eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 ﷽ 🍀 🍁 ..... دیگر چیزی از حرفهای دکتر را نشنیدم ، چشمانم انگار توی خونه جا مانده بود. درست همون لحظه ای که رادوین فریاد زد و من ازش به دل گرفتم. خدای من اون در تمام لحظات عصبانیتش رو کنترل میکرد ! حتی به من گفت که از جلوی چشماش دور بشم تا مبادا نتونه جلوی این خشم رو بگیره و حرمت ۵ ساله ای که ایجاد کرده بود ، یک دفعه شکسته بشه . اما چه خوب تونست از پس این خشم بر بیاد . انقدر خوب که حالا دیگه هیچ دلخوری ازش نداشتم . یه ذوقی توی دلم بود و اشکی مصر و لجباز توی چشمام . نه میخواستم بخندم ، نه میخواستم گریه کنم . مونده بودم بین یه دوراهی که از ذوق بخندم یا از غم گریه کنم. نفهمیدم چی گفتم و چطور از دکتر تشکر کردم و دکتر چطور نصیحتم کرد. انگار شده بودم مثل یک رباتی که فقط یکسری کلمات را ادا میکنه اما هیچ احساسی نسبت به این کلمات نداره . از مطب دکتر که بیرون آمدم ، حالم خیلی بد بود ، بد بود برای خودم که زود قضاوت کردم و چه خوب شد که به رادوین نگفتم که چرا داروهاش رو خودسرانه کنار گذاشته . من اشتباه کردم . اشتباه تصور کردم ، اشتباه قضاوت کردم . زود و عجولانه تصمیم گرفتم ، اما هنوز بحث و شبهه در مورد آیدا برجا بود . نمیدونستم تصمیم رادوین در مورد آیدا چیه . نمیدونستم واقعا آیدا از روی صداقت گفته بود یا از روی نیرنگ و فریب . باید همه چیز رو دست زمان می سپردم . وقتی زمان تونست به من ثابت کنه که رادوین چقدر خوب توانسته خشم اش رو کنترل کنه ، و چقدر خوب تونسته درمانشو ادامه بده و به جایی برسه که داروهاش قطع بشه ، پس حتما زمان هم میتونست به من ثابت کنه که قلب رادوین با منه یا با آیدا ؟ 🦋 🦋🦋 🦋🦋🦋✨ @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>