eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ما در اين دنيا به شهادت رسيديم، شهادت، سعادتى بود كه خدا نصيب ما نمود، هيچ كدام از ما به مرگ طبيعى از دنيا نمى رويم. ما جلوه مهربانى خدا هستيم، ما درياى مهربانى و عطوفت هستيم. ولايت ما همان امانت خداست، امانتى كه خدا از مردم خواسته است در حفظ و نگهدارى آن تلاش كنند، امّا مردم بعد از رحلت پيامبر، ولايت ما را فراموش كردند و براى خود خليفه تعيين نمودند، آن ها اين امانت خدايى را پاس نداشتند. ما وسيله امتحان و آزمايش مردم هستيم، افراد زيادى هستند كه ادّعا مى كنند اهل ايمان هستند و در مسير خدا قرار دارند، آن ها بايد آزمايش بشوند كه آيا در اين سخن خود راستگو هستند، اگر آن ها ولايت ما را قبول كردند، معلوم مى شود كه راستگو هستند، امّا اگر به هر دليل، از قبول ولايت ما سرباز زدند، روشن مى شود كه از دين واقعى به دور هستند. ما در روز قيامت، مقام شفاعت داريم، ما آن روز دوستان و شيعيان خود را شفاعت خواهيم نمود، خدا آن روز به ما اجازه شفاعت را مى دهد. هر كس به سوى ما بيايد، نجات پيدا مى كند، شرط نجات، آمدن به سوى ماست، اگر مى خواهى از همه بلاها و سختى هاى روز قيامت نجات پيدا كنى، به سوى ما بيا. هر كس از ما جدا شود، بداند كه سرانجام او تباهى است. ما مردم را به سوى خدا فرا مى خوانيم و به سوى او راهنمايى مى كنيم، ما به خدا ايمان داشته و تسليم امر او هستيم، آنچه را كه او براى ما بپسندد، ما به آن راضى هستيم، آرى! هر چه از دوست رسد نيكوست. همه فرامين خدا را عمل مى كنيم، گوش به فرمان او هستيم، ما مردم را فقط به سوى خدا مى بريم، هر گاه حكم و دستورى مى دهيم، اين حكم و دستور، از خود ما نيست، ما آن را از خداى خويش گرفته ايم، ما از خود هيچ نداريم، همه وجود ما، از آنِ خدا است. هر كس ولايت ما را داشته باشد، سعادتمند مى شود، خوشبختى دو جهان در گرو ولاى ما مى باشد، اگر مى خواهى به سعادت و رستگارى برسى، به سوى ما بيا. فقط در سايه محبّت و ولايت ما مى توانى براى هميشه رستگار شوى... آنچه در اينجا آمد، فقط قسمتى از كتاب "نردبان آبى" بود، جهت آشنايى كامل با "زيارت جامعه" خوب است اين كتاب را مطالعه كنيد. لازم به ذكر است امام هادى(ع) در پانزدهم ذى الحجّه سال 212 در اطراف مدينه به دنيا آمدند، ايشان بعد از شهادت پدرشان در سال 220 هجرى به امامت رسيدند، مدّت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال بود. ايشان در سال 254 در شهر سامرا به دست متوكّل عبّاسى به شهادت رسيدند. 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌸💛🌸 💛آغـاز گشته امامت مهـدی موعود 🌸روشــن کنید شمع‌هـــــا و عـــــود 💛بــــرای آمــدنش دعــــــــــــا کنید 🌸طولانی کنید نمازتان را با سجود 💛سالــروز آغــاز امــامت و ولایـت گل سرسبد عالم هستی، تبریک و تهنیت💛 @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ هر صبح که بلند می شوم ..... آراسته روی قبله می ایستم و می گویم: "السلام علیک یا اباصالح المهدی" وقتی به این فکر میکنم که خدا جواب سلام را واجب کرده است، قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه ی یک جواب سلام به من نگاه می کنی از جا کنده می شود. ❣آقاجانم! دوستت دارم. #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
❤️مولا مهدی جان! ‌سایه‌‌ی ولایتت بر پهنای عالم مبارک باد حالا این ماییم که باید؛ تا حلول تو بر بام زمین پایِ بیعتمان بایستیم❤️ ‌‌ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 *راحیل* خانه که رسیدم، مامان بادیدنم با لبخند سلام کردو گفت:–شام حاضره لباست رو عوض کن و بیا.از این که زودتر از من سلام کرده بود با خجالت گفتم:–گرسنه نیستم مامان جان. لبخند مامان جمع شد.–سعیده امده. به اتاق رفتم دیدم سعیده و اسرا درحال پچ پچ کردن هستند، با دیدن من لبخند زورکی زدند و سلام کردند.چادرم را از پشت دری اتاق آویزون کردم و گفتم: –علیک السلام.اسراگفت:– من میرم کمک مامان.سعیده هم تبسمی کردو گفت: – چه خبر راحیلی؟همانطور که مانتو‌ام را آویزان می کردم گفتم: –این ورا؟ــ تو که جواب تلفن نمیدی امدم ببینم چه کردی؟ــ چیو؟ چشمکی زدو گفت:– عاشق خوش تیپ رو دیگه. آهی کشیدم و گفتم: –ردش کردم، تموم شد. باتعجب گفت: –باز دیونه بازی راه انداختی؟ برای چی آخه؟از حرفش خنده ام گرفت و گفتم: –دیونه ها که واسه کارهاشون دلیل ندارند. ــ وای راحیل حیف بود، بعد لبخندی زدوباشیطنت ادامه داد:–حداقل من رو بهش معرفی می کردی. برس را برداشتم، همانطور که موهایم را بُرس می کشیدم گفتم:– اتفاقا فکر کنم باهم خیلی تفاهم داشته باشید. کنارم روی تخت نشست.–بزار برات ببافم.بعد آهی کشید.– راحیل واقعا خیلی به هم میومدید آخه. تازه اون بی حجابی تو رو ببینه با این موهای خرمن، خر من، که سر به بیابون میزاره. فرق با حجاب و بی حجابت زمین تا آسمونه. شروع به بافتن موهایم کرد.–یعنی اونم بی خیال شدو خیلی منطقی برخورد کرد؟ با حرفهایش بغض امد دوباره چسبید بیخ گلویم، به زور پایین فرستادمش و گفتم: –بالاخره باید کنار بیاد دیگه.اصلا میل به غذا نداشتم ولی باید می خوردم نباید تابلو بازی درمیاوردم. به زور چند قاشق خوردم و با شستن ظرف ها خودم را مشغول نشان دادم تا از نگاه های سنگین مامان نجات پیدا کنم.موقع خواب به اصرار مامان سعیده روی تخت من خوابید و منم به اتاق مامان رفتم.می دانستم مامان می خواهد حرف بزند. پس اعتراضی نکردم. مامان جایم را کنار خودش انداخت.وقتی دراز کشیدیم گفت:–فردا آخرین روزیه که میری پیش آقای معصومی، می خوای واسه پس فردا برنامه بزاریم بریم بیرون؟ آهی کشیدم.– نه مامان حوصله ندارم. مامان سرش را برگرداند به طرفم و گفت:– اگه از رد کردن اون پسره پشیمونی هنوزم دیر نشده، می تونی...ــ نه مامان چرا باید پشیمون باشم؟ بااین حرفم بغض تیرشدتوی گلویم واحساس خفگی کردم باید بیرون می ریختمش تانفس بکشم. اشکهایم باعث شدازمامان خجالت بکشم. مامان سرم را در سینه‌اش فشرد، چه عطریست این عطرگل رازقی، هرجاکه استشمامش کنی بوی مادرمیدهد. –می دونم، خیلی سخته، باید تحمل کنی دخترم. خودت خواستی.ــ خودم خواستم چون کار درست اینه، ولی راهش رو نمی دونم مامان، چطوری تحمل کنم؟مامان سرم رااز خودش جدا کرد. – راهش اینه که نبینیش، وقتی به عشق پرو بال ندی کم‌کم با گذشت زمان فرو کش می کنه، حداقل اینقدر آزارت نمی ده.عشق مثل یه جانور گرسنه می مونه، خوراکش ارتباط، اطمینان دادن های پی در پی به هم، وچشم به چشم همدوختنه...سعی کن هیچ کدوم رو انجام ندی. تعجب زیادم باعث شد گریه ام بند بیاید، خیلی دلم می خواست از مامان بپرسم که آیا او هم عشق را تجربه کرده یانه؟ ولی حیا مانع شد، خیلی حرفه ایی حرف می زد.ــ ولی مامان تا آخر ترم خیلی مونده ناخواسته هم رو می بینیم سر کلاس.ــ خب برو ردیف اول بشین که جز استاد کسی رو نبینی، بعدشم چشم هات رو بیشتر کنترل کن. بعد از تموم شدن کلاس فوری برو بیرون که بهش مهلت حرف یا دیدار ندی. خودتم باید بیشتر از این مشغول کنی. مثلا میگم بریم بیرون چرا نمیای؟ اصلا میریم امام زاده، اونجا می تونی خودت رو سبک کنی، یا واسه خودت یه برنامه، کلاسی چیزی بزار...ــ بلند شدم سر جام نشستم.– می گم مامان کاش آقای معصومی نمی گفت اونجا دیگه نرم، آخه حداقل تا وقتی با ریحانه هستم سرم گرمه.مامان هم بلند شد نشست.– آخه اونجا رفتنتم درست نیست دخترم. همون بهتر که تموم شد.به حالت اعتراض گفتم:– ولی آقای معصومی اونطوری نیست، خیلی...حرفم را قطع کردوگفت: –می دونم ولی به هر حال نامحرمه، کار عاقلانه ایی نیست. اگر همون موقع قبل از این که باهاش قراردادببندی بهم می گفتی، نمیزاشتم بری اونجا کار کنی.– به ریحانه عادت کردم، آخه چطوری نبینمش.ــ خوب هفته ایی یک بار برو ببینش، ولی وقتی پدرش خونه نیست. وقتی بچه پیش عمشه. راحیل صبور باش. ناخواسته یاد این شعر کرمانی افتادم. "دوای درد جدایی کجا به صبر توان کرد بیار شربت وصل ار طبیب درد فراقی" دراز کشیدم و پتو را روی سرم کشیدم و به مادرم شب بخیر گفتم و سعی کردم بخوابم. ✍ .. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
ساعت‌هازیربـاران‌مشغول‌صحبت‌بود🌧 براے‌این‌ڪھ‌رفیق‌چاقو‌کـش‌خود‌هدایت کند😌🌿 دست آخر شغل مناسبی برای او هماهنگ کرد.و او را مشغول نمود.☺️✨ دوست‌اورفته‌رفته‌تغییرکرد.🍀 ازدواج کرد و فرد مومنی شد.🧔🌟 ابراهیم خوشحال بودکه زمینه‌هدایت یک انسان را فراهم کرده.🙃 اکنون همان شخص از معتمدین محل است. بھ‌راستی‌که‌ابراهیم،مانند پیامبربه‌هدایت افراد حریص بود‌‌‌🌸😍 کتاب‌خدای‌خوب‌ابراهیم📚 🚩 ╲\╭┓ ╭❤️🇮🇷💚 @shohada_vamahdawiat ┗╯\╲
🌺‏قله‌های مقدس ظهور ◀️من معتقد هستم امام زمان (عجل الله فرجه) كه ظهور بكنند، حكومتی که ايجاد ميكنند، قلّه‌ی آن حکومت، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد... @shohada_vamahdawiat
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 خود خودِ عشق نمی دانم چه خطابت کنم؟  بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان ... یا اصلاً خود خودِ عشق؛  پس سلام، سلامی با یک دنیا انتظار و نیاز یک بغل احساس پاک با تو بودن. سلام بر تو ای عشق جاودان سلام بر تو که هم امامی و هم تمامی. امام عشق ما و تمام عشق ما. پاک و ساده بگویم: در انتظارم، در انتظار حضورت، ورودت و عبورت. می دانم؛ می دانم که تو اینجایی؛ تو غایب از نظر و حاضر در دلی. پس ای غایب از نظر ادرکنی 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 ❣👇🏻کانال شهداومهدویت👇🏻❣ @shohada_vamahdawiat
°•|🌸🍃 شڪ ندارم نگاه به چهره‌هایشان عبادت است... عبادتی از جنس "مقبول به درگاه الهی" ڪاش شفاعتی شامل حالمان شود... 🌹شادی روح شهدا صلوات🌹 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷مهدی شناسی ۱۴۰🌷 🔷اسامی و القاب امام‌ زمان عج الله فرجه🔷 🌹جابر🌹 💠يکی ديگر از القاب شريفه امام عصر علیه السلام «جابر» است. جابر به معنای جبران کننده و شکسته بند است. 💠شايد بدون اغراق بتوان گفت نام «جابر» مرهم هر دل زخم ديده و هر چشم گرفتار هجرانی است. زيرا دوره غيبت حضرت حجت دردناک‌ترين تاريخ زندگی بشر است، زمان فرج هر دل زخم خورده‌ای مرهم می‌يابد و هر قلب پژمرده‌ای خرسند می‌شود، هر نفس منقبضی انبساط می‌يابد و هر بيمار محزونی شفا می‌يابد. همه و همه با جلوه نام جابر بقية الله صورت می‌گيرد. 💠کلمه جابر از نظر نحوی اسم فاعل است و از آن اراده حال و آينده می‌شود. از آن روست که بر خويش متذکر شويم وجود مقدس حضرت در هر حال جبران کننده نواقص و کمبودهای هر خواهانی است. 💠 عنايات لحظه به لحظه حضرت، از جانب ما توجه لحظه به لحظه می‌طلبد. اما چون انسان نوعا قدرناشناس است از الطاف آن به آنِ حضرت نسبت به خويش غافل است. 💠نام جابر حضرت را با نگاهی ديگر بررسی می‌کنيم. اگر در دنيای ظاهری به دنبال مصاديق ظاهری نام جابر حضرت باشيم شايد خالی از لطف نباشد که چنين بگوييم: اگر شما برای کسی هديه‌ای ببريد و يا کار خيری در حق او انجام دهيد آن شخص خود را موظف به جبران محبت شما می‌داند و در فکر فرصت مناسبی است تا لطف شما را جبران کند. با همين توضيح به نام جابر حضرت نگاه می‌کنيم، وجود مقدس بقية الله در پی جبران الطاف کسانی است که ارتباط با ايشان را بر ساير ارتباطهايشان ترجيح می‌دهند و لحظه‌ای خلوت با ايشان را بر حضور در ميان کَثَرات عالم برگزيده‌اند و چشم اميد به دستان پربرکت او دوخته‌اند. 💠 حضرت در مقابلِ جبران تصميم گيريهای آنها فيض خود را علی الدّوام بر زندگيشان جاری می‌کند. 💠لازم به ذکر است هر کس بايد در نظر داشته باشد اگر خيری از او صادر می‌شود، همه از برکت آن اصل و ريشه خيرات است. هر يک از خيرات مانند گلی است که از باغی چيده شود و به باغبان همان باغ هديه گردد. زحمت کاشت، آبياری و پرورش اين گل را خود باغبان متحمل شده است. اما در هر مرحله که گلی هديه می‌گيرد، تشکری جداگانه می کند. 💠 حضرت، جلوه نام جابر خدای سبحان است.در مقابل هر گل خيری که به وجود مقدس ايشان هديه می‌شود برکاتی خاص به سوی افراد باز می‌گردانند. 💠مرحوم نهاوندی در توضيح نام جابر حضرت مطلب ديگری را بيان می‌کنند و ايشان می‌گويند جلوه نام جابر بسيار اميد بخش است. زيرا مردم زمان غيبت به حدی مغموم می‌گردند که گويا تمام اعضا و جوارحشان بابت طولانی شدن ايام غيبت در هم شکسته شده است و انسان چنان ناتوان می‌گردد که هيچ کدام از اعضا و جوارحش توانايی انجام وظيفه مربوط به خود را ندارند. چشمی که هر روز به اميد ديدن يار گشوده می‌شود از ديدار معشوق محروم است و زبانی که برای تشکر از امام زمان به او عطا شده است از شکرگويی حضوری ناتوان است و دست و پايی که برای انجام خيرات در اختيار او گذارده شد، توان انجام وظايف حقيقی خود را از دست داده‌اند از همين رو شيعه مغموم و غمديده است و حضرت در زمان ظهور با جلوه نام جابر خويش تمام اين کمبودها را عيان و آشکار و جبران می‌کنند. 💟💟💟💟💖💟💟💟💟 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59