🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷
🌷
🍃🌷 #عملیات_بیت_المقدس_2
مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد
🌷🌷 #شهید_محمد_رضا_حیدری
✍🏿 راوی: #عباس_جهانبخش
تو ی عملیات بیت المقدس 2 فکر کنم من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام.
فرمانده گردان برادر رضا پور بود
شهید حیدری از یچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود
وقتی رسیدیم بالای #قمیش خیلی سرد بود
تا صبح توی نیم متر برف یخ زده خوابیدیم
نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب
دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن
شهید حیدری مجروح بود
به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود
باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب
با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت
لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین
با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا
گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن
حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند
من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین
وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار چیزی شنیدم که پاهام سست شد
بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار
که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود
با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم
سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تخریبچی_شهید_عبدالعلی_روشنی
#عملیات_بیت_المقدس_2
شهادت : ارتفاعات قمیش- 66/10/29
یادمه یه چکمه که حداقل دو شماره از پاش کوچکتر بود رو روی اتیش میگرفت و داغ داغ با زحمت پاش میکرد تا جا باز کنه
پاهاش میسوخت و چکمه ها جا باز میکرد
اشتیاق شهادت رو میشد از رفتارش ببینی
تو پوستش نمیگنجید
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #عباس_جهانبخش
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷
🌷
🍃🌷 #عملیات_بیت_المقدس_2
مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد
🌷🌷 #شهید_محمد_رضا_حیدری
✍🏿 راوی: #عباس_جهانبخش
تو ی عملیات بیت المقدس 2 فکر کنم من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام.
فرمانده گردان برادر رضا پور بود
شهید حیدری از یچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود
وقتی رسیدیم بالای #قمیش خیلی سرد بود
تا صبح توی نیم متر برف یخ زده خوابیدیم
نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب
دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن
شهید حیدری مجروح بود
به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود
باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب
با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت
لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین
با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا
گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن
حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند
من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین
وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار چیزی شنیدم که پاهام سست شد
بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار
که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود
با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم
سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تخریبچیشهید_عبدالعلی_روشنی
#عملیات_بیت_المقدس_2
شهادت: ارتفاعات قمیش- 66/10/29
یادمه یه چکمه که حداقل دو شماره از پاش کوچکتر بود رو روی اتیش میگرفت و داغ داغ با زحمت پاش میکرد تا جا باز کنه
پاهاش میسوخت و چکمه ها جا باز میکرد
اشتیاق شهادت رو میشد از رفتارش ببینی
تو پوستش نمیگنجید
✍ راوی : #عباس_جهانبخش
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷
🌷
🍃🌷 #عملیات_بیت_المقدس_2
مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد
🌷🌷 #شهید_محمدرضا_حیدری
✍🏿 راوی: #عباس_جهانبخش
در عملیات بیت المقدس۲ من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام بود.
فرمانده گردان برادر رضاپور بود
شهید حیدری از یچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود
وقتی رسیدیم بالای #قمیش خیلی سرد بود
تا صبح توی نیم متر برف یخزده خوابیدیم
نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب
دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن
شهید حیدری مجروح بود
به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود
باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب
با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت
لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین
با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا
گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن
حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند
من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین
وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار خبری شنیدم که پاهام سست شد
بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار
که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود
با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم
سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم
🌷
🌷🌷🌷
کانال شهدای نیروی انسانی
https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تخریبچیشهید_عبدالعلی_روشنی
#عملیات_بیت_المقدس_2
شهادت: ارتفاعات قمیش- 66/10/29
یادمه یه چکمه که حداقل دو شماره از پاش کوچکتر بود، روی اتیش میگرفت و داغ داغ با زحمت پاش میکرد تا جا باز کنه، پاهاش میسوخت تا چکمه ها جا باز میکرد.
اشتیاق شهادت را میشد از رفتارش ببینی تو پوست خودش نمیگنجید.
✍ راوی: #عباس_جهانبخش
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷