eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ♻️وقتي از پشت تلفن شنيده بود مادرش خواب او را ديده است، از خوشحالي فرياد زده بود: «گويا وقت پروازم فرارسيده است».♻️ ♻️حاج آقا روحانی متولد سال 67 دوست داشتنی و زنده دلی بودند که سطح چهار حوزه علمیه را گذرانده و در دانشگاه و حوزه تدریس می کردند. ♻️ جوان دست و دلبازي بود كه در طول زندگي‌اش دست ايتام و مستمندان بسياري را گرفت و عاقبت نهايت بخشندگي را در هديه جان خود به حضرت دوست معنا كرد. ♻️او روحاني مبلغي بود كه خود به آنچه روي منبرهايش بيان مي‌كرد، جامه عمل پوشاند و رهسپار ميدان جبهه مقاومت اسلامي در سوريه شد. ♻️آقا سال 67 در كرج به دنيا آمد و 17/2/95 در كربلاي خان طومان به رسيد و هنوز پيكرش بازنگشته است . 🔰با فرزانه گرشاسبي مادر به گفت و گو نشستيم: 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰چند فرزند داريد؟ چطور بچه‌اي براي شما بود؟ كمي از كودكي‌اش بگوييد.  ♻️با سه فرزند دارم. محمد متولد ۶۳، متولد ۶۷ كه در بيمارستان كمالي كرج به دنيا آمد و دخترم مهسا متولد ۶۹. ♻️ما اصالتي طالقاني داريم كه از سال ۶۲ به تهران رفتيم و از سال۶۴ به كرج آمديم. ♻️ پسرم از كودكي خونگرم و مهربان بود. خانواده ما مذهبي است. ♻️ همسرم سابقه جبهه دارد، اما ايمان و اعتقاد فراتر از تربيت خانوادگي‌اش بود. ♻️طوري كه در بين خانواده و شايد فاميل تك بود. به دليل علاقه‌اش به مسائل مذهبي، از اوايل دهه 80 به حوزه علميه امام جعفرصادق(ع) كرج رفت. ♻️ از سال ۸۲ هم به حوزه چيذر رفت و كمي بعد طلبه حوزه علميه قم شد و تا پايه چهارم حوزه كه معادل دكترا است درس خواند. ♻️ دو، سه سالي در قم تبليغ مي‌كرد و بعد به عنوان مبلغ به شهرهاي زيادي سفر كرد و نهايتاً به شاهرود رفت و آنجا علاوه بر تدريس در دانشگاه، امام جماعت مسجد بود. ♻️البته مدتي هم در دانشگاه شريف درس اخلاق تدريس مي‌كرد. ♻️ پسرم از سال گذشته عضو سپاه شده بود مي‌خواست حوزه نمايندگي ولي فقيه منطقه‌مان را عهده‌دار شود كه بحث اعزام به سوريه و پيش آمد. 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰اعزامشان به سوريه داوطلبانه بود؟ ♻️بله، كاملاً داوطلبانه بود. اتفاقاً مسئولانش مي‌گفتند تو روحاني هستي و رسته‌ات رزمي نيست. ♻️مطلقاً اجازه رفتن به او را نمي‌دادند. ولي آدمي نبود كه ظلم به مسلمانان و تعدي تروريست‌ها به حريم اهل بيت را ببيند و كاري نكند. ♻️ خيلي اين در و آن در زد كه اعزام شود. همه آموزش‌ها را هم در دوره‌هاي مختلف سپري كرده بود. ♻️ حتي دو بار به شكل محدود و براي كارهاي تبليغي به سوريه اعزام شد، اما اينها راضي‌اش نمي‌كرد. ♻️ مي‌خواست به صف رزمنده‌ها بپيوندند و بار آخر هم با اينكه به عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم اعزام شد و خوب مي‌دانست كه آنجا مي‌تواند غير از كار تبليغي، اسلحه هم به دست بگيرد و بجنگند.  🔰پس روحيه بسيجي داشت؟ ♻️عضو فعال بسيج بود. از دوران مدرسه در بسيج ثبت نام كرد و از آن بسيجي‌هاي قديمي و پاي كار بود. عشق و علاقه عجيبي هم به داشت. ♻️خيلي وقت‌ها من را به تپه مي‌برد. يا به بهشت زهرا مي‌رفت و خلاصه هرجا كه نام و يادي از بود، سر و كله هم آنجا پيدا مي‌شد.  🔰به خاصي علاقه داشت؟ ♻️به كه مداح هم بودند، علاقه خاصي داشت و خيلي اسم او را مي‌برد. ♻️در بهشت زهرا و گلزار منطقه‌مان و جاهاي ديگر هم با انس گرفته بود. ♻️ همين عاقبت دستش را گرفتند و او را پيش خودشان بردند 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰به عنوان يك مادر، چطور راضي به رفتنش شديد؟ ♻️من با رفتنش مخالفت كردم. حتي جدي به او گفتم: بروي شيرم را حلالت نمي‌كنم. ♻️از آنجايي كه در كودكي بيشتر شير خشك خورده بود، به شوخي مي‌گفت تو كه به من شير خشك دادي، چطور شيرت را حلال نمي‌كني. ♻️البته تا لحظه آخر كه مي‌رفت چندين و چند بار از من خواست حلالش كنم. ♻️عاقبت دوم ارديبهشت ماه 95 رفت و 15 روز بعد هفدهم ارديبهشت ماه به رسيد. ♻️ من اصلاً فكر نمي‌كردم بعد از او بتوانم نفس بكشم و زنده بمانم. ♻️حالا كه چند ماهي از مي‌گذرد، در تعجبم چطور مي‌توانم زندگي كنم.  🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰گفتيد كه آقا خودش اصرار به رفتن داشت، شنيدن تب و تاب يكي از عاشقان و زيباست، اگر مي‌شود كمي بيشتر توضيح دهيد.  ♻️ از دو سال پيش دنبال اعزام بود. اما چون مبلغ و بود، اجازه رفتن به او نمي‌دادند. ♻️ در شاهرود جزو خطيبان نخبه آنجا به شمار مي‌رفت. منتها فكر پيوستن به جبهه مقاومت اسلامي باعث شده بود آرام و قرارش را از دست بدهد. ♻️ عرض كردم كه آموزش‌هاي لازم را ديده و دوره ای هم به عنوان مبلغ سفرهاي كوتاهي به سوريه انجام داده بود. ♻️چند وقت قبل از اينكه كار اعزامش جور شده باشد، يك روز خيلي جدي به من گفت مادرجان، پسرت عاقبت فدايي راه عمه‌مان زينب(س) مي‌شود. ♻️ بعد گفت ديشب به (س) گلايه كردم كه خانم جان سه ماه است پاسپورتم توي جيبم است و پوتين‌ها در پايم، هنر اين نيست كه بالياقت‌ها را ببريد. ♻️ اعجاز شما اين است كه بي‌لياقتي چون من را ببريد، دم دم‌هاي صبح خوابم برد و بي‌بي زينب را در عالم رؤيا ديدم كه به من گفت: «بالاخره شما هم قبول شديد.» همين خواب باعث شده بود كه حتم كند در مسير دفاع از حرم به خواهد رسيد. ♻️تلاش‌هايش براي اعزام را بيشتر كرد و اين بار توانست به خط مقدم جبهه‌ها اعزام شود.  🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰از نحوه اطلاع داريد؟ ♻️آنها در منطقه خان طومان بودند كه به‌اصطلاح آتش‌بس در آن جريان داشت. ♻️اما اگر يادتان باشد، ارديبهشت امسال تروريست‌ها نقض پيمان كرده و به رزمنده‌هاي ما در خان طومان حمله كرده بودند. ♻️روز قبل از عمليات گوشي دوستش را گرفته و با آن عكس انداخته و براي من فرستاده بود. ♻️ كمي بعد هم دشمن حمله مي‌كند و تا آخرين لحظات در منطقه مي‌ماند و با وجودي كه خيلي از رزمنده‌ها برگشته بودند او ايستادگي مي‌كند. ♻️من اينها را به نقل قول يكي از همرزمانش كه موقع كنارش بود مي‌دانم. ♻️ البته تا چند ماه دسترسي به آن رزمنده نداشتيم. ♻️ همرزمانش مي‌گفتند چون نتوانسته پيكر را به عقب منتقل كند، خجالت مي‌كشد با ما رو در رو شود. ♻️اتفاقاً روز قبل از تماس شما توانستم شماره آن بنده خدا را از همان دوست كه عكس را برايم فرستاده بود، پيدا كنم. ♻️تماس گرفتم و فهميدم كه قرار است باز به سوريه برود. ♻️ اسم آن بنده خدا هم حاج است. ♻️حاج مي‌گفت: شب پسرتان كنارش بودم و به او گفتم همه برگشته‌اند تو هم منطقه را ترك كن. اما ايستادگي كرد و در همين هنگام يك گلوله از پشت به او اصابت كرد و از سينه‌اش خارج شد. به زمين كه افتاد، من خودم او را برگرداندم و ديدم كه هنوز زنده است. ♻️به من گفت رهايم كن و برگرد. بعد اشهدش را گفت و چشم‌هايش را بست. ♻️تكانش دادم و دوباره چشمش را باز كرد. باز خواست برگردم و دوباره اشهدش را خواند و اين بار به رسيد. ♻️دوست مي‌گفت: خوش به سعادت فرزندتان كه سعادت داشت دو بار اشهدش را بخواند و من چقدر حسرت مي‌خورم چرا زودتر با اين بزرگوار آشنا نشدم.  🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰با زخم زبان افراد ناآگاه چه مي‌كنيد؟ ♻️ به راهي رفت كه ارزش‌هاي آن دفاع از حرم و جبهه مقاومت اسلامي و پاسداري از امنيت كشورمان است. ♻️حالا برخي هرچه مي‌خواهند بگويند كه آنها به خاطر اسد مي‌روند يا به خاطر پول مي‌روند و... در يكي از تماس‌هايش اكيداً به من سفارش كرد اگر شدم و قرار شد حق مأموريتم را به حساب شما واريز كنند، مبادا دست به آن بزنيد و همه‌اش را در كارهاي خير خرج كنيد. ♻️او مي‌خواست با اين كارش به آنهايي كه طعنه مي‌زنند نشان دهد ماديات در مسيري كه امثال او انتخاب مي‌كنند، هيچ معنا و مفهومي ندارد.  🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
♻️اقا وقتی خبر دوستش راشنید خیلی ناراحت شدوشروع به گریه کردن کرد ومی گفت بهترین دوستانم شدن ومن باز جاماندم از غافله ... اماچه زود دیرشد... و به ارزویش رسید... روحش شاد و یادش گرامی باد. 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
‍ دلم حسابی تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم تا شفا گیرد. پس از خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی . سوار تاکسی شدم و آدرس را به راننده دادم . آرام آرام سوی گلزار قدم برداشتم .بطری های کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند. فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از مزار شهداست و نورهای سبز و سرخ، که حاصل تابش نور خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال خاصی را به انسان هدیه می داد. ناگهان دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با زین الدین بود. شهید فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش ، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند. مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای . می گفت: «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه بمونه تو که بقیه میرن خونه هاشون» آرزوی داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند. به رسم حضرت نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد . به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش ، حال خوشش و هایش در باخدا ، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا او را خرید . لبانم معطر به خواندن ای برایش، چشمانم خیس از حسرت، و صدای که مرا به خود آورد... و خدایی که در این است... ✍️نویسنده: منتظر 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۸. 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳.سردشت 🗺محل دفن: گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم 🆔 @shohada_tmersad313
🌹 🌹یاد و خاطره شهیدان دقیقی و والدین به شهیدان ملحق شده را گرامی میداریم.... 🌷 🆔 @shohada_tmersad313