فلانی هم به جمع رفیقان شهیدش پیوست تو که آخر گره رو وا میکنی پس چرا امروز و فردا میکنی الهی الحقنا بالشهدا والصالحین یاصاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی ازشما روزه داران التماس دعا مدافع حرم 🌹 ُمْ @tmersad313
[[۱۵مردادماه‌سالروزشهادت‌عباس‌بابایی]] خلبان‌شهیدعباس‌بابایی💚:) از شهید بابایی پرسیدند : عباس چه خبر ؟! چیکار میکنی؟! گفت ‌: به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی جز خدا وارد نشود ..🌱 🌹 ُمْ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_tmersad313