eitaa logo
شهدای نیروی انسانی
296 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadanirooensani ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
24.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 ماجرای شهیدی که رهبری با شال سبز او نمازجماعت را خواند 🔹️ قبل از یکی از عملیات ها، بچه های گردان حضرت علی اکبر(ع) پیش رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) می روند. ◇ موقع نماز وقتی حضرت آقا می خواهند نماز را شروع کنند، سید جمال که قرار بود مکبر نماز باشد، شال سبزش را می اندازد روی دوش آقا و می گوید: این را گذاشتم تا تبرک بشود و بعدا می برم تا ان شا الله در جبهه به آرزویم برسم و شهید بشوم ◇ بین نماز، سید جمال مداحی سوزناکی می کند که مورد توجه حضرت آقا قرار می گیرد. ◇ بعد از نماز، سید می رود شالش را بگیرد که آقا می فرمایند: شما ساداتی و اگر مشکلی ندارد این به عنوان تبرک پیش من بماند که سید جمال قبول می کند. ◇ حضرت آقا از رزمندگان گردان علی اکبر(ع) جویای احوال سید جمال می شود که به ایشان می گویند که سید شهید شده است. 🔹️ شهید سید جمال قریشی متولد روستای برغان از توابع کرج بود که در ۱۷ تیر ۱۳۶۵ و عملیات کربلای یک به شهادت رسید. ◇ سید جمال، سه برادر و عمو و پسر عمویش هم به شهادت رسیده اند و این خاندان، شش شهید به انقلاب هدیه کرده است. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷🕊🇮🇷🌹 *🍀 السلام علیک یا اباصالح المهدی عج🍀* 🌹 🌹* فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ (مزمل/ ۲۰) * 📖 امروز صفحه ۵۵۶ عزیزانی که برنامه جزء خوانی دارند، 📖 امروز جزء ۲۰ قرآن کریم* * 🌹 * 🌹 * *ان شاءالله در دنیا با قرآن مانوس و در آخرت با قرآن محشور شوید.* 🌺🍃🌸🍃🌺 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 🍃🌸    () 🌸🍃 🍃🌹 🌹🍃 با انگیزه و پر نشاط در مسیر حق وَ نَشَاطاً فِي هُدًى از طمع بدورند و نسبت به صاحبان ثروت و قدرت بی رغبت و بی تفاوت اند وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ 🌹 🌹 4️⃣. در راه هدايت پر انگیزه و با نشاط، و از طمع ورزى به صاحبان ثروت و قدرت پرهیز مى کنند. کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹سالروز ولادت با سعادت باب الحوائج حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام مبارک باد! 🟢 عرق کار امام کاظم(ع) در زمینی که متعلق به شخص خودش بود مشغول کار و اصلاح زمین بود. فعالیت زیاد، عرق امام را از تمام بدنش جاری ساخته بود. علی بن ابی حمزه بطائنی در این وقت رسید و عرض کرد: - «قربانت گردم، چرا این کار را به عهده دیگران نمی‌گذاری؟» - چرا به عهده دیگران بگذارم؟ افرادِ از من بهتر همواره از این کارها میکرده‌اند. - مثلا چه کسانی؟ - رسول خدا و امیرالمؤمنین و همه پدران و اجدادم. اساسا کار و فعالیت در زمین از سنن پیغمبران و اوصیای پیغمبران و بندگان شایسته خداوند است‏. 📒 استاد مطهری، داستان راستان، ج۱، ص۱۸۶ کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌷ای آفتاب حسن، به زيبائيت سلام 🌷وی آسمان فضل، به دانائيت سلام 🌷در صبر شاخصی، به شکيبائيت سلام 🌷تنها تو کاظمی که به تنهائيت سلام 🌸🍃 ولادت با سعادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد.🌸 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹 ✍️ راوی: پدر شهید عزیز رسول خلیلی من در زمان جنگ مدام در منطقه بودم و پس از که جنگ تمام شد آن موقع مرسوم نبود و ما هر سال با گردان خودمان می‌رفتیم بازدید جبهه . یک مقری داریم بنام در فکه، اولین سالی که را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود. به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که شب ها می‌آمدند در این قبرها راز و نیاز می‌کردند و نماز شب می‌خواندند و برای هر کس که شهید می‌شد ما یک قبر سمبلیک درست می‌کردیم، خلاصه رسول را توجیه کردم. من و مادرش برای به طرف خرابه های رفتیم و رسول هم با بچه های هم سنش مشغول گشت و گزار در اطراف مقر الوارثین شد.... نماز که تمام شد اکثر بچه های هم سن و سالش اطراف حسینیه بودند و از رسول خبری نبود ... من و مادرش نگران شدیم و با هم دور تا دور رو وارسی کردیم. تا اینکه منظره ای من رو در جا میخکوب کرد... دیدم نوجوانی به حال سجده داخل یکی از قبرها چفیه روی سر کشیده و مشغول مناجاته... ... به حال سجده افتاده و چفیه به سر کشیده ... من و مادرش حالش رو به هم نزدیم فقط من در اون حال یک عکس از رسول گرفتم ... کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹 راوی: روزهای اول سال 65 بود یکماهی بود که از شهادت شهید فرمانده تخریب لشگر10 می گذشت. بچه ها هنوز باورشون نشده بود که دیگه حاج عبدالله بین ما نیست. یه روز شهردار چادر بودم و بایستی از صبح تا غروب ظرف ها رو میشستم و غذا را توزیع می کردم. شام رو خوردیم و ظرف ها رو جمع کردم و رفتم سمت منبع آب که پشت بود و اون ها رو شستم و به سمت چادرمون که روبروی حسینیه بود حرکت کردم. مقابل درب حسینیه که رسیدم صدای ناله ای شنیدم که میخکوبم کرد . صدای ناله از داخل حسینیه بود . از لای در نگاه کردم دیدم یکی زیر نور ضعیف داخل حسینیه روبروی نشسته و زانوهاش رو بغل کرده و داره گریه میکنه. از صدای هق هق گریه اش فهمیدم شهید است. کنجکاو شدم که سر از کارش در بیارم. دویدم سمت چادر و ظرف ها رو گذاشتم و برگشتم به سمت حسینیه. پشت درب حسینیه یه گوشه ای که کسی من رو نبینه نشستم و دزدکی نجوای فرمانده مون شهید سید محمد رو با شهدا گوش دادم. فقط همین مقدار یادم مونده که با گریه به عکس شهید خیره شده بود و می گفت : حاج عبدالله عزیز من رو تنها گذاشتی دعا کن بتونم از عهده این مسوولیتی که به عهده من گذاشتن بر بیام و روز قیامت شرمنده شما نباشم. روز قیامت برای ما سخت تر نیست ان شاءالله شرمنده شهدا نباشیم 🍃🌹 کانال شهدای نیروی انسانی https://eitaa.com/shohadaenirooensani