ایستگاه شهدا 🌷
روایت عشق 👨👩👧
پرسید: «ناراحت می شی برم جبهه؟ (چون قبل از تولد بچه بود: روزهای آخر حملم بود) گفتم: آره، امّا نمی خوام مزاحمت بشوم! رفت و دو روز بعد هادی به دنیا آمد
بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت "هادی". پرسیدم: دوستش داری؟ گفت: «مادرش را بیشتر دوست دارم.»
راوی همسر شهید عبدالله میثمی🎤
#عاشقانه_شهدایی😍😍
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🌷🕊🌷
🌱|@shohadae80