فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا صهیونیستها زدن به سیم آخر؟
👈 وظیفه ما تو این شرایط چیه؟!
در این دوران ایمان هایی که قوی و استوار نیستند سقوط میکنند.
#پایان_اسقاطیل
#وعده_صادق۳
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جوانها از امثال بنده خیلی جلو هستند
🌷بازنشر لحظاتی از دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید آرمان علی وردی به مناسب سالگرد شهادت این شهید بزرگوار.
#آرمان_عزیز
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿انسان با چی آروم میشه ؟؟
پول ،حکومت کردن ،قدرت ،فتح کشور و زمین و آسمانها...چی ؟؟؟
این کلیپ زیبا را ببینید
و پاسخ را استماع نمایید .
#الابذکرالله_تطمئن_القلوب
نماز اول وقت سیره شهدا 🌷🌷
منتظر ظهور آقا، نماز اول وقت میخواند!
به سوی نماز بشتابید!
دوست داریم شهید شویم؟!
با نماز قضا کسی شهید نمیشود !
با نماز دیر وقت کسی به درجه ی شهادت نمیرسد...
🥀🥀شهید مدافع حرم علی عابدینی
#نمازرا_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#التماس_دعای_ظهوروشهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پدر شهید جهاندیده: رهبرم از رامهرمز قهرمان و خوزستان مقاوم خدمتتان عرض میکنم. دلتان قرص که ما ملت خوزستان پیشقراول مبارزه با استکبار هستیم تا شما نه فقط ایران بلکه جهان اسلام را فرماندهی کنید
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🍃 📢 ابرگروه براهین و قرارگاه عمار برگزار میکند: 🌹 «همراه با شهدا
سلام و احترام
خدمت همراهان شهدایی
شروع نشست شهدایی 🌷🌷🌷
هم اکنون در ابرگروه براهین
برای عضویت و همراهی دراین نشست
شهدایی با ما همراه باشید ..⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷راز شهدایی که در محور مقاومت میدهیم چیست؟
یک روز حاج قاسم سلیمانی
یک روز علی زاهدی
یک روز اسماعیل هنیه
یک روز سیدحسن نصرالله و عباس نیلفروشان
و یک روز هم یحیی سنوار...
حسن باقری از این راز پرده برمیدارد..!!
#شهید_حسن_باقری
#یادشهداباصلوات
#سلام_خدابرشهیدان 🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ ابر قدرتکی
مرد تسخیرش نیست...
#ایران_مقتدر
#نحن_قادمون
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🥀آخرین چت شهید شاهرخی فر با یکی از دوستانش ٢ ساعت پیش از شهادت @shohadabarahin_amar
بگیر تخت بخواب ما بیداریم ...😔
آخرین پیام شهید شاهرخی فر
نام و یاد و راهش همیشه جاویدان 🌷
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
📕رمان #سپر_سرخ قسمت 5⃣4⃣ ▫️من و نورالهدی مقابل حسینیه مانده و او نمیخواست کسی اشکهایش را ب
📕رمان #سپر_سرخ
قسمت 6⃣4⃣
▫️حالت نگاه و حرارت نفسهایش شبیه همان شبی بود که مرا از دست داعش نجات داده و وقتی چشمش به زخم دستانم بر اثر فشار زنجیر افتاد، نجیبانه عذرخواهی میکرد و من مثل همان شب نمیدانستم چه بگویم که حرف را به هوایی دیگر بردم: «خیلی اضطراب پیدا کرده، حواستون بهش باشه!»
▪️انگار به همین چند ساعتی که او را در آغوشم پناه داده بودم، دلم بیحساب و کتاب برایش میتپید که او پدرش بود و من سفارش میکردم تا مراقبش باشد.
▫️زینب را با احتیاط روی صندلی عقب ماشین قرار داد و دیگر حرفی برای گفتن نمانده بود که زیرلب خداحافظی کرد و من میدیدم دیگر جانی به قد و قامت بلند و چهارشانهاش نمانده و نمیدانستم حالا با این دختر کوچک و پیکر همسرش در این شهر غریب چه خواهد کرد.
▪️او رفت و من خمار این دیدار دردناک، مات مسیر رفتنش بودم؛ شاید تنها زیارت امام رضا (علیهالسلام) میتوانست شفای این قلب غمدیدهام باشد و خبر نداشتم سرنوشت خواب دیگری برایم دیده است.
▫️ساعتی از طلوع آفتاب گذشته بود که اتوبوس از مقابل حسینیه حرکت کرد و هنوز از شهر کرمان خارج نشده بودیم که موبایلم زنگ خورد. مهدی بود و همینکه تماس را وصل کردم، ضجۀ زینب دلم را از جا کَند.
▪️صدای مردانۀ مهدی از غصه رعشه گرفته و میان جیغهای مدام زینب به سختی میشنیدم چه میگوید: «از وقتی از خواب بیدار شده داره جیغ میزنه. هرکاری میکنم آروم نمیشه. دیشب اینجوری نبود؟»
▫️دیشب در آغوش من آرام تا صبح خوابیده بود و میدانستم تا دیده من کنارش نیستم، ترس انفجار دیروز به دل کوچکش افتاده که دیگر امان ندادم چیزی بگوید و مصمم پرسیدم: «ما الان خروجی کرمان هستیم، میتونید بیاید پیش ما؟»
▪️نورالهدی مات و متحیر نگاهم میکرد و من میترسیدم قلب کوچک زینب نتواند اینهمه وحشت را تحمل کند که تماس را قطع کردم و سراسیمه به سمت مدیر کاروان رفتم.
▫️طوری دست و پایم را گم کرده بودم که به زحمت توانستم خودم را در اتوبوسِ در حال حرکت به ردیف اول برسانم و با نگرانی خبر دادم: «من باید پیاده شم، به راننده بگید نگهداره!»
▪️نورالهدی بیخبر از همهجا دنبالم آمده بود و تا اتوبوس جای مناسبی برای توقف پیدا کند، با صدایی که از دلهره به لرزه افتاده بود، برایش توضیح دادم: «زینب از وقتی بیدار شده وحشت کرده، همش داشت جیغ میزد، میترسم یه بلایی سرش بیاد. به باباش گفتم بیاد خروجی کرمان.»
▫️مدیر کاروان عجله داشت مسیر را سریعتر به سمت مشهد ادامه دهیم اما دیشب حال زینب را دیده و او هم نگرانش بود که پذیرفت توقف کنیم.
▪️آدرس دقیق این منطقه و نام خیابان را از راننده پرسیدم و دوباره با مهدی تماس گرفتم تا سریعتر ما را پیدا کند.
▫️چند دقیقه بیشتر نکشید تا ماشینش کنار اتوبوس متوقف شد و من همانطور که از پلههای اتوبوس پیاده میشدم دیدم زینب در آغوش پدرش پَر و بال میزند.
▪️مهدی بهشدت ترسیده و او بهقدری جیغ کشیده بود که دیگر نفسش رفته و رنگ صورتش از کمبود اکسیژن به کبودی میزد.
▪️نفهمیدم چطور از پلهها پایین دویدم و زینب را از دستان مهدی به سرعت گرفتم؛ سرش را روی قلبم قرار دادم و تلاش میکردم با همان آهنگی که دیشب برایش میخواندم، آرامش کنم.
▫️باز در دلم متوسل به حضرت رقیه (علیهاالسلام) شده بودم و به چند لحظه نکشید که اشکش بند آمد و نفسش برگشت اما نفس مهدی برنمیگشت و انگار اینهمه بیتابی زینب جانش را گرفته بود که تکیه به ماشین زد و چشمانش را بست.
▫️نورالهدی برای زینب آب آورده بود، مسافران از پنجرههای اتوبوس با نگرانی ما را نگاه میکردند و من نمیدانستم حالا چطور باید دوباره او را به پدرش بسپارم و بروم.
▪️مهدی هم شاید با همان چشمان بسته دلنگران همین موضوع بود که پس از چند لحظه چشمانش را گشود و با ناامیدی به سمت من آمد.
▫️در سرمای سخت صبح کرمان، صورت گندمگونش به سرخی میزد و برای زدن حرفی که شاید خجالت میکشید، نگاهش در فضا میچرخید و آخر دل به دریا زد: «شما دارید برمیگردید عراق؟» و به جای ما مدیر کاروان فوری جواب نداد: «نه حاجی! باید بریم سمت مشهد، تا الانم خیلی دیر شده.»
▪️مدیر کاوران عجله داشت سریعتر حرکت کنیم که به من و نورالهدی اشاره کرد سوار شویم و من حدس میزدم مهدی چه میخواهد بگوید که در برابر خواهش نشسته در چشمان شرمندهاش، مستأصل شدم و او حرف دلش را به سختی زد: «میترسم نتونه تحمل کنه... شما هستید آروم میشه...»
▫️مدیر سوار شده بود و راننده مدام بوق میزد تا ما هم برویم و مهدی در برابر من و نورالهدی به اضطرار افتاده بود: «من الان باید دنبال آمبولانس برم تهران، میترسم زینب باز بیقراری کنه. شما میتونید با من بیاید؟ فردا صبح که رسیدیم تهران براتون بلیط هواپیما میگیرم برید مشهد.»...
ادامه دارد...
🥀🥀ستاره ای از آسمان گلگون کفنان این سرزمین .
سردار دلاوری که تا لحظه شهادت در کنار سرو قامتان دلیری چون شهید حسن باقری ،حاج احمد کاظمی،حاج حسین خرازی و ...درس شجاعت و مقاومت تلمذ نمود ودر میدان مبارزه علیه دشمن دون حماسه ها آفرید .
🌷🌷درطول مبازرات انقلابی مردم ایران و دفاع مقدس تا به اکنون افراد بسیاری با روحیه ایثارگری و شهادت قدم در راهی بزرگ گذاشتند که حاصل آن پرورش و تحکیم کشوری اسلامی است .
🌿سرزمینی که حاصل خون شهدایی از جمله شهید «مجید بقایی»، فرمانده قرار گاه کربلاست. پزشکی جوان، پر شور از قبیله ی بی قراران؛ شاهدی بی باک در عرصه ی خوف و خطر .کسی که با تقوای بسیار، همیشه در فکر خدمت به مردم بود چه زمانی که به عنوان دانشجوی پزشکی فعالیت می کرد و چه زمانی که به عنوان فرمانده قدم در راه خون و ایثار گذاشت .
🌷عاشقانه های این سردار دلاور هنگام نماز ستودنی بود که دیگر برادران به حالش غبطه می خوردند. علاقه ی زیادی به امام خمینی(ره) و روحانیت داشت .
معتقد بود گروه گرایی برای انسان تعصب و عجز فکری میآورد و میگفت: « شما فقط ببینید که امام خمینی (ره) چه میگوید و از او تبعیت کنید.» و خود سعی میکرد مبارزات سیاسی و مذهبی در مسیر مکتب باشد و با جواز شرعی عمل کند . علاقه عجیبی به نیروهای بسیج مردمی داشت و هر جا مشکلی پیش می آمد از آنها دفاع میکرد...
صلوات و رضوان الهی نثار همه شهدای این سرزمین .
شهدا را به یادها بسپاریم نه به خاک .
🌷عاقبتتون ختم به شهدا🌷
🔰دورهمی بانوان انقلابی
✅گروه سیاسی عماریون گفتمان محور است و به مسائل سیاسی روز میپردازد و به شبهات و سئوالات در حد توان پاسخ داده میشود...
✅ از شما دعوتمی شود به گروه سیاسی عماریون بپیوندید...
♨️گروه سیاسی عماریون👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3092382450C2d7052bf99
مولایمن
🍂غریب آشنا ما را صدا کن
ز دست غصّهی دل ها رها کن...
🍂اسیر دردهای انتظاریم
به لطفی دردهامان را دوا کن...
العجل مولای غریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح یک سلام✋
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ...
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت زیبای سوره کوثر از
🎙استاد شحات محمد انور
📚سوره کوثر ۳-۱
🔹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (۱) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (۲) إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (۳)
🔸ما به تو کوثر [= خیر و برکت فراوان ] عطا کردیم! (۱) پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن! (۲) (و بدان) دشمن تو قطعاً بریده نسل و بی عقب است! (۳)
@shohadabarahin_amar
🌹🕊 زیارتنامهی شهدا 🕊🌹
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم
#الّهی_بدماء_شهدائنا_عجل_لولیک_الفرج
@shohadabarahin_amar