eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
229 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌹 .... 🌷زمستان و سرما خود به خود نوعی سختی و شكنجه جسمی به حساب می آمد. در سال اول فقط یک دست لباس نازک تنمون داشتیم. هر نفر یک پتو داشت و زمین آسایشگاه سیمانی نمناک و سرد بود. مجبور بودیم دو، سه نفری یک پتو زیر و یکی مشترک روی خود بیندازیم تا بلکه نفسهای گرممان فضای زيرِ پتو را گرم کند. 🌷همه قوز کرده و قلنج گرفته و دولا بدن را گرم می کردیم تا سرما را کاهش دهیم. دمپایی به اندازه کافی نبود و برخی پای برهنه در سرما راه مى رفتن. بدتر اینکه زمستان هم مثل تابستان حتماً بایستی در سرماها در محوطه حیاط قدم بزنیم، بلرزیم و مجاز نبودیم در گوشه ای جمع شویم. 🌷اصلاً بنا بر اين بود اذیت به تمام معنا بر ما اعمال شود. صورت سرخ شده از سرما و بدن لرزان و کج و کوله و پشت قوز کرده، یک جلوه عمومی اسرا بود و فقط لبخندهای دوستان گرمی بخش دلها می شد و اميد به اينكه خدا مى بيند و به موقع فرج حاصل خواهد شد. 🌷برای گرم شدن چاره ای جز قدم زدن در محوطه نبود. البته دویدن ممنوع بود؛ فقط پیاده!! دلمان را به حرفهای دوستان خوش کرده، وقتمان نقل حرفهای خودمانی بود. صبح با سوت بیدار باش یک ساعت سرپا نشسته و منتظر مأموران برای حضور غیاب و آمار بودیم. و شايد صدها مرتبه بشین و پاشو مى دادند تا نوبت آمار فرا برسد. 🌷....بعد از آمار همه باید منتظر صبحانه باشند تا مسئولينِ غذا بروند سهمیه صبحانه را بگیرند، بیاورند. سهمیه نان که از شب قبل بود. یک نان ساندویچی را شب مى خورديم یکی هم با صبحانه. همان چند سی سی چای شیرین به جان شما خیلی مى چسبيد. روز در ميان یک روز چای مى دادند، یک روز عدسی. سهمیه لیوانی بود اما یک لیوان چای برای سه، چهار نفر كه با قورت تمام می شد. عدسی کمتر بود، یک لیوان عدسی برای ۵ نفر!! 🌷همین ذره صبحانه برای تأمين کالری و نگهداشتن بدن تا ظهر را غنیمت مى شمرديم و شکر خدا که قطعش نکنند!! بعد از صبحانه هر كسى سعی مى كرد با یکی، دو نفر سر صحبت را باز کند و وقتش را بگذراند. معمولاً با نقل خاطرات و بیان معلومات مفید و انتقال علوم شفاهی به یکدیگر سپری می شد. 🌷همین روزها [را] به شنیدن احادیث، شنیدن داستانهای قران، حکایات ارزنده، پندهای تاریخی، نقل کتاب، طنزهای شنیدنی، مباحث سیاسی، جریانات عقیدتی و…. می گذراندیم. ناگفته نماند گاهی همصحبتهای خویش را عوض مى كرديم تا تکرار مطالب، به دیگران منتقل شود، ضمناً گروهی مثلاً چهار یا پنج نفر بیشتر نمی شد با هم اجتماع کنند یا حرف بزنند!! 🌷....اين حرفها در روزهای عادی تا ظهر ادامه داشت، البته معمولاً هر روز به بهانه های واهی چند نفر از برادرانِ اسیر گرفتار تنبیه بدنی در ملإ عام می شدند و نگهبانان عراقی رجز می خواندند و اذیت کارشان بود.... راوى: آزاده سرافراز رضا عقيلى ❌ مسئولين و برشهاى زندگى آنها....!! 🌹 🆔 @shohada_tmersad313