eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
883 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
17 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
▪️▪️در ایام شهادت امام رضا(ع), میهمان شهدای امام رضایی هستیم.🕌 احمد را من ضمانت میکنم ...شهید امروز
در ایام شهادت امام رضا(ع), میهمان شهدای امام رضایی هستیم.🕌 امضای شهادت نامه توسط امام رضا علیه السلام 🌷🌷 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🍃 این انگشتر رو می بینی خانوم؟! دُرّ نجفه،همیشه همراهمه، شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن روز قیامت حسرت نمی خورن، باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم، یه رکاب بخرم که تو هم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی، دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری!🙂 یادت باشد 🕊 ... 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🌷🌷 داستان 🌷🌷 🌿آخرین قسمت ▪️مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می‌کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد: «از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس‌ها!» مثل کودکی دنبالش کشیده می‌شدم تا مرا به یکی از کلاس‌های خالی برساند و با چشمان پریشانم می‌دیدم دوستانم با پایه‌های صندلی، همه شیشه‌های آزمایشگاه‌ها و تابلوهای اعلانات را می‌شکنند و با داد و فریاد جلو می‌آیند. ▫️مهدی مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد: «تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» من نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او آیه را خوانده بود که دیگر منتظر پاسخم نماند و به سرعت رفت. گوشه کلاس روی یکی از صندلی‌ها خزیدم اما صدای شکستن شیشه‌ها و هیاهوی بچه‌ها که هر شعاری را فریاد می‌زدند، بند به بند بدنم را می‌لرزاند. ▪️باورم نمی شد اینجا دانشگاه است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس‌های درس کنار یکدیگر می‌نشستیم. قرار ما بر اعتراض بود، نه این شکل از اغتشاشات! اصلاً شیشه‌های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای تقلب بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می‌کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر مبارزه را؟ ▫️گیج آشوبی که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می‌کردم و باز از همه سخت‌تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه‌ای از برابر چشمانم محو نمی‌شد. آن‌ها مدام شیشه می‌شکستند و من خرده شکسته‌های احساسم را از کف دلم جمع می‌کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست. ▪️دلم برای مَهدی شور می‌زد که قدمی تا پشت در کلاس می‌آمدم و باز از ترس، برمی‌گشتم و سر جایم می‌نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد. سکوت کلاس مرگبار بود و شعار مرگ بر دیکتاتور همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می‌رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می‌روند که بلاخره جرأت کردم و از کلاس بیرون آمدم. ▫️از آنچه می‌دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده‌های شیشه و نشریه‌های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود. صندلی‌هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله معترضین بود، همه کف راهروها رها شده و دانشکده طوری زیر و رو شده بود که انگار زلزله آمده! ▪️از چند قدمی متوجه شدم شیشه‌های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم‌هایم را تندتر کردم و تا مقابل در دفتر تقریباً دویدم. از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه‌هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می‌داد. ▫️تمام دفتر به هم ریخته، صندلی‌ها هریک به گوشه‌ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه‌ها سرنگون شده بود. فکرم کار نمی‌کرد وگرنه با بلایی که سر در و دیوار دفتر آمده بود، باید روضه نامزدم را همانجا می‌خواندم و باورم نمی‌شد تا ردّ خون را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه‌ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم. ▪️تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود و با صدای من مثل اینکه دوباره جان به تنش برگشته باشد، سرش را بالا گرفت و بی‌رمق نگاهم کرد. دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود؛ انگار می‌خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد جراحت‌هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی‌اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است. هنوز از تب و تاب درگیری نفس‌نفس می‌زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت... ▫️▪️▫️ ▫️آن نفس‌نفس زدن‌ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سال‌ها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس‌هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس‌خِس از میان حنجره خونینش بالا می‌آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد. انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می‌کردم. چهره‌اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه‌های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می‌درخشید که دلم نمی‌آمد لحظه‌ای از تماشایش دست بردارم. ▪️ده سال پیش نفهمیدم چطور عشقم را از دست دادم و در این ده سال به‌قدری عقلم قد کشیده بود که بفهمم همان‌ها امشب عشقم را پیش چشمم کشتند. در میان همهمه مردمی که مدام با اورژانس تماس می‌گرفتند و کسی جرأت نداشت او را به بیمارستان برساند، من سرم را کنار سرش به دیوار نهاده و همچنان حسرت احساس پاکش را می‌خوردم که از دستم رفت... ✍فاطمه ولی نژاد‌
🌷برگی از خاطرات شهدا 🌷 موهبت الهی دو فرزند شهید همسر شهید : فرزند اولم، علی در سال۱۳۸۲ به دنیا آمد. شیر نمی‌خورد. واهمه داشتم که اگر علی شیر نخورد، مجبور خواهم بود از شیرخشک استفاده کنم. مجتبی کتاب قرآن را برداشت، نیت کرد، قرآن را باز کرد و سوره محمدﷺ آمد. علی را در آغوش گرفت و سوره محمدﷺ را آرام‌آرام در گوشش خواند و در کنار آن آیات زیبا گریه می‌کرد. 🍂صدای زیبایش طنین‌انداز اتاق شده بود و اشک‌هایی که روی گونه‌هایش جاری بود، از ذهنم پاک نمی شود. پس از آن، به راحتی علی شیر خورد. عباس، پسر دومم، سال۱۳۸۴ به دنیا آمد. قبل از تولدش در خواب سواری را با اسب سفید دیدم که از او طلب شفای فرزندم را داشتم و حسّی می‌گفت که او حضرت عباس علیه‌السلام است. 🥀خواب را برای مجتبی تعریف کردم و او نیّت کرد که هر ساله در روز تاسوعا نذری بدهیم. زمانی که عباس به دنیا آمد، حال جسمی خوبی نداشت. پس از چند مدت حالش خوب شد و هیچ نشانه‌ای از بیماری در بدنش نبود. مجتبی دلداده اهل‌بیت بود و در ایّام ولادت ائمه، شیرینی می‌گرفت و به منزل می‌آورد یا در پادگان بین سربازان پخش می‌کرد. "شهید مجتبی ذوالفقار نسب" 🌱با شهدا رفاقتی عاشقانه داشته باش ای عزیز تا رنگ‌ و بوی شهدایی گیری ... اگر اخلاص در رفاقتت را ببینند و راه ورسم شهیدانه زندگی کردن را درست بیاموزی مطمئن باش دلت را می خرند و بدان‌ خداوند ناظر این دلدادگی است که تو را وصل می‌کند به خودش ..🌱 🍁شب و عاقبتمون شهدایی 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🤲 السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ... 🌱سلام بر آن خورشیدی که با ظهورش روحی تازه در کالبد اهل ایمان می‌دمد و بساط کفر را برای همیشه برمی‌چیند. 🍂🏴🍂🏴🍂🏴🍂 آقای خورشیدِ‌ پشتِ‌‌ابر شما معنای طلوعی برای مایی که تو ظلمات تاریکی داریم زندگی می‌کنیم السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌ اللهِ‌ فی ارضه 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان...
سلام صبحتون رضوی ☕🥀 به آخرین روز ماه صفر خوش آمدید🥀🍃 آرزوى امروزم براتون سلامتی،سربلندی🥀🍃 عاقبت بخیری وسایه خشنودى خدا را ازیگانه معبودم میطلبم🙏 شهادت جانسوز امام رضا (علیه السلام )🖤 تسلیت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلام بزرگان: ✨ امام رضا جانمان مَن سألَ اللّهَ الجَنّةَ و لَم يَصْبِرْ على الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ. كسى كه از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختی‌ها شكيبا نباشد، خود را به سخره گرفته است. بحار الأنوار، ج٧٨، ص٣۵۶، ح١١
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول صبح سلامت نکنم زندگیم رو به فناست ... سلام من به ‌تو ای آقای بی نظیر سلام‌ و عـَرض‌ ادَب ایهاالامیرِ ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊زیارتنامه شهدا🕊✨ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، السّلام عَلیکُم یا انصار مهدی عجّل الله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️نه افسانه اند و نه قهرمان و اسطوره های خیالی فیلم های هالیوودی و بالیوودی هر اسم درآوردی که غول‌های رسانه ای میزارند ... بلکه مردانی بزرگند و ماندگار بزرگ مردان غیور روزگار ما ... میگوینـددنیـای دیگری به نام بهشت است مـگر با خـنده تو این دنیـا بهشـت نمیـشود ؟! اُنس با شهدا روزتون پربرکت به نگاه شهدا 🌻
▪️در ایام شهادت ولی‌نعمت ایرانیان حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه‌السلام یاد می‌کنیم از خادم‌الرضا رئیس‌جمهور شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از 🥀🥀 فرمانده ترابری سنگین سپاه اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَینِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️امام رضا علیه السلام و شفای دوقلوهای نابینا.... حتما ببینید ⬆️ 🎙صابر خراسانی غم ندارم گر مرا در آتش دوزخ برند چون برم نام تورا آتش گلستان می‌شود....😭 امام رضا جانم 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🥀 خوابی فوق العاده شنیدنی از عالم برزخ به بیان زیبای مادر شهید علی قوچانی " شهدا عجب جایگاهی دارند" 🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج) ... 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی از حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در حرم امام رضا(ع).. 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا