#عاشقانه_ای_با_شهدا 🌹
#شرط_ازدواج_ایمان🌸
پسرعمه و دختردايي بوديم و در جريان انقلاب 2 تا همرزم👮♀
وقتي ازم خواستگاري كرد خيلي بهم برخورد💐 يك سال و چند ماه گذشت، اما اسماعيل دستبردار نبود.
آنروز آمده بود براي اتمام حجت. گفت: «معصومه، خودت ميدوني كه ملاك من براي انتخاب تو ظاهر و قيافه نبوده ولي اگه بازم فكر ميكني اين قضيه منتفيه بگو كه ديگه با اصرارم اذيتت نكنم.»🍃
نشستم با خودم خلوت كردم.
در روايات خوانده بودم كه اگر خواستگاري برايتان آمد و با ايمان و خوش اخلاق بود، رد كردنش مفسده دارد. هيچ دليلي به ذهنم نرسيد تا اسماعيل را رد كنم، گفتم: «راضيم.»🌸
#شهيد_اسماعيل_دقايقي🌹
🆔 @shohada_tmersad313
#عاشقانه_ای_با_شهدا 🌹
#دعای_توسل_در_شب_عروسی💍
مراسم عقدمان سوم شعبان بود ، روز تولد امام حسين (ع)🎊🎉
دوست داشتم سر عقد لباس سپاه بپوشد، هرچه اصرار كردم🙏 زيربار نرفت گفت: «من خودم رو لايق اين لباس مقدس نمي دونم.»
اما براي مراسم عروسي، پايش را كرده بود توي يك كفش كه الا و بلا بايد مراسم شب چهارشنبه باشد💌
دليلش را كه پرسيدم، جواب داد: «نذر كردم شب عروسيم دعاي توسل بخونم»📖 آخر سر هم كار خودش را كرد.
#شهيد_محمدرضا_ارفعي🌹
🆔 @shohada_tmersad313
#عاشقانه_ای_با_شهدا 🌹
#دعاي_شهادت_در_ماه_عسل🌸
مهريهام يك جلد قرآن بود و سهتا صلوات📿
عقدمان خيلي ساده بود. يك ماه بعد هم عروسي كرديم. 2 سه روز رفتيم مشهد پابوس امام رضا (ع)❤️
بار اولي كه رفتيم حرم نگاهي به من كرد و گفت: «خانوم ميخوام يه دعايي بكنم شما آمين بگي.»
خنديدم، گفتم: «تا دعات چي باشه»😍 گفت: «حالا تو كارت نباشه» گفتم: «خب هرچي شما بگيد»
دست هايش را گرفت سمت آسمان، رو به گنبد طلاي امام رضا (ع) و گفت: «اللهم الرزقنا توفيق شهاده في سبيلك»
#شهيد_حسين_محمد_عليپور🌹
🆔 @shohada_tmersad313
#عاشقانه_ای_با_شهدا 🌹
#نامه_و_انگشتر💍
به هر بهانه ای برایم هدیه می خرید؛🎁 برای روز مادر و روزهای عید. اگر فراموش می کرد، در اولین فرصت جبران می کرد
هدیه اش را می داد و از زحماتم تشکر می کرد🎊
زمانی که فرمانده نیروی زمینی بود، مدت ها به خانه نیامده بود. یک روز دیدم در می زنند🚪
رفتم دم در، دیدم چندتا نظامی پشت در هستند، گفتند: "منزل جناب سرهنگ شیرازی؟" دلم لرزید
گفتم :" جناب سرهنگ جبهه هستند. چرا اینجا سراغشان را می گیرید؟ اتفاقی افتاده؟ " گفتند: از طرف ایشان پیغامی داریم."
و بعد پاکتی💌 را به من دادند و رفتند. آمدم در حیاط ، پاکت را درحالی که دستانم می لرزید ، باز کردم.
یک نامه📜 بود با یک انگشتر عقیق💍 . نوشته بود:" برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم." یک نفس راحت کشیدم. اشک امانم نداد.....😍😍
#همسر_شهید_صیاد_شیرازی
🆔 @shohada_tmersad313
#عاشقانه_ای_با_شهدا 🌹
همیشہ یڪ تبسم زیبا داشت. وارد خانہ کہ مے شد، قبل از حرف زدن لبخند مے زد. عصبانی نمے شد.💕💕💕
صبور بود. اعتقادش این بود کہ این زندگے موقت است و نباید سر مسائل کوچڪ خود را درگیر کنیم.💞💞💞
گاهے وقتها از شدت خستگے خوابش نمے برد. یڪ روز مشغول آشپزے بودم، علے هم کنار دیوار تکیہ داد و مشغول صحبت با من شد تا چند دقیقہ بعد آب و غذایے براے او ببرم، نگاه کردم دیدم کنار دیوار خوابش برده. ولے با همین وضعیت خیلے از مواقع کمک ڪار من در منزل بود، مثلاً اجازه نمے داد کہ هر شب از خواب بلند شوم و بہ بچہ برسم. مے گفت: یڪ شب من، یڪ شب شما..
#شهیدعلیرضاعاصمی🌹
🆔 @shohada_tmersad313