eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته:عذراخوئینی _خواب دیدم باداداشم وبچه هاداریم میریم امامزاده حسن ،نزدیک در ورودی خیلی شلوغ بودانگارنذری پخش می کردند جلوترکه رفتم سیدهاشم رودیدم که ظرف غذاروبه دست مردم میدادمنوکه دیدبرام دست تکون داد.چون حالم خوب نبودیه گوشه ای نشستم ازبین جمعیت خودش روبه من رسوند سرحال وقبراق بود.روزمین نشست گفتم:_ لباسات خاکی میشه،باخنده گفت فدای سرت اشکالی نداره.یکی ازبچه هاروصداکردتاچندتاغذابیاره_این نذری برای سلامتیته دلم نمی خوادغصه بخوری ومریض بشی باورکن حال من خیلی خوبه.پارچه مشکی که دستش بودروبه طرفم گرفت_اینوبرسون دست دخترمون،یه غذاهم براش ببر.بهش بگوخیلی خوشحالم می کنه که شبهاسلام زیارت عاشوراروبه نیابت ازمن می خونه. چشم چرخوندم تالیلاروپیداکنم اماگفت:فاطمه جان منظورم اون یکی دخترمونه گلاره!. به اینجای حرفش که رسیداشکام بی اختیار جاری شد خودش هم پابه پای من گریه می کرد _بخاطرهمین ازداداشم خواستم نذری بدیم تمام هزینه هاش روخودم حساب کردم اماخواستم به کسی نگه.این خواب روهم فقط پیش توتعریف کردم. شدت گریم هرلحظه بیشترمیشد به سمت آشپزخونه رفتم ومشتی اب به صورتم زدم منودخترخودش خطاب کردلایق این همه محبت نبودم خداهرلحظه شرمندم می کرد. روتخت کنارحیاط نشستم نگاهم به دیگ نذری بود بخاطرمداومتی که توخوندن زیارت عاشوراداشتم تقریباحفظ کرده بودم گاهی اوقات که یادم می رفت تاچشمام رومی بستم به ذهنم می اومد اروم زیرلب تکرارکردم:السِّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِاللّه..... هرکلمه ای که می خوندم مثل ابربهاراشک می ریختم.باصدای مهتاب دختردایی لیلا ازحس وحال قشنگم بیرون اومدم. _زیارت عاشوراروحفظی؟!. نگاهم بین مهتاب وسیدچرخید تودلم گفتم چقدربهم میان!. یه برق خاصی توچشماش بود ازصورت بهت زده اش وتعجبی که تونگاهش بودفهمیدم که اونم توقع همچین چیزی رونداشت!.لیلاکه صداش کردچندقدمی برداشت مکثی کردامایکدفعه به عقب برگشت وبدون هیچ حرفی سمت دررفت همه تعجب کردند مهتاب دنبالش رفت امادیگه رفته بود.... غذاهاروباکمک هم توظرف های یک بارمصرف ریختیم وهمه روپشت نیسان گذاشتیم سیدهنوزنیومده بود نگرانش شده بودیم چندباری به گوشیش زنگ زدنداماجواب نداد... رفتم جلوی اینه اتاق، چادری که همرام اورده بودم رو سرم کردم همیشه توکیفم بودانگارمطمئن بودم یه روزی برای همیشه انتخابش می کنم فاطمه خانم جلونشست وماهم پشت نیسان جاشدیم تجربه جالبی بودتاحالاسوارنشده بودم سوزسردی به صورتم خورد گوشه چادرموبه دست گرفتم وتانزدیکی چشمم پوشوندم که سرمااذیتم نکنه بااین حال احساس خوبی داشتم به امامزاده که رسیدیم همگی پیاده شدیم وغذای نذری رویکی یکی دست رهگذرهامیدادیم دوتابچه بالباس های کهنه وظاهری ژولیده دورترایستاده بودند وبه مانگاه می کردند براشون غذابردم خیلی ذوق کردند خواستم برگردم که یهوخشکم زد!قدرت پلک زدن هم نداشتم....برای چندثانیه سیدهاشم رودیدم عکس اعلامیش هنوزتوخاطرم بود _چی شده؟!.به عقب برگشتم این باربادیدن سیدترسیدم چقدرغمگین وخسته بنظرمی رسید. _کسی اذیتتون کرده؟.نکنه همون پسره اومده؟!. نمی دونم چرادوست داشت بابی رحمی ازارم بده.بادلخوری گفتم:_اونی که غروب دیدیدپسرعمه ام بوددلیلی نداره تااینجابیاد!برای اینکه اذیتم کنه همچین حرفی زد.ولی ازشماتوقع نداشتم زخم زبون بزنید. صدام کرد اهمیتی ندادم _منظوری نداشتم شرمنده!. این چشمام همیشه لوم میداد.چندثانیه ای نگام کرد.یکدفعه گفت:_می دونم نسبت به من چه احساسی دارید اماازتون می خوام فراموشم کنید....یعنی چطوری بگم.... دیگه ادامه حرفش رونشنیدم.روموبرگردوندم تااشکام رونبینه قلبم باتمام وجودله شدای کاش می مردم واین حرف رونمی شنیدم.خوشبحال مهتاب، حسادت به دلم چنگ زد هرچندازاول هم لایقش نبودم یابقول بهمن ظاهرم روتونستم عوض کنم گذشتم روچی کارمی کردم.ازروی حرص گفتم:_ایشالابه پای هم پیربشید.به راهم ادامه دادم حتی برنگشتم عکس العملش روبیینم... 🦋🦋🦋🦋💖🦋🦋🦋🦋 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
یه شب به خوابم اومد بهش گفتم: محمدرضا این همه از حضرت زهرا سلام الله علیها گفتی و خوندی ثمری برات داشت؟ شهید تورجی زاده هم بلافاصله گفت: همین که توی آغوش فرزندش امام زمان عج جان دادم برام کافیه... شادی روح پاک همه شهدا @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: ۱۶ سال اهل شهرستان بهبهان 4⃣1⃣ نماز اول وقت 🍃تظاهرات علیه رژیم شاه بود. همه غرق شعار دادن بودند. کسی فکرش جای دیگری نبود. حبیب الله دائم سوال می پرسید که ساعت چنده؟ پیرمردی کنارمان بود. حوصله اش سر رفت گفت چته بچه؟ همه اش میگی ساعت چنده؟ به کجا می خوای برسی؟ شعارت را بده. 🍃از حبیب الله پرسیدم جریان چیه؟ گفت وقت نمازه! گفتم بابا الان تظاهراته. توی این گیر و دار فکر چی هستی؟ بذار بعدا می خونیم. گفت: امام حسین (ع) قیام کرد برای نماز. ما هم قیام کردیم برای نماز. تظاهراتی که توش نماز اول وقت به تاخیر بیفته، ارزشی نداره. رفت سمت مسجد و چند نفر دیگه هم همراهش رفتند برای نماز. حبیب الله نماز صبح و ظهر و عصر را داخل مسجد می خواند. 🍃بعضی وقتها هم وفت نماز نبود. وضو می گرفت و پشت سرهم نماز می خواند. پرسیدم حبیب الله چرا اینقدر نمار می خونی؟ می گفت به جای دوران طفولیتم دارم می خوانم. در حالی که حبیب الله تازه اون موقع دوازده سیزده سالش بود ، ولی به جای دوران طفولیت نماز می خواند. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 60 الی 61 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔴 (۱۸) ♨️فتنه انگیزی ابلیس در عصر غیبت ❓چیستی و چگونگی دوران حیرت @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
‌ 🌷مهدی شناسی ۲۰۳🌷 🌹السلام علیکم یا اهل بیت النبوة🌹 💠زیارت جامعه کبیره💠 🔶 چیزها را بر اساس سنخیتی که دارند کنار هم می چینند.شما در گل فروشی می بینید که گل های رز کنار هم هستند و گل های داوودی کنار هم.با هم قاطی نمی کنند. 🔶این که گل سرخ ها کنار هم باشند قشنگ است.و اگر با گل های دیگر قاطی نشود بهتر است. 🔶این یک قاعده و قانون است که چیزهایی که سنخیت دارند کنار یکدیگر قرار می گیرند. 🔶وقتی می گوییم السلام علیک یا اهل بیت النبوة یعنی سلام خدا بر شما چهارده نور پاک نبوة. یعنی آنها در برتری و بلندی رتبه با هم سنخیت دارند و شایسته است که در دسته ی دیگری غیر از مردم عادی قرار گیرند. 🔶یعنی خاندانی که بر همه خاندان ها:یکی در عصمت از گناه و حتی فکر گناه و دیگری عصمت از اشتباه برتری دارند. 💖💖💖💖💖💖💖💖 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✍ امام مهدی(عج) : شیعیان ما به اندازهٔ آب خوردنی ما را نمی‌خواهند اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می‌رسد. 📚 کتاب شیفتگان حضرت مهدی تویی بهانه‌ی خورشیــد برای تابیدن تویی بهانه‌ی بــاران برای باریدن... بیا که عدالت مطلق مسیر می‌خواهد سپاه منتظرانت امیــر می‌خواهد..‌. به سرم رحمت بی واسعه یعنی مهدی بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی اخم چشمش علی و خنده‌ زهرا به لبش جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
💢سرباز نمونه 🔹نشسته بودیم توی اتاق و داشتیم با هم حرف می زدیم که دیدم از جا بلند شد. همزمان متوجه ورود پدرم به اتاق شدم. احترام بسیار زیادی برای پدر و مادرم قائل بود . پدر هم بعد از شهادت طاهر زیاد توی این دنیا نماند . ظاهرا می گفت برای اسلام شهید شده و آرام هستم ولی از درون می سوخت . ➥ @shohada_vamahdawiat
نوشته:عذراخوئینی چشمامو که بازکردم مامانم پرده روکنارزده بود نور افتاب چشمامواذیت می کرد هنوزخوابم می اومد غلتی زدم امااین بارسردردم شروع شد اروم ازجابلندشدم این یک هفته خیلی به من سخت گذشت تنهاخوبیش این بودکه ازفضای خونه دوربودم واقعادلم نمی خواست ازپیش خالم برگردم چون بهم گیرنمیدادوسوال پیچم نمی کرد.این تنهایی منوبه خودم اورد،ولی چه فایده علاقه ای که داشتم ازبین نرفت حتی نمی تونستم متنفرباشم بیشتراحساس دلتنگی می کردم رفت وامدم با چادر باعث ناراحتی مامان وبابام شده بود خیلی سعی کردندبامحبت نظرموعوض کننداماازحرفم برنگشتم وقتی دیدندفایده نداره تبدیل به بحث وجدال شد منم دلایل قانع کننده خودم روداشتم اما اهمیتی نمی دادند بیشترنگرانیشون هم بابت مهمونی اخرهفته بود دلشون نمی خواست بااین سروشکل ظاهربشم ،چندوقت پیش سامان تصادف کرد چون بخیرگذشت عمومهمونی ترتیب داده بود.چقدرباخانواده سیدفرق داشتیم اونابرای سلامتیشون نذری می دادند ولی ما شب نشینی راه مینداختیم!! حق داشت منوازخودش دورکنه خانواده هامون هیچ شباهتی بهم نداشتند. خط قبلیم روتوگوشی انداختم چندتاپیام وتماس داشتم که بیشترش ازخانم عباسی بود اما پیامک های لیلاتوجهم روجلب کرد _گلاره جان حتمابهم زنگ بزن. _گوشیت چراخاموشه خیلی نگران شدم. _به خونتون هم زنگ زدم امامادرت گفت رفتی شهرستان!بخداکارواجبی باهات دارم بایدباهم حرف بزنیم. اعصابم خوردشد.ومدام تکرارمی کردم دیگه برام مهم نیست نبایدکنجکاومی شدم... ‌🦋🦋🦋🦋💖🦋🦋🦋🦋 @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
باید اینجا حرم درست کنند چار تا مثل هم درست کتتد با امام حسن سزاوار است چند باب الکرم درست کنند @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
شبتون آروم و پرستاره 🌟🌟🌟 🌟🌙✨🌟🌙✨
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅ ➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖ 💥دعایی اکسیر 💥 🔴دعایی از آیت الله بهجت برای و eitaa.com/joinchat/711917615C57c733ee60 ✴️دنیــاے‌ عروســک + آموزش100٪ رایگان eitaa.com/joinchat/1987510291Cfe37c96677 ✴️چگونہ غیبـت نکنیــم!؟ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 ✴️عـــاشـــقانــ مـــهــ♡ــــدی{عــج} eitaa.com/joinchat/3567648826C2e83eed008 ✴️آموزش طبی حکیم خيرانديش eitaa.com/joinchat/3657826315C2a3b833fb4 ✴️فتنـــه_های_آخـــرالزمان eitaa.com/joinchat/3596812291C5bffef7aba ✴️گلچین پروانه های وصال eitaa.com/joinchat/638320642Cd6d36bd3d5 ✴️صوت‌ دلنشین نهج‌البلاغه"روزی شرح یک حکمت eitaa.com/joinchat/2855665682Cc04673bf9f ✴️آشپزخانه ی من و تو eitaa.com/joinchat/317063169C2ceccdeddd ✴️مجموعه ای از داستان وحکایات آموزنده eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 ✴️حـس آرامـش بـا یـاد پـروردگار eitaa.com/joinchat/1993277442Ce1e0ec17d2 ✴️ بقیه‌الله به چه معناست؟ eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a ✴️باید بلد باشی باچه ترفندی_همسرت رو جذب خودت کنی اینجا خجالت ممنوعه eitaa.com/joinchat/3459514378Ca66f30224f ✴️گنجـــــهاے معنـــــوے eitaa.com/joinchat/3198681104C2fc8fb24a4 ✴️احادیث۱۴معصوم،تفسیرآیات‌قرآن eitaa.com/joinchat/2067857410C2adc10030d ✴️ذکرهای گره گشای مجرب و درمان با قرآن eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ✴️《تفسیرکوتاه‌وآسان {همراه با هدیه نقدی}》 eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d ✴️ایــده های بانوان eitaa.com/joinchat/309329921C08037d5e04 ✴️تلنگر مذهبی eitaa.com/joinchat/1740898305C1b457154a7 ✴️روز شمار دقیق می خواهی بیا اینجا eitaa.com/joinchat/3681681410C3e9cfb4859 ✴️منبـعِ‌استـورۍ‌نآبِ‌‌مَذهبـۍوامآم‌زمـانی و‌والپیپـرزیبـا eitaa.com/joinchat/1262092289C1a30cab0ac ✴️کانال نماز خیلیا رو نمازخون کرده eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab ✴️مسائل شرعی " "ویــژه مــتاهلین" eitaa.com/joinchat/2371223552Ca5be77fd53 🕊 گروه‌ختم‌ شهدا "بیاد سردار شهید ❤️" eitaa.com/joinchat/2873753617Cd47092aa02 اینجا حال دل همه خوبه😌😍 ➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖ لیست ویژه29اردیبهشت؛ @Listi_Baneri_110