🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
🌷🌷خاطرات شهید سید#مجتبی_علمدار قسمت هشتم #سوء_ظن 🥀سید مجتبی از کسانی بود که به امر به معروف، به عن
🌷🌷خاطرات شهید سید#مجتبی_علمدار
قسمت نهم
زیارت_عاشورا
🌷مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سید چرا مشکی پوشیدی!؟» گفت:«محرم نزدیک است.» بعد ادامه داد: «اینجا همه جمع هستند. شهدا، امام (ره) و ...» سید گفت: «در حضور همه شهدا و بزرگان، حضرت امام (ره) به من فرمودند: برو مداحی کن.»
🥀بعد از آن با سید خیلی درد و دل کردم. گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی. گفت: «چرا این حرف را می زنی؟ هر مشکلی و غمی دارید، با نام مبارک مادرم برطرف می شود.» بعد ادامه داد: «اگه دردی دارید، حاجتی دارید زیارت عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان می کند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.»
کتاب علمدار، صفحه 162
#سلام_خدابرشهیدان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید
┏━━━━━━━━🌷🍃━┓
@shohadabarahin_amar
┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
🥀🥀پدرش میگفت: در تمام دوران زندگی یکبار نشده بود که چیزی از حسن بخواهم و او نپذیرد. هر روز موقع برگشتن از محل کار قبل از اینکه به خانه خودش برود ابتدا نزد من ومادرش میآمد و مدتی را به احوال پرسی از ما میگذراند و بعد به خانه خودش میرفت.
شهید مدافع حرم
#حسن_حزباوی
شهادت ۱ آذر ۹۳
شادی روحشان صلوات
#سلامبـــَرشُهَـدآ
#شهادت_هنرمردان_خداست
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید
┏━━━━━━━━🌷🍃━┓
@shohadabarahin_amar
┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
داستان«ماه آفتاب سوخته» قسمت:8⃣4⃣ ▪️صبح روز یازدهم محرم دمید، گویی آسمان هم چون زمین کربلا به خون
داستان«ماه آفتاب سوخته»
قسمت9⃣4⃣
🌟اجساد لشکر کوفه دفن شدند و سرهای مطهر شهدای کربلا از پیکر مبارکشان جدا شد و هر سر به قبیله ای ارزانی شد تا بر نیزه بزنند و در بین کاروان بگردانند.
غل و زنجیر سنگین و آهنین برگردن و دست و پای مبارک علی بن حسین که تنها مرد بازمانده در کاروان بود انداختند و او را بر شتری لخت و بی جهاز نشاندند و چون بیمار بود و توان نشستن نداشت، پس پاهای نازنین ایشان را از زیر شکم شتر به هم بستند و دستان ایشان را از دو طرف گردن شتر، در هم قفل کردند و امام چهارم شیعیان با شکم روی شتر افتاده بود.
⭐️دستان زنان وکودکان را با ریسمانی محکم به هم بستند و زنان اهل بیت بدون چادر و حتی مقنعه با وضعی اسفناک در حالیکه اطرافشان را حرامیان نامحرم گرفته بودند، حرکت کردند.
راه عبور کاروان از کنار قتلگاه بود، کنار قتلگاه که رسیدند، زنان و کودکان با دیدن پیکر عزیزانشان به سمت قتلگاه هجوم بردند و هر کس به طرفی میرفت و پیکر عزیزی را در آغوش گرفته بود،زینب و رباب و رقیه و سکینه و.. به دنبال مولایشان بودند و انگار بوی سیب بهشتی و عطر حسین آنها را به مقصود رساند، آخر پیکر بدون سر امام ،زیر تلی از نیزه شکسته پنهان بود ، اهل حرم دور پیکر مقدس حسین حلقه زدند، زینب خم شد و بوسه ای از رگ بریده برادر گرفت و دستانش را به آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا! این قربانی را از ما بپذیر »و کودکان هرکدام قسمتی از پیکر پاره پارهٔ پدر را با اشک چشم می شستند، ناگاه به دستور عمر سعد، حرامیان لشکر کوفه به زنان و کودکانی یورش آوردند که تنها گناهشان گریه بر عزیزان بی سرشان بود.
⭐️باران مشت و لگد و چوب و تازیانه باریدن گرفت، چنان سنگدلانه بر سر کودکان میزدند که بیم مردن آنها میرفت.
زینب بچه ها را در آغوش گرفت و از جا بلند کرد و فرمود: بلند شوید عزیزانم وقت برای عزاداری بر حسین بسیار است و بی شک خدا و ملائک و بندگان خوب خدا تا قیام قیامت عزادار این ذبح عظیم خواهند بود و همراه ما بر سرو سینه خواهند زد.
همه بلند شدند اما سکینه دست از پدر نمیکشید، عمر سعد که از عصبانیت خون خودش را می خورد فریاد زد: با غلاف شمشیر آنقدر این دختر را بزنید تا پیکر حسین را رها سازد و زیر لب گفت: این جماعت را باید با تازیانه و شمشیر از امامشان جدا کرد، همانطور که فاطمه زهرا را با تازیانه و غلاف شمشیر دربین کوچه از علی جداکردند ، اینان فرزندان همان مادرند و از او الگو میگیرند.
⭐️بالاخره با کتک های زیاد سکینه را جدا کردند و سکینه با چشم پر از اشک دید که زینب چون پروانه ای بال سوخته دور شتر برادرش سجاد می گردد، چرا که دست ها و پاهای سجاد بسته بود و نمی توانست خود را به پیکر پدر برساند و آنقدر روی شتر گریه کرده بود که بی هوش شده بود و زینب چون مادرش زهرا نگران وجود ولیّ زمانش بود.
کاروان حرکت کرد و سرهای کشته ها در بین کاروان میگشت و شاهد این ظلم عظیم به آل الله بود.
ادامه دارد..
به قلم:ط_حسینی
🌷🌷 از لات بزن بهادری تهرون تا محافظ آقای خامنهای؛ روایت تحول شهید احمد بیابانی
🥀 عسکرزاده از همرزمان شهید احمد بیابانی روایت میکند:
«احمد ذات خوبی داشت اما سرش بوی قرمه سبزی میداد و اوایل ورود به جبهه ، همان روحیه بزن بهادری را داشت.
■ یک ماهی از رفتنش نگذشته بود که به دلیل دعوایی که کرده بود اخراج شد، اما فرمانده بعدی منطقه جنگی ریجاب وقتی قصه حضور احمد بیابانی را میشنود پیغام میفرستد که به او بگویید دوباره برگردد.»
🥀 احمد وقتی برمیگردد حسابی تغییر میکند و از این رو به آن رو میشود. نمازهایش ورد زبان همه میشود. رزمندهها از او التماس دعا میخواهند.
البته هنوز همان شیرینکاریها را در جبهه دارد. برای آنکه رزمندهها دلی از عزا در بیاورند و یک نهار مفصل بخورند، نارنجک در رودخانه میانداخت و کلی ماهی شکار میکرد و همه رزمندهها را مهمان ماهی کبابی میکرد.
▪️ یک روز آقای خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودهاند برای سرکشی به منطقه غرب میروند و احمد یکی از رزمندههایی بود که به دلیل شجاعتش از طرف فرمانده منطقه جنگی برای محافظت از ایشان در جبهه انتخاب میشود.
در همان زمان حضور آقای خامنهای، رزمندهها با ایشان عکس یادگاری میگیرند و حالا آن عکس احمد هنوز هم در خانهمان هست و یادگاری او از روزهای جنگ است. رفقایش در جبهه میگفتند او سر نترسی داشت و خستگی برایش بیمعنی بوده است.
🌘شب و عاقبتتون شهدایی🌘
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصرت و يارى خدا
🎤استاد سید متولی عبدالعال
📖تلاوت سوره نصر آیه ۳-۱
🔹إذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾
🔸آنگاه كه يارى خدا و پيروزى فرا رسيد (۱) و ديدى كه مردم گروه گروه در دين خدا داخل مىشوند (۲) پس به ستايش پروردگارت تسبيح گوى و آمرزش خواه كه او قطعا توبه پذير است (۳)
سلام امید مظلومان عالم
سلام آقا جانم
خوشا ان دل که شد منزلگه یار
برون افکند از خود مهر اغیار
برای رستگاری روز محشر
نظرکرده به اذن ال اطهار
به صبح بر لب نهاده وعده خویش
که در دل امدش اینگونه اذکار
به یُمن دیدن روز ظهورت
نموده خود به شکل جمله ابرار
ز شوق وصل تو جارو نموده
ز هر جرم و گناه خویش بیزار
که چون حرّی شده اماده وصل
به نزد شاه خوبان کلّ اعصار
بیا لطفا نظر بر نادم انداز
که سالها گشته او اینگونه تب دار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همینالانیهویییهسلامبهارباب
سمتکربلا♥️
اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّه
وَعَلَیالاَْرْواحِالَّتیحَلَّتْبِفِنائِکَ
عَلَیْکَمِنّیسَلامُاللَّه
اَبَداًمابَقیتُوَبَقِیَاللَّیْلُوَالنَّهار
وَلاجَعَلَهُاللَّهِآخِرَالْعَهْدِمِنّیلِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُعَلَیالْحُسَیْنِوَعَلیعَلِیِّبْنِالْحُسَیْنِ
وَعَلیاَوْلادِالْحُسَیْنِوَعَلیاَصْحابِالْحُسَیْنِ
عَلَیهِالسَلام،ورَحمَةُاللِهِوَبَرَکاتُه🤍📿
اللهمعجللولیڪالفرج🤲