من قدبلندوچشای سبزوآبی قشنگی داشتم واسه همین دوستام باخنده میگفتن مواظب خودت باش😉😂 من ورزشکارم هستم ها🙃کمربندمشکی جودو وکاراته❤️ #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

بعدازتمام شدن درسم جذب سپاه شدم😍 که توجنگ سی وسه روزه لبنانم حضورفعالی داشتم به عنوان نیروی مستشاری😇 من توتیم های هیئتی حاج آقاسازور وکرم هم بودم❤️ #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

الگوی زندگی من شهیدآقاابراهیم هادی بود گاهی وقتها میرفتم کف خیابون شهباز(زیرپل هفده شهریور)وبه عکسشون نگاه میکردم😍حتی بعدازشهید شدنم عکسشون توکیف پولم بود❤️ #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

من همیشه به غیرازاعیاد لباس مشکی میپوشیدم خب دلیل خاص خودموداشتم دیگه😒❤️ همیشه هم موهام کوتاه بود💇‍♂ #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

بعدازگرفتن دیپلم برای دانشگاه افسری امتحان دادم❤️بعدتاجواب بیاد رفتم سربازی دوماهدنگذشته بود که جواب اومد وخداروشکردانشگاه افسری امام علی(علیه السلام)قبول شدم. #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

اولین حرفای بچه گونه من هم برمیگرده به زمون جنگ😊اون روزاسرو حماسی زیاد پخش میشد ک یکی ازاونهاشهیدمن بود😇من زمانی ک زبون بازکردم همون اول گفتم سعیدمن؛سعیدمن😊😉 #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

من هیچوقت آرام وقرارنداشتم همیشه این دنیابرام تنگ بود😔 #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

12سال پیش بادوستام رفتیم پیش آیت الله حق شناس🌹آقابین همه دوستام به من یع دستمال دادن گفتن اشک های که واسه امام حسین(علیه السلام)میریزی بااین دستمال پاک کن نگهدارواسه کفنت😭😭 #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

سال84بود که دکترامادرمو جواب کردن😭رفتم هیئت بلندبلندگریه کردم وگفتم یاحضرت عباس(علیه السلام)مادرموشفابده جبران میکنم😔 #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

#دیدارباخانواده_شهیدمهدی_عزیزی سلام سال گذشته شبی در خواب دیدم به منزل #سید عظیم الشانی مشرف شدم اتفاق بسیار جالبی بود فردای آن روز از مدرسه دخترم که در شاهد تحصیل می کند تماس گرفتند وگفتند قرار است منزل یکی از شهدای مدافع حرم برویم شما هم خود را به ما برسان ومن منزل نبودم وفقط یکساعت وقت داشتم خود را به آنها برسانم اول جواب منفی دادم چون بموقع نمی رسیدم بعداز قطع تلفن ناگهان یاد خواب دیشبم افتادم وهیجان زده شدم وبه سرعت تماس گرفتم تا خودم را به سرعت به آنها برسانم وقتی به منزل شهید معظم رسیدیم از مادر ایشان سوال کردم ایشان از #سادات بودند گفتند خیر اما شهیدکناری وی سید است ما سعادت داشتیم آن روز درمنزل #شهیدمهدی_عزیزی باشیم این ملاقات ودیدار بامادر وی ما ودانش آموزان دبیرستان شاهدرابسیار تحت تاثیر گذاشته بود طوری که تا الان این حس عجیب وارادت خاص ادامه دارد واین فقط به دلیل ارادت خالصانه وصادقانه این شهدای بزرگواراست . #التماس_دعا 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

#خاطره_عطرحضور #شهیدمدافع_حرم_مهدی_عزیزی پارسال عکسش را بردم برای هیئت مدرسه ی یاسین در شهرک رضویه و زدم روی دیوار. امسال داشتند دیوارها را تعمیر می کردند.عکس گرد و خاکی شده بود. برداشتمش و بردم توی کلاس 7/1 و گذاشتم روی کمد دیواری کنار تخته . آن روز یادم رفت عکس را بردارم.عکس یک هفته ماند در کلاس. چند هفته ای گذشت. یک روز نگاهم به مهدی افتاد رو به دانش آموزانم کردم و گفتم : بچه ها! می بخشید! امروز می خواهم عکس مهدی را با خودم ببرم. سکوت فضای کلاس را پر کرد. قاب عکس را برداشتم. یک دفعه صدای بغض آلود یکی از بچه های ردیف کنار پنجره بلند شد: آقا ! تو رو خدا نبریدش ما تازه با مهدی دوست شده ایم. بچه ها با چشمان اشک آلودشان حرف دوست شان را تایید می کردند. قاب را گذاشتم سر جایش . بچه ها لبخند زدند.دوباره آن بالا روی کمد کوچک دیواری ، عکسی نشست که پایین آن نوشته شده بود: #مدافع_حرم_شهید_مهدی_عزیزی #خاطره_ای_ازمحمدعزیزی (نسیم) #دایی_شهیدمهدی_عزیزی #ﺷﻬﯿد_آقا_مهدی_عزیزی_هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸

#خاطره_مادر_شهیدم 😍 خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تمام مي شود. بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم. مامان شهدا زنده اند. سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده. مي دانستم دنبال شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود. شب هاي جمعه مي رفت بهشت زهرا. صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد. مي گفتم خسته ميشي بخواب. مي گفت مامان آدم با شهدا صفا مي كند. به ما هم مي گفت: هر چه مي خواهيد از شهدا بگيريد. من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد. هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد سلام سردار.... سلام مولا! بار آخر به من گفت مامان يك سؤال دارم از ته دلت جوابم را بده. اگر زمان امام حسين علیه السلام بود و من مي خواستم بروم به سپاه امام حسين علیه السلام ! تو چه مي گفتي؟! من هم گفتم: صد تا جون تو فداي امام حسين علیه السلام گفت: من خودم راهم را انتخاب كردم، فردا نكند ناراضي شوي كه اين كار شيطان است.بعد شهادتم دلخوري نكن كار شيطان است... و رفت... . من هم به او افتخار مي كنم. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸