eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
296 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹 شهادت : تاریخ شهادت : ۶۷/۵/۲ راوی: زمستان سال ۶۶ (اسفند ماه) بود . برف مقر را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب از سوله ای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم . در آن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خود کشید . به سمت صدا که از گوشه ای دنج از مقر به گوش می رسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که در حال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود . در همان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. که تازه متوجه من شده بود منو صدا کرد و باچشمانی اشکبار گفت . علیرضا خودشو غرق گناه می دونست اما همه می دونن شهدا همشون خودشونو گنهکار می دونستن ولی مزد اعمالشون را با شهادت گرفتن. اواخر اردیبهشت سال ۶۷ بود آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر می رسید. معمولا بچه ها وقتی برای مرخصی می رفتند شاد و شنگول بودند ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟ با غصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم . پرسیدم چرا برنگردی؟ گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره می ترسم برگردم حالش بد بشه . بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد. دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت تا ملائکه او را به معراج بردند . و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. . کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹 شهادت : تاریخ شهادت : ۶۷/۵/۲ راوی: زمستان سال ۶۶ (اسفند ماه) بود . برف مقر را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب از سوله‌ای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم . در آن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خود کشید. به سمت صدا که از گوشه‌ای دنج از مقر به گوش می رسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که در حال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود . در همان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. که تازه متوجه من شده بود منو صدا کرد و با چشمانی اشکبار گفت: . علیرضا خودشو غرق گناه می دونست اما همه می دونن شهدا همشون خودشونو گنهکار می دونستن ولی مزد اعمالشون را با شهادت گرفتن. اواخر اردیبهشت سال ۶۷ بود آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر می رسید. معمولا بچه‌ها وقتی برای مرخصی می رفتند شاد و شنگول بودند ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟ با غصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم . پرسیدم چرا برنگردی؟ گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره می ترسم برگردم حالش بد بشه. بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد. دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت تا ملائکه او را به معراج بردند . و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. . کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani