🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #دعبل_و_زلفا ❣قسمت هشتاد و یک ✨دعبل خندید. _نه. شما را از هم جدا نمی کنم. می خواهم هر دو همیشه پیشم بمانید. ثقیف گمان می کرد دعبل مشاعرش را از دست داده است. چهره خیس اربابش در آن باران، ابهت ویژه ای یافته بود. قطره های باران از موهایش می چکید. _کجا برویم حالا؟ پاسخی نشنید. دعبل به مقابل خیره بود و پلک نمی زد. _اگر من را نفروختی، همین اسب را بفروشیم. دعبل جوابی نداد. _برگردیم همین خانه مسلم؟ _از آنجا هجرت کردیم. ثقیف چیزی نفهمید. _صبح که یک تکه چیزی هم نخوردیم. ناهار هم هنوز نداشتیم. شمشیر را بفروشیم؟ دعبل لبخند زد. _به دلم افتاده است که تا ساعتی دیگر، غذای خوبی می خوریم. ثقیف آهی کشید و دست ثمن را گرفت تا از جایی که زمین گل آلود بود بگذرند. از پیچ باریکی گذشتند و به کوچه دلگشایی رسیدند که برای دعبل آشنا به نظر آمد. جلوتر کنار جوی آب، یک گاری ایستاد که روی آن، تخت روانی بود. به نزدیکی اش که رسیدند، مبیح لبخندزنان پرده را کنار زد. _سلام! خوشحالم که دوباره می بینمت! پیاده شد و افسار اسب دعبل را گرفت. _برویم که ناهار آماده است. دعبل مبیح را در آغوش گرفت و بوسید و مثل بچه ها گریه کرد. احساس می کرد پس از سفری طولانی در دریایی طوفانی، به ساحل رسیده است! ادامه دارد... #السلام_علیک_یاموسی_ابن_جعفر #السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی #او_خواهد_آمد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهداء_ومهدویت #فرج_مولاصلوات🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5

توصیه تأمل‌برانگیز #حاج_قاسم به برادرزاده‌اش حاج قاسم سلیمانی: مهدی جان! ۱- تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت ۹۱/۸/۱۷ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌#او_خواهد_آمد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهداءومهدویت ➥ @shohada_vamahdawiat                      

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #دعبل_و_زلفا ❣قسمت هشتاد و دو ✨از کوچه پس کوچه هایی گذشتند و در جایی که خلوت و آرام بود به خانه ای رسیدند که دری ساده داشت. در، آنقدر بزرگ بود که گاری از آن بگذرد. پس از راهرویی با طاقچه هایی در دو طرف، حیاط بزرگ و سرسبزی بود. پیاده شدند. باران بند آمده بود. دعبل به درختان و باغچه ها و ایوان و اتاق های دورتادور نگاه کرد. آب از برگ ها می چکید. جوی آبی زلال به حوض بزرگ میان حیاط می ریخت و از سوی دیگر از زیر دیوار، بیرون می رفت. این حیاط با دری به حیاط خانه همسایه راه داشت. دعبل پرسید: اینجا خانه ابوالحسن است؟ _نه، اینجا در اختیار شماست. دعبل تعجب کرد. آنجا خیلی بهتر و بزرگتر از خانه مسلم بود! گاریچی با کمک ثقیف، بار اسب را پایین گذاشتند و به یکی از اتاق ها بردند. ثقیف از آنچه پیش آمده بود، شگفت زده بود. دعبل صندوقچه ها را باز کرد. خیالش راحت شد. باران به کتاب ها و دفترها نرسیده بود. به حیاط برگشت و از مبیح که اسب را به طویله برده بود پرسید: این درِ میانی برای چیست؟ _خانه کناری خالی است. ابوالحسن مجبور است احتیاط کند. او از این در به دیدن شما می آید تا جلب نظر نکند. _احتیاط برای چه؟ _داستانش مفصل است. خودش برایتان می گوید. هوا بهاری و مطبوع بود. توی اتاقی بزرگ که درهایش به سوی حیاط باز بود، ناهار خوردند. پس از آن، مبیح سر و صورت دعبل را اصلاح کرد. آب گرم، آماده بود. دعبل به حمام رفت و لباسی را پوشید که برایش آماده کرده بودند و اندازه و برازنده اش بود. بی صبرانه انتظار می کشید که ابوالحسن را ببیند. می دانست که باید مردی عجیب و از اولیای الهی باشد! انتظار به پایان رسید و درِ میانی باز شد. مردی میانسال و باوقار که قدبلند و فربه بود و عصایی به دست داشت، پا در حیاط گذاشت. دعبل چند بار او را در ضیافت های دربار دیده بود. نامش ابن یقطین بود و از وزیران بانفوذ هارون به شمار می آمد. دعبل را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید. رفتند و در ایوان، روی قالیچه ای نشستند. دعبل دلواپس شده بود. با دیدن مردی پر رمز و راز از درباریان، به ذهنش خطور کرده بود که شاید از طرف دیوان برید، زیر نظر گرفته شده است. شایعاتی به گوشش رسیده بود که ابن یقطین شیعه و از یاران موسی بن جعفر«علیه السلام» است. چگونه ممکن بود هارون، مردی شیعه را وزیر خود قرار دهد! آن همه پنهان کاری و احتیاط برای چه بود! امیدوار بود پاسخی برای تردیدهایش بیابد. مبیح ظرفی انگور آورد و جلوشان گذاشت. ابن یقطین که لبخند از لبانش دور نمی شد، دانه ای انگور کند و به دهان برد. _از بانو زلفا چه خبر عاشق دلسوخته؟ ادامه دارد... #السلام_علیک_یاموسی_ابن_جعفر #السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی #او_خواهد_آمد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهداء_ومهدویت #فرج_مولاصلوات🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 #پرسش_های_مهدوی ❣قسمت سیزدهم ✨نوید گفت: چه کسی گفته است که ثابتان بر آیین در دوران غیبت امام، از ثابتان بر آیین در همه دوران های دیگر، برتری دارند؟ گفتم: این سخن امام چهارم سیدالساجدین زین العابدین علی بن الحسین«علیه السلام» است که فرمود: دوران غیبت دوازدهمین وصی رسول خدا«صلی الله علیه و آله» از امامان پس از وی، طولانی خواهد گشت. اهل این زمان که معتقد به امامت او و منتظر ظهورش هستند، برترین مردمان همه روزگارانند. زیرا خداوند متعال عقل، فهم و معرفتی به آنان عطا می فرماید که شرایط غیبت در چشمشان چون زمان حضور می گردد و به مجاهدان پیکارگری می مانند که در پیش روی رسول خدا«صلی الله علیه و آله» با شمشیر نبرد می کنند. آنان مخلصان واقعی و شیعیان راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند. امام هفتم نیز فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم مان به ریسمان ما چنگ می زنند و بر دوستی ما و دشمنی دشمنان ما ثابت می مانند. ایشان از ما و ما از ایشان هستیم. آنان به امامت ما خشنود و ما به پیروی آنان خرسندیم(ایشان راضی اند که ما امامان شان هستیم و ما هم رضایت داده ایم که آنان شیعیان ما باشند) خوشا و خوشا به احوالشان! به خدا سوگند، آنان در روز قیامت، در مرتبه ما و با ما خواهند بود. ادامه دارد... #السلام_علیک_یاصاحب_الزمان✋ #او_خواهد_آمد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهداءومهدویت #فرج_مولاصلوات🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5