#یاد_یاران
♦️شیرصحرا♦️
🔷شهید حسن آبشناسان، فقط با هشت نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کردکه یک لشکر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرشده است.
🔷اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت.
🔷طی نامه ای به صدام او را به نبرد در دشت عباس فرا خواند. صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد. پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خوردند و ژنرال عبدالحمید به اسارت در آمد.
🔷مردم دشت عباس به او لقب «شیر صحرا» داده بودند. این لقب برای این شیرمرد، چنان با مسما بود که رادیوهای دشمن هم با این لقب از او نام می بردند.
🔷تا اینکه بعد از رشادت های فراوان، شهادت شیر صحرا، در عملیات قادر در منطقه سرسول رقم می خورد.
#پیادهروی_اربعین
در سال 91به پیاده روی اربعین رفتند.در حالی که با کاروان رفته بود می گفت سعی می کردم جدا از گروه حرکت کنم و مداحی گوش می دادم و می گفت آنجایی که پایم درد می گرفت به یاد بچه های امام حسین گریه می کردم😔😭
هر لحظه خود را در صحنه حرکت کاروان از کربلا به شام می گذاشتم و به یاد امام حسین و اهلش با گریه حرکت می کردم.😭😭
سال بعد می خواست دو مرتبه عازم #کربلا شود، اما هزینه سفرش را به خانواده ای که نیازمند بودند تقدیم نمود☺️ و همان شب خواب دیده بود در کربلا مشغول زیارت می باشد.🌺🍃
شهید مدافع حرم حسین امیدواری🍃
@shohadaes
1_93837993.mp3
9.11M
•~💔~•
#مدیحه
این دلِ تنگم عقده هادارد😭
گوئیامیلِ کربلادارد💔
#پیشنهاددانلود✨
#زندگےبۍعشق_کربلامراننگ_بود😭
@shohadaes
هدایت شده از خانواده ایرانی
حسین رو دیدم اشک تو چشمش حلقه زد و گفت الهی به رقیه (س)
#بخوانید 🌸
صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد
+سلام داداش خوبی
نوکرم توخوبی
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا...
بابغض زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید
حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم
گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه
گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم
دلمو گرم کرد
داخل جانبود بشینم ایستاده بودم
ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس میمیرم
گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو
گفت تسبیح داری
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه س الهی به رقیه س...
10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن
بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س
#شهید_حسین_معز_غلامی
#خاطره
#اربعین
@khanevadeherani
پرچم قرمز و سفید و مشکی عراق
یا پرچم سبز و سفید و سرخ ایران
هیچ فرقی نمیکند!
#اربعین
#کربلا
#پیاده_روی_مسیر_نجف_کربلا
#حب_الحسین_یجمعنا
@shohadaes
#یاد_یاران
🔰هدیهٔ تولد🔰
🌺در گلزار شهدای کرمان دو
شهید از شهدای نیروی انتظامی
در کنار هم آرمیده اند که در
سالروز تولدشان شهادت به آن
دو هدیه شده است:
🌷شهید محمد رضاخواجویی
تاریخ تولد ۱۳۶۰/۹/۲۹
تاریخ شهادت ۱۳۹۰/۹/۲۹
دردرگیری بااشراربه شهادت
میرسد.
🌷شهید مجید امیری
تاریخ تولد۱۳۷۰/۲/۴
تاریخ شهادت ۱۳۹۲/۲/۴
در درگیری بااشرار به شهادت
میرسد.
💠شهیدامیری دانشجوی منضبط
و با هوشی بود.یک روز پنجشنبه
کنار قبر شهید خواجویی نشسته
بودم و فاتحه می خواندم که به
طور اتفاقی آقای امیری را دیدم،
آمد کنار مزار شهید خواجویی ،
لحظاتی ایستاد و من در باره ی
چگونگی شهادت شهیدخواجویی،
توضیح دادم .او سراپاگوش شده
بود و فقط می شنید.
...سخنم به اینجا که رسید، به او
گفتم:
این شهید ی که ما کنار مزارش
ایستاده ایم ، در روز تولدش به
شهادت رسیده است...
جاخورد ، باورش نمی شد ...
این موضوع :
«شهادت در روز تولد »
برای او بسیار شنیدنی و جذاب
بود درآن لحظه، درنگاه او میشد
برق شوق شهادت راحس کرد و
دید.
... بعدها،بارها آرزو کرده بود که
ای کاش به شهادت برسد،تااینکه
در سن بیست و دو سالگی و در
روز تولدش به آرزوی خود رسید
وکنارشهیدخواجویی که حسرت
رسیدن به او راداشت، دفن شد.
🔷راوی:سردارحسنی سعدی🔷
✅ @shohadaes