🌴🌴🌴🌷
🍃🌷
#تخریبچیغواص_شهیدمجید_عسگری
🌴🌴سلام بر روزی که بهدنیا آمدی و بهروزی که رفتی
🌺✍️ #جعفر_طهماسبی
دو ماه بود كه وارد گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام شده بود.
قبلش تو گردانهای رزمی عملیات رفته و بچه شهرري بود و معلم هنر.......
انسان خوشرو كمحرف و فوقالعاده توداری بود....خط خوبي داشت در حد حرفهاي خطاطي ميكرد.
قبل از عمليات كربلاي 4 با يك تعداد ديگه بچهها رفت براي آموزش غواصي.
مكان آموزش غواصان لشگر بهجهت اينكه عقبه گردانها در اردوگاه كوثر بود در جاده سوسنگرد كانال شهيد چمران پیشبینی شده بود.
دو هفته اي آموزش طول كشيد و بچهها مهيا شدند براي عمليات.
فاصله بین عملیات کربلای 4 و 5 رو با آموزشهای سخت غواصی و استقامت در آب گذراند و در آموزشها نشون داد که میتوان به عنوان نیروی خط شکن روی او حساب کرد.
شب عمليات كربلاي 5 مجيد هم انتخاب شد كه در شب اول با غواصان خط شكن تخريب براي باز كردن موانع جلو بره.
نزديك غروب بود كه رفت تجديد وضو كرد و مقابل سنگر بچههای غواص تخریب كه زير پل هفتي هشتي بود قرآن كوچكش را باز كرد و مشغول خواندن قرآن شد..
كه ماشین گردان از خط برگشت .
و مجيد قرآن را بست و با راننده ماشين حاج احمد مشغول صحبت شد و ديگر بچهها اومدند و كار به شوخي كردن رسيد.
بچهها مشغول بگو مگو بودند كه يكدفعه همه مات و مبهوت حركت مجيد شدند .
ديدند با خط خوش روي درب ماشین كه از گل پوشيده شده بود نوشته ... #شهيدمجيد_عسگري ولادت 19 ديماه...
مجيد شب عمليات با بقيه غواصها وارد آب شد و رفتند تا داخل آبگرفتگي شلمچه معبر باز كنند تا گردان حضرت علی اکبر علیه السلام خط دشمن رو بشکند . که زود هنگام با کمین دشمن درگیر شدند . کمینی که دست کمی از خط اول نداشت . مجید و بقیه غواصهای تخریب داخل آب بودند و زیر پای اونها انبوهی از مین و تلههای انفجاری بود و مقابل آنها دهها توپ سیم خاردار و آتش سنگین تیربارهای دشمن سینه غواصان را درید و مجید عسگری در حالیکه نام مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها را برلب داشت به معراج رفت.
شهيد مجيد در شب تولدش به آسمان پركشيد و پيكر مطهرش در قطعه 53 بهشت زهرا سلام الله عليها آرام گرفت. و روی مزارش حک شده
🌷ولادت :43/10/19
🌹شهادت:65/10/19
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌷
🌷🍃🍃🍃
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌷🌴🌷🌴
🌷🌴
شب قبل از #عملیات_والفجر_8
19بهمن 1364
خرمشهر
توجیه #غواصان_لشگر_10 از روی ماکت
#شهید_رسول_کشاورز و #شهید_سید_مصطفی_خاتمیان
#عملیات_والفجر_8 🍃🌹
#لشگر_10_سیدالشهداء_(_ع_)
#جزیره_ام_الرصاص
✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
شب قبل از عملیات والفجر۸ اومدیم خرمشهر و رفتیم داخل یک اطاق که در اون ماکت منطقه عملیات رو قرار داده بودند. قرار بود غواصها را برای عملیات توجیه کنند.
قبل از اینکه روی #ماکت برای ما توضیح بدهند یک فیلم ویدئویی پخش کردند که در آن ساحل دشمن رو نشان میداد. این فیلم رو در روز گرفته بودند و آب اروند در حالت جزر قرار داشت و موانع دشمن و موقعیت سنگرهای ساحل دشمن به خوبی پیدا بود.
بعد از دیدن فیلم به اطاق ماکت اومدیم و دور تا دور اون حلقه زدیم و #شهید_رسول_کشاورز و #شهید_سید_مصطفی_خاتمیان مسیرهای حمله غواصان به دشمن رو توضیح دادند و بعد داخل حیات اومدیم و حاج آقا #فضلی برای ما صحبت کرد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃✨🌹🍃✨
🍃✨🌹
#روزهای_سخت_عملیات_خیبر
#شهید_حاج_کاظم_رستگار
فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
#عملیات_خیبر
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
آتش از زمین و آسمون میبارید.از همه بدتر گلوله های کاتیوشا دشمن بود که پد شرقی جزیره حنوبی رو شخم میزد و بچه ها مثل گل پر پر میشدند و روی زمین میریختند. هواپیماهای ملخی دشمن هم از بالای سر در ارتفاع پائین مانور میدادند و با مسلسل هاشون تلفات میگرفتند.
توی این غوغا دیدم #فرمانده_تیپ_سیدالشهداء_(ع) #شهید_رستگار با موتور سرو کله اش پیدا شد. سرو صورتش رو خاک پوشانده بود و ریش های بلندش هم از عرق صورتش با خاک ها گل شده بود.
داوود فرخزاد موتور رو هدایت میکرد و حاج کاظم هم پشتش نشسته بود و بی مهابا روی جاده حرکت میکردند و به بچه ها روحیه میدادن و اونها رو تشویق به مقاومت میکردند.
بچه ها به شهید رستگار التماس میکردند که حاجی تو رو خدا عقب برو و از حاج داوود فرخزاد میخواستند که حاجی رو عقب ببره اما #شهید_رستگار میگفت من باید کنار بچه هام باشم .
عجب روزهای سختی بود روزهای عملیات خیبر...
🍃✨🌹🍃✨🍃
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹
🌹
#فرمانده_با_صلابت
#روزهای_غربت_عملیات_خیبر
روزهای حضور حاج کاظم و بچه هاش توی جزیره
35 سال پیش این شب ها روزها به سختی میگذشت.
شب ها و روزهای #عملیات_خیبر از همه ی روزها و شب ها بیشتر عاشورایی بود
دوسه روز بعد از عملیات ، دشمن خودش رو پیدا کرد و پاتک های مرگبارش شروع شد.
و از روز ششم اسفند که تیپ سیدالشهداء علیه السلام به #جزیره_مجنون فراخوانده شد یک روز خوش ندید.
دشمن از زمین و آسمان حمله میکرد.. تانک هایی که لوله به لوله در یک مسیر روی چندتا جاده جزیره جولان میدادند و نفس هر نفس کشی رو میگرفتند.
مصاف تن بود و تانک... تانک های تی 72 با غرششون اعصاب برای کسی نگذاشته بودند. هواپیماهای ملخی دشمن و به قول بچه های رزمنده هواپیماهای پنج زاریشون قرار رو از همه گرفته بودند. اونقدر با کالیبرشون دقیق روی پدها و آبراهه ها شلیک میکردند که هیچ بنی بشری از دستشون فراری نداشت.
گردان های تیپ سیدالشهداء(ع) یکی پس از دیگری با هلیگوپترهای شنوک گروهان به گروهان روی پدهای جزیره مجنون شمالی پیاده میشدند و با کمپرسی های 1921 آبی رنگ که از دشمن غنیمت گرفته بودند به جزیره مجنون جنوبی وارد میشدند.
در مسیر بارها و بارها رزمنده ها به خاطر هجوم هواپیماها ملخی از ماشین پایین میریختند ودر کنارهای جاده جانپناه میگرفتند.
#گردان_حضرت_قاسم علیه السلام.. #گردان_قمر_بنی_هاشم علیه السلام.. #گردان_زهیرعلیه السلام و بعد هم #گردان_عاشورا و #.حضرت_علی_اصغر و #علی_اکبر علیهم السلام.
روزهای سخت و تلخی برای فرماندهان مخصوصا #شهید_حاج_کاظم_رستگار فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام بود.
هنوز فرمان حمله صادر نشده بود که با خبر شهادت #مرتضی_سلمان_طرقی و #حسین_راحت فرمانده عملیات تیپ سیدالشهداء(ع) غافلگیر شد .
رستگار کسی نبود که با این خبرها بشکند اما یکی یکی یارانش در چند روز سخت تنهایش گذاشتند.
حاج #احمد_غلامی جانشینش روز8 اسفند به سختی مجروح شد و عقب رفت.
ساعتی نگذشت که خبر رسید #احمد_ساربان_نژاد فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام بی سر به ملاقات خدا رفت و به دنبال احمد ، گردان حضرت قاسم علیه السلام بی فرمانده شد و #مرتضی_حمزه_دولابی آسمانی شد
در یک روز سه فرمانده قدرتمند را از دست داد.
و یکی دو روز بعد ، امید تیپ سیدالشهداء(ع) #رحمت_الله کرد که خیلی روش حساب باز کرده بود با پهلوی شکافته راهی بهشت شد.
پاتک های روز 12 و 13 اسفند 62 در پد شرقی جزیره مجنون جنوبی و دلاورمردی بچه های #گردان_حضرت_قاسم(ع) و #علی_اکبر(ع) همه توان فرماندهی تیپ سیدالشهداء علیه السلام رو به کمک گرفت.
و روزهای غربت فرمانده #تیپ_سیدالشهداء(ع) و رزمنده های وفادارش از راه رسید...
رستگار هنوز در خط مقدم میجنگید
این بار دشمن با همه ی توانش حمله کرد....
همه جا پر از تانک بود...
#بچه_های_تیپ_حضرت_عبدالعظیم(ع) هم از راه رسیدند و حماسه روزهای 16 و 17 و18 اسفند #جزیره_مجنون رقم خورد.
#شهید_رستگار هم با همهی توانش به دشمن زد...
همه شاهد بودند از کشته های دشمن پشته ساخت..
و فرزندانش را میدید که در مصاف دشمن چون گل پرپر میشوند...
کسی نبود و ندید و ننوشت که به رستگار چه گذشت...
فقط #غلامعلی رشید ذره ای را بیان کرد و مستند شد..
برادر غلامعلی رشید از جزیره به قرارگاه آمد و درباره منطقه گفت: «وضع خط خراب است، در #محور_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام دشمن رخنه کرده و هر شب دارد پیش می آید. (عراق) دائماً نیرو می آورد و شدت عمل به خرج می دهد. نیروهای (ما) در خط خسته شده اند. آتش (دشمن) به شدت زیاد است.جاده، آب، غذا و نیرو کم است. پلیت و الوار برای ساختن سنگر، نیست و لودر و بلدوزر برای احداث خاکریز وجود ندارد. نیروها در خط ، آرپی جی و کلاشینکف دارند و از ادوات استفاده می کنند. از شدت حمله دشمن، بچه ها دیگر قادر نیستند فکر کنند. این جزیره طلسم شده و ما هر کاری می کنیم با مشکل مواجه می شویم.»
35 سال از آن روزها میگذرد.
برای نسلی که رستگار را ندیده اند باید گفت :
او تا آخرین نفر جنگید و نشکست...
کسی گریه اش را در صحنه نبرد ندید..
صدایش نلرزید و نترسید...
شما وارثان این چنین مردان با صلابتید
باید ایستاد
نترسید و
نلرزید.
#سردار_غریب_تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام غریبانه و مظلومانه در#عملیات_بدر و در #شرق_دجله آسمانی شد و سالها جسم مطهرش در سرزمین جبهه برجا ماند او در جبهه ماند تا #شهید_مهدی_باکری تنها نباشد.. پیکر مهدی باکری را #آبهای_هور و پیکر #کاظم_رستگار را خاک به برگرفت.
یادشان بخیر و شهادت گوارایشان باد.
جامانده از شهدا #جعفر_طهماسبی
🌹
🌹🌹🌹
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیراهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشکر سیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی، دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمندهها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود.
به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم و از بچه های تخریبم دو تا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانهای نشون بدم و از دست بچههای رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گلها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمندهها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت :
زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم.
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هر صورت دو تا سیلی خوردم.
غلام میگفت: اون رزمندهای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#وصیت_نامهای_که_خودش_ننوشت..،
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
شهادت : 19 اسفند 1366
✍🏿 : #جعفر_طهماسبی
یک روز گفت #جعفر میخوام یک وصیت نامه خ خ خ وشگل برام بنویسی.
با تعجب گفتم من برات #وصیت_نامه بنویسم. گفت آره. گفتم حالا چی بنویسم . گفت از اون چیزهای خوبی که خودت بلدی.
من هم عین وصیت نامه خودم رو براش نوشتم...
بعد گفت بخون چی نوشتی. من هم خوندم و خیلی توی حال رفت و چند قطره اشک هم ریخت و آخرش گفت این سفارشات رو به خانواده ام بنویس و بدهیها و طلبکاریهاش به مردم و خدا رو گفت و نوشتم و اون هم آخر زیرش رو امضاء کرد.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍀🌹🌹🍀
#دو_سید_به_شهادت_رسیدند
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
✍🏿✍🏿 راوی : #جعفر_طهماسبی
#شهید_سید_محمد _زینال_حسینی که آمد حامل اخباری از منطقه درگیری بود،
اولین سوالی که از شهید سیدمحمد کردم گفتم: سید، از #سید_مهدی_اعتصامی چه خبر؟ سید بلادرنگ گفت: #سید_مهدی_رفت_ملکوت.
این خبر سید همه بچهها را غصهدار کرد. بچهها یکدیگر را تسلی میدادند. سید هم میخواست گریه کند، با بچهها، اما خودش را بهسختی نگه میداشت. آن روز نماز ظهر و عصر با تأخیر برگزار شد. نماز که تمام شد همه رفتند برای نهار داخل چادرها. اما شهید سید محمد داخل حسینیه در غم از دست دادن بچهها می سوخت. با اصرار سید را از جا بلند کردیم و از در #حسینیه_الوارثین بیرون آمدیم تا برای نهار به چادر فرماندهی برویم. که تویوتای گردان رسید و مستقیم آمد مقابل حسینیه الوارثین. یکی از بچهها آمد پائین و با سید روبوسی کرد. شهید سیدمحمد ازش پرسید: چه خبر؟ اون بیمعرفت هم بدون ملاحظه گفت: سید، داداشت . #سید_مجتبی_رفت. تا اینو گفت سید با یک حسرتی گفت: خوش به حالش .
من کنارش بودم. دیدم همانطور که ایستاده بود، عقب عقب رفت و تکیه به دیوار حسینیه داد و یواش یواش پاهاش سست شد و روی زمین نشست. گفت: مجتبی به آرزویش رسید و اما من جواب مادرم را چی بدم؟.
#شهید_سید_مهدی_اعتصامی به عنوان تخریبچی به گردان حضرت علی اصغر(ع) مامور شد. سید در حین زدن معبر کنار #جاده_فکه در حالی که #طناب_معبر را می کشید با روشن شدن مین منور بدن نازنینش آماج گلوله های دوشکا قرار گرفت و به علت عقب نشینی از مواضع فتح شده پیکر مطهر سید مهدی دهها روز در منطقه درگیری برجای ماند، تا اینکه خرداد ماه سال ۶۵ این ابدان مطهر از خاک برداشته شد.
بدن شهید سیدمهدی اعتصامی به کرج منتقل و در امامزاده محمد کرج به خاک رفت.
پیکر#شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی در حالیکه توسط دشمن زیر خاک قرار گرفته بود و وسایل شخصی و پوتینهای او را بالای سرش گذاشته بودند، پیدا شد و به تهران منتقل و در قطعه ۵۳ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
🍀🌹🌹🍀
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌺🌹
#خبرنگار_تخریبچی
#شهید_علیاکبر_طحانی
تخریبچی لشگر10
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
اون اهل شهریار بود و معلم آموزش و پرورش.
متاهل هم بود. دوتا فرزند داشت
#خبرنگار_افتخاری روزنانه #کیهان هم بود
همیشه یه ساک کوچولو دنبالش بود که توش یه دفترچه چهل برگ کاهی و یک عدد دوربین 135 میلمتری بود که روش برچسب موسسه کیهان خورده بود. عکس هم که میگرفت سیاه سفید بود
هرکجا میرفتیم آخر روز مینشست و خاطراتش رو مینوشت.
مثل #خبرنگاراها خیلی تند و خرچنگ قورباغه مینوشت که حتی بعد از نوشتن، خط خودش رو به سختی میخوند.
سال 67 داشت تحویل میشد و ما داشتیم از منطقه #نودشه وارد #شهر_بیاره عراق میشدیم که کنار آبشاری ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن.
"الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم دعای سال تحویل رو بخونیم".
گفتم برادر بگذار غروب مینوسی.
گفت معلوم نیست تا غروب باشیم..
آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد #میدون_مین کنار جاده شده بودن و گوسفندان روی مین های #والمری رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود. منظره عجیبی بود و عجیب به هم ریخت.
چند روز به #عملیات_بیتالمقدس۴ مونده بود که دیدم اخم هاش تو همه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده.
با عصبانیت گفت: دوربینم توی ساک نیست.
گفتم شاید اشتباهی جابجا شده.
گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم.
گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچهات باش.
روز 11فروردین 67 یه تعداد #بچههای_تخریب برای مین گذاری مقابل دشمن وارد #منطقه_شاخ_شمیران شدند. و ایشون هم همراهشون بود.
اونجا هم دنبال خبر و گزارش بود و خیلی از مسائلی که برای ما عادی بود و از کنارش بی توجه رد میشدیم اون به دقت بررسی میکرد.
دشمن از صبح علی الطلوع آتش سنگینی برای پس گرفتن مواضعش از ما میریخت و همه رو کلافه کرده بود به طوریکه جرات خارج شدن از سنگر رو نداشتیم. احتمال تلفات بالا بود و فرماندههان تصمیم گرفتند بچه های تخریب عقب بیان ودر یک فرصت دیگه ماموریتشون رو انجام بدهند.
تازه #بچه_های_تخریب به مقر عقبه اومده بودند. وقت ظهر بود که هواپیماهای دشمن سر و کله شون پیدا شد.
برای بمباران عقبه واحدها و گردانها اومده بودند که یه #راکت_شیمیایی هم نصیب چادرهای #بچههای_تخریب لشکر10سیدالشهداء(ع) شد و #معلم و #خبرنگار #شهید_علیاکبر_طحانی شهید دوم خانواده طحانی پرکشید.
بعد از شهادت علیاکبر نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه های چهلبرگ که گزارش ها و خاطراتش رو نوشته بود.
هرکسی از اون دفترچه و دوربین خبر داره به ما اطلاع بده.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
#ماموریت_بچههای_تخریب
#عملیات_کربلای۴
4 دیماه 1365
#منطقه_مقابل_خرمشهر
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیهالسلام
راوی: #جعفر_طهماسبی
ماموریت #بچههای_تخریب که به گردان ها مامور میشدند علاوه بر #باز_کردن_معابر_و_موانع. ماموریت انفجار در طول مسیر عبور گردان ها رو هم داشتند. به جهت اینکه ماموریت #لشگر_سیدالشهداء(ع) عبور از حد #لشگر41 ثارالله و حمله به #شهر_ابوالخصیب بود باید از منطقهای رد میشدند که نخلستانهای پر حجم و آبراه های عریض و طویل وجود داشت و تدبیر شده بود که برای سریع رد شدن نیروها، با انفجار نخل ها پلی رو آبراه ها قرار بگیرد و قبل از اینکه دشمن خودش رو پیدا کند به او حمله کنیم.
تیمهای مامور شده به گردانها #کمربندهای_انفجاری رو حمل میکردند که داخل آن با #خرج_انفجاری پودرآذر پر شده بود و در موقع نیاز باید مواد رو دور نخل می بستند و منفجر می کردند.
#بچههای_تخریب برای عملیات کربلای۴ آمادگی خوبی کسب کرده بودند و از همه جهت توجیه شده بودند.
قبل از مامور شدن تیم های تخریب به گردان ها #شهید_حاج_سیدمحمد_زینالحسینی فرمانده تخریب لشکر 10 همه مسوول تیمها رو در زیر پل "هفتی هشتی" جمع کرد و آخرین مطالب رو یادآوری نمود و روی #نقشه_هوایی که روی زمین پهن بود نقطهای را توی #شهر_ابوالخصیب عراق نشون داد. ظاهر منبع آب بود و فرمود فردا صبح اونهایی که زنده و سالم موندن در این نقطه همدیگه رو میبینیم و تعهد شرعی از بچه ها گرفت که بعد از انجام ماموریت واگذار شده دنبال درگیری با دشمن نروند و در محل مورد نظر حضور پیدا کنند.
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
روز 18 دیماه سال 1365، قبل از ظهر بود که #دسته_غواصهای_تخریبچی مامور به #گردان_علیاکبر_علیهالسلام از زیر #پل_هفتی_هشتی با دو دستگاه وانت به سمت خط حرکت کردند میرفتند که به #دژ_شلمچه حمله کنند و عملیات کربلای 5 آغاز بشه. مسوول دسته ما حاج ناصر اسماعیل یزدی بود.
لباس های غواصی و تجهیزات رو برداشتیم و به اتفاق دوستان به سمت خط راه افتادیم. قبل از اینکه ماشین وانت از #مقر_پل_هفتی_هشتی جدا بشه این عکس رو گرفتیم.
حاج محمد تیموری که همیشه با شوخ طبعی هاش همه رو سر حال می آورد گفت: همه تون امشب شربت شهادت رو نوش جان میکنید
بگذار قبل از رفتن، ما یه عکس با شهدا بگیریم.
حاج مجید سیب سرخی هم خودش رو رسوند و گوشه تصویر ایستاد.
#شهید_کلانتر که همون شب شهید شد با کلاه آبی و #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی که 12 ماه رمضان سال96 در جریان حادثه تروریستی مجلس به شهادت رسید با کلاه قهوهای مشخص است.
یادش بخیر
راوی: #جعفر_طهماسبی
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷
#تخریبچی_شهید_علیرضا_پیکاری
حرکت خط شکنان تخریبچی برای فتح دژ شلمچه🌴🌴
به روایت:✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿
#جعفر_طهماسبی🍃🌷
ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند.
بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن.
شهید سیدمحمد یه داد زد .
برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید.
بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند.
#شهید_پیکاری رو دیدم یک اورکت زرد رنگ پوشیده و کلاه اورکت را تو صورتش کشیده .رفتم سمتش که بگم علی جون برف که نیومده .
تا نگاهم به صورتش افتاد دیدم پهنه صورتش از اشک خیس خیسه
دیگه بچه هاسوار وانت ها شدند و ماشین درمسیر سربالایی پل هفتی هشتی در حرکت بود.
بچه ها با هم شوخی می کردند ...مخصوصا چند بار شهید مجید عسگری را از داخل ماشین پایین انداختند.
من برای اینکه فضا را عوض کنم و روحیه ای باشه برای بچه ها .شروع کردم بخواندن این زمزمه.
آتیش زدم به خرمنم......آی خرمنم آی خرمنم.....همه می خندیدند و خطاب به من می گفتند.....آی خر تویی...آی خر تویی.....
گفتم شاید حال علی پیکاری عوض شده باشه.
دیدم صداش میاد با بچه ها در جواب دادن سرود همکاری می کنه
اما با گریه.
با ناراحتی گفتم علی؟؟؟!!!!ترسیدی.
اون مثل اینکه اصلا به حرفم توجه نکرده باشد هی می گفت آی خرمنم آی خرمنم و گریه می کرد.
گفتم رفیق ما سال قبل والفجر8 با هم از اروند گذشتیم اما حال امشبت فرق می کنه.
درحالی که اشک هاشو پاک می کرد گفت جعفر دستم خالیه.
.ادامه🌲🌲
👇👇👇👇👇
🌴🌴🌴🌷
🍃🌷
#تخریبچیغواص_شهیدمجید_عسگری
🌴🌴سلام بر روزی که بهدنیا آمدی و بهروزی که رفتی
🌺✍️ #جعفر_طهماسبی
دو ماه بود كه وارد گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام شده بود.
قبلش تو گردانهای رزمی عملیات رفته و بچه شهرري بود و معلم هنر.......
انسان خوشرو كمحرف و فوقالعاده توداری بود....خط خوبي داشت در حد حرفهاي خطاطي ميكرد.
قبل از عمليات كربلاي 4 با يك تعداد ديگه بچهها رفت براي آموزش غواصي.
مكان آموزش غواصان لشگر بهجهت اينكه عقبه گردانها در اردوگاه كوثر بود در جاده سوسنگرد كانال شهيد چمران پیشبینی شده بود.
دو هفته اي آموزش طول كشيد و بچهها مهيا شدند براي عمليات.
فاصله بین عملیات کربلای 4 و 5 رو با آموزشهای سخت غواصی و استقامت در آب گذراند و در آموزشها نشون داد که میتوان به عنوان نیروی خط شکن روی او حساب کرد.
شب عمليات كربلاي 5 مجيد هم انتخاب شد كه در شب اول با غواصان خط شكن تخريب براي باز كردن موانع جلو بره.
نزديك غروب بود كه رفت تجديد وضو كرد و مقابل سنگر بچههای غواص تخریب كه زير پل هفتي هشتي بود قرآن كوچكش را باز كرد و مشغول خواندن قرآن شد..
كه ماشین گردان از خط برگشت .
و مجيد قرآن را بست و با راننده ماشين حاج احمد مشغول صحبت شد و ديگر بچهها اومدند و كار به شوخي كردن رسيد.
بچهها مشغول بگو مگو بودند كه يكدفعه همه مات و مبهوت حركت مجيد شدند .
ديدند با خط خوش روي درب ماشین كه از گل پوشيده شده بود نوشته ... #شهيدمجيد_عسگري ولادت 19 ديماه...
مجيد شب عمليات با بقيه غواصها وارد آب شد و رفتند تا داخل آبگرفتگي شلمچه معبر باز كنند تا گردان حضرت علی اکبر علیه السلام خط دشمن رو بشکند . که زود هنگام با کمین دشمن درگیر شدند . کمینی که دست کمی از خط اول نداشت . مجید و بقیه غواصهای تخریب داخل آب بودند و زیر پای اونها انبوهی از مین و تلههای انفجاری بود و مقابل آنها دهها توپ سیم خاردار و آتش سنگین تیربارهای دشمن سینه غواصان را درید و مجید عسگری در حالیکه نام مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها را برلب داشت به معراج رفت.
شهيد مجيد در شب تولدش به آسمان پركشيد و پيكر مطهرش در قطعه 53 بهشت زهرا سلام الله عليها آرام گرفت. و روی مزارش حک شده
🌷ولادت :43/10/19
🌹شهادت:65/10/19
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌷
🌷🍃🍃🍃
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani