eitaa logo
🌹شُهَدایی🌹
285 دنبال‌کننده
532 عکس
67 ویدیو
1 فایل
" 🌹 شهدا 🌹 سنگ نشانند که ره گم نشود" ♥️شرط شهید شدن ♡شهید بودن♡ است اینجا 'شهیدانه زیستن' را می اموزیم... #شهادت #شهدا کپی باذکر صلوات حلال♥️👌 👩‍💻اَدمین(پیشنها،انتقاد،تبادل): @Ivajpu https://eitaa.com/joinchat/1662386420C8a396aba88
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹حسین همدانی: آموزشی ها رو برده بود روی یه ساختمان بلند، گفته بود: بپرید پایین! اول خودش پریده بود. چند نفر پشت سرش با اکراه پریده بودند که پاهاشون ناقص شده بود. بقیه هم نپریده بودند. آمدم دیدم ازش شاکی اند. کشیدمش یه گوشه و گفتم: اینا رو بهت ندادیم که بکشی، دادیم آموزش بدی! خیلی جدی گفت: جبهه آدم جسور می خواد. اگه توی آموزش بمونه؛ توی عملیات کم می آره. شما بسپارشون به من. دفعه بعد که آمدم سر کشی، دیدم با همه شون رفیق شده. اونا هم دارن سبقت می گیرند. برای پریدن.  سالروز شهادت سرداررشید و شجاع 🌹https://eitaa.com/joinchat/1662386420C8a396aba88
💕از بس ملاقاتی داشت مسئوولان بیمارستان کلافه شدند و انتقالش دادند به یه بیمارستان تو همدان.💕 روزای اول یه اتاق بود و دو سه تا مجروح که وقت و بی وقت پر می شد از مردم و بچه ها. مدیر بیمارستان که دید عیادت کننده زیاده گفت: «یه اتاق باشه فقط برا علی آقا.» بازم بعد از ظهرها ـ وقت ملاقات ـ اتاق گوش تا گوش پر می شد. یه فکر تازه کردند و وقت ملاقات را جوری تنظیم کردند که هم صبح و هم بعد از ظهر مردم بیان برای ملاقات. بازم جواب نداد. حسابی نظم بیمارستان از ازدحام مردم بهم ریخته بود. رییس بیمارستان گفت: «علی آقا رو بعد از ظهرها بیارن توی محوطة بیمارستان!» بازم محوطه شد پاتوق بچه ها که روی پاهای تو گچ علی آقا، شفاعت نامه می نوشتند. رییس بیمارستان که دید نظم بیمارستان با هیچ راهی به سامان نمی شه، با هماهنگی پزشک معالجش گفت: «ایشون رو ببرید خونه، پزشکا می آن اونجا برا دوا درمون😂💕 سالروز شهادت سردار رشید و محبوب 🌹گرامیباد... ٜٜ ٜ̽❰͞͞♥️❱ @shohadaei_zistan ٜ̽❰͞͞♥️❱
💕از بس ملاقاتی داشت مسئوولان بیمارستان کلافه شدند و انتقالش دادند به یه بیمارستان تو همدان.💕 روزای اول یه اتاق بود و دو سه تا مجروح که وقت و بی وقت پر می شد از مردم و بچه ها. مدیر بیمارستان که دید عیادت کننده زیاده گفت: «یه اتاق باشه فقط برا علی آقا.» بازم بعد از ظهرها ـ وقت ملاقات ـ اتاق گوش تا گوش پر می شد. یه فکر تازه کردند و وقت ملاقات را جوری تنظیم کردند که هم صبح و هم بعد از ظهر مردم بیان برای ملاقات. بازم جواب نداد. حسابی نظم بیمارستان از ازدحام مردم بهم ریخته بود. رییس بیمارستان گفت: «علی آقا رو بعد از ظهرها بیارن توی محوطة بیمارستان!» بازم محوطه شد پاتوق بچه ها که روی پاهای تو گچ علی آقا، شفاعت نامه می نوشتند. رییس بیمارستان که دید نظم بیمارستان با هیچ راهی به سامان نمی شه، با هماهنگی پزشک معالجش گفت: «ایشون رو ببرید خونه، پزشکا می آن اونجا برا دوا درمون😂💕 🌹 ٜٜ ٜ̽❰͞͞♥️❱ @shohadaei_zistan ٜ̽❰͞͞♥️❱
🌹حسین همدانی: آموزشی ها رو برده بود روی یه ساختمان بلند، گفته بود: بپرید پایین! اول خودش پریده بود. چند نفر پشت سرش با اکراه پریده بودند که پاهاشون ناقص شده بود. بقیه هم نپریده بودند. آمدم دیدم ازش شاکی اند. کشیدمش یه گوشه و گفتم: اینا رو بهت ندادیم که بکشی، دادیم آموزش بدی! خیلی جدی گفت: جبهه آدم جسور می خواد. اگه توی آموزش بمونه؛ توی عملیات کم می آره. شما بسپارشون به من. دفعه بعد که آمدم سر کشی، دیدم با همه شون رفیق شده. اونا هم دارن سبقت می گیرند. برای پریدن.  سرداررشید و شجاع 🌹 ٜٜ ٜ̽❰͞͞♥️❱ @shohadaei_zistan ٜ̽❰͞͞♥️❱