فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
گــ🌼ـل نرگس!
تنها بہ امید دیدنت
هرشب و روز
نفس می ڪشم...
اے ڪہ نگاهم
فرش راهٺ!
و جانم فداے نگاهٺ!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات💚
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتچهلنهم
✨﷽✨
قبل از اذان صبح برگشــت. پیکر شــهید هم روی دوشش بود. خستگی در
.چهره اش موج می زد
صبح، برگه مرخصی را گرفت. بعد با پیکر شــهید حرکت کردیم. ابراهیم
.خسته بود و خوشحال
می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین
شــهید جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف کرد و توانستیم او
.را بیاوریم
خبر خیلی سریع رسیده بود تهران. همه منتظر پیکر شهید بودند. روز بعد، از
.میدان خراسان تشییع با شکوهی برگزار شد
می خواستیم چند روزی تهران بمانیم، اما خبر رسید عملیات دیگری در راه
.است
.قرار شد فردا شب از مسجد حرکت کنیم
٭٭٭
.با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مســجد ایســتادیم. بعد از اتمام نماز بود
.مشغول صحبت و خنده بودیم
پیرمردی جلو آمد. او را می شناختم. پدر شهید بود. همان که ابراهیم، پسرش
.را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد
همه ســاکت بودند. برای جمع جوان ما غریبه می نمود. انگار می خواســت
!چیزی بگوید، اما
لحظاتی بعد ســکوتش را شکســت و گفت: آقا ابراهیــم ممنونم. زحمت
!کشیدی، اما پسرم
!!پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است
لبخند از چهره همیشــه خندان ابراهیم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از
!!تعجب، آخر چرا
بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشــمانش خیس از اشک شد. صدایش
:هم لرزان و خسته
دیشــب پســرم را در خواب دیدم. به من گفت: در مدتی کــه ما گمنام و بی نشــان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا
!به ما سر می زد. اما حالا، دیگر چنین خبری نیست
»!پسرم گفت: »شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند
.پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را گرفته بود
به ابراهیم نگاه کردم. دانه های درشــت اشــک از گوشــه چشمانش غلط
می خورد و پایین می آمد. می توانســتم فکرش را بخوانم. گمشــده اش را پیدا
»!کرده بود. »گمنامی
٭٭٭
:بعد از این ماجرا نگاه ابراهیم به جنگ و شــهدا بسیار تغییر کرد. می گفت
دیگر شــک ندارم، شــهدای جنگ ما چیزی از اصحاب رسول خدا و
.امیرالمؤمنین کم ندارند
.مقام آن ها پیش خدا خیلی بالاست
بارها شنیدم که می گفت: اگر کسی آرزو داشته که همراه امام حسین
.درکربلا باشد، وقت امتحان فرا رسیده
ابراهیم مطمئن بود که دفاع مقدس محلی برای رسیدن به مقصود و سعادت
.و کمال انسانی است
برای همین هر جا می رفت از شهدا می گفت. از رزمنده ها و بچه های جنگ
تعریــف می کرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغییر می کرد و معنوی تر
.می شد
در همان مقر اندرزگو معمولاً دو ســه ساعت اول شب را می خوابید و بعد
!بیرون می رفت
:موقع اذان برمی گشت و برای نماز صبح بچه ها را صدا می زد. با خودم گفتم
ابراهیم مدتی است که شب ها اینجا نمی ماند!؟
یک شــب به دنبال ابراهیم رفتم. دیدم برای خواب به آشــپزخانه مقر سپاه
.رفت
فردا از پیرمردی که داخل آشپزخانه کار می کرد پُرس وجوکردم. فهمیدم
.که بچه های آشپزخانه همگی اهل نمازشب هستند
ابراهیم برای همین به آنجا می رفت، اما اگر داخل مقر نماز شــب می خواند
.همه می فهمند
این اواخر حرکات و رفتار ابراهیم من را یاد حدیث امام علی به نوف
:بکالی می انداخت که فرمودند
».شیعه من کسانی هستند که عابدان در شب و شیران در روز باشند«
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
رهبرشون😏رهبرمون😌
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🍃🌷
﷽
#کلام_ناب
الهـﮯ!
گاهۍفراموشمـﮯڪنٚمڪه،
ﯠقتۍڪسـﮯڪنارمن نیست،
معنایشاینٚنیستڪهتنهایم،
معنایشاینٚاست!
ڪههمهراڪنارزدﮮتا
خۄدمباشمﯠخودت...!🌱
#شهیدچمران🌷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#تـــــلـگــــرانـــــه💥
#میترسم_از_خودم ...
▫️زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم، ولی به دیوار دلم نه!
#میترسم_از_خودم ...
▫️زمانی که اتیکت خادمالشهداء و ... رو به سینهام میچسبونم، اما "خادم پدر و مادر " خودم نیستم !
#میترسم_از_خودم ...
▫️زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست!، ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدهم !
#میترسم_از_خودم ...
▫️زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم. اما " حرمت مادر " خودم رو حفظ نمیکنم !
#میترسم_از_خودم ...↓
▫️زمانی که فقط رفتن شهداء رو میبینم ، ولی " شهیدانه زیستنشون " رو نه !
#شهدا_شرمندهایم_که_مدام_شرمندهایم😓
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
✅ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﻓﺮﻕ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﺒﻠﻐﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺭﻭﺍﺣﻨﺎ ﻟﻪ ﺍﻟﻔﺪﺍء ﺧﺮﺝ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﺒﻠﻐﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺋﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﯿﺮ ﺧﺮﺝ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﭼﻴﺴﺖ ؟
✅ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:ﻳﻚ ﺩﺭﻫﻢ ﻣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺻﺮﻑ ﻛﻨﻲ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺩﺭﻫﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﻴﺮ ﺧﺮﺝ ﻛﻨﻲ...
📚ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ ﺝ ۲ ﺹ ۱۵۶
#کار_مهدوی
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
من خارم و ره جانب گلزار ندارم
بردار دلم را که خریدار ندارم
مولا نظری کن که دراین عرصه به عشقت
بی زار ز اغیارم و بازار ندارم
خواهان توام ، در گذر از کوی وصالت
ای یار ببین توشه ی بسیار ندارم
بی خود زنم از عشق تو من لاف که حتی
بار غم تو در دل خونبار ندارم
صد حیف که غفلت زده در کوی محبت
با دار غمت دیده ی بیدار ندارم
در پیش رقیبان تو ای گلبن هستی
گر خوار ولی غیر تو غمخوار ندارم
من عاشق روی تو ولی در ره وصلت
کارم همه بیهوده و انکار ندارم
از روز ازل نام تو را برده ام ای دوست
تا روز ابد غیر تو گفتار ندارم
یا سر بدهد “یاسر” و یا جان و بگوید
در دار جهان جز تو وفادار ندارد
شاعر:حاج محمود تاری
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم فدای رهبرم:
سلام سروران وبزرگواران.
این کلیپ توسط اینستا حذف شد. لطفانشر بدید تو همه گروهها.
با دقت عناوین روی کلیپ رو مطالعه بفرمایید.
دوستان سخت داریم غربال میشیم
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
🍃پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
🌼سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
🍃آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
🌼اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
🍃به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات💚
➥ @shohada_vamahdawiat
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتپنجاه
✨﷽✨
.رفته بودم دیدن دوستم. او در عملیاتی در منطقه غرب مجروح شد
پای او شــدیداً آســیب دیده بود. به محض اینکه مرا دید خوشــحال شد و
!خیلی از من تشکر کرد. اما علت تشکر کردن او را نمی فهمیدم
دوســتم گفت: ســید جون، خیلــی زحمت کشــیدی، اگه تــو مرا عقب
نمی آوردی حتماً اسیر می شدم! گفتم: معلوم هست چی می گی!؟ من زودتر از
:بقیه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصی رفتم. دوستم با تعجب گفت
!نه بابا، خودت بودی، کمکم کردی و زخم پای مرا هم بستی
.اما من هر چه می گفتم: این کار را نکرده ام بی فایده بود
مدتی گذشت. دوباره به حرف های دوستم فکر کردم. یکدفعه چیزی به ذهنم
.رسید. رفتم سراغ ابراهیم! او هم در این عملیات حضور داشت و به مرخصی آمد
با ابراهیم به خانه دوستم رفتیم. به او گفتم: کسی را که باید از او تشکر کنی، آقا
ابراهیم است نه من! چون من اصلاً آدمی نبودم که بتوانم کسی را هشت کیلومترآن
!هم در کوه با خودم عقب بیاورم. برای همین فهمیدم باید کار چه کسی باشد
یک آدم کم حرف، که هم هیکل من باشــد و قدرت بدنی بالائی داشــته
!باشد. من را هم بشناسد. فهمیدم کار خودش است
امــا ابراهیم چیزی نمی گفــت. گفتم: آقا ابرام به جَــدم اگه حرف نزنی از
.دستت ناراحت می شم. اما ابراهیم از کار من خیلی عصبانی شده بود
گفت: سید چی بگم؟! بعد مکثی کرد و با آرامش ادامه داد: من دست خالی
می آمدم عقب. ایشان در گوشه ای افتاده بود. پشت سر من هم کسی نبود. من
تقریباً آخرین نفر بودم. درآن تاریکی خونریزی پایش را با بند پوتین بستم و
حرکت کردیم. در راه به من می گفت سید، من هم فهمیدم که باید از رفقای
.شما باشد. برای همین چیزی نگفتم. تا رسیدیم به بچه های امدادگر
!بعد از آن ابراهیم از دست من خیلی عصبانی شد. چند روزی با من حرف نمی زد
.علتش را می دانستم. او همیشه می گفت کاری که برای خداست، گفتن ندارد
٭٭٭
به همراه گروه شناسائی وارد مواضع دشمن شدیم. مشغول شناسائی بودیم
.که ناگهان متوجه حضور یک گله گوسفند شدیم
چوپان گله جلو آمد و سلام کرد. بعد پرسید: شما سربازهای خمینی هستید!؟
.ابراهیم جلو آمد و گفت: ما بنده های خدا هستیم
.بعد پرسید: پیرمرد توی این دشت و کوه چه می کنی؟! گفت: زندگی می کنم
!دوباره پرسید: پیرمرد مشکلی نداری؟
.پیرمرد لبخندی زد و گفت: اگر مشکل نداشتم از اینجا می رفتم؟
ابراهیم به سراغ وسایل تدارکات رفت. یک جعبه خرما و تعدادی نان و کمی هم
.از آذوقه گروه را به پیرمرد داد و گفت: این ها هدیه امام خمینی)ره(برای شماست
.پیرمرد خیلی خوشحال شد. دعا کرد و بعد هم از آنجا دور شدیم
بعضــی از بچه ها به ابراهیم اعتراض کردند؛ ما یک هفته باید در این منطقه
!باشیم. تو بیشتر آذوقه ما را به این پیرمرد دادی
ابراهیم گفت: اولاً معلوم نیست کار ما چند روز طول بکشد. در ثانیاً مطمئن
باشــید این پیرمرد دیگر با ما دشــمنی نمی کند. شما شــک نکنید، کار برای
،رضای خدا همیشــه جواب می دهد. درآن شناسائی با وجود کم شدن آذوقه
.کار ما خیلی سریع انجام شد. حتی آذوقه اضافه هم آوردیم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat