+ ترکشی به سینهش اصابت کرده بود
پزشکان باید آخرین عمل جراحی رو روی بدنش انجام میدادن
اما بلند شد تا برگرده جبهه
گفتن: آقای کشوری! بمون تا عمل آخر انجام بشه.
گفت:
وقتی اسلام در خطر باشه این سینه رو نمیخوام ...
#شهید_احمد_کشوری
@shohadaes
🌺احمد شروع و پایانش با امام رضا (علیه السلام) بود. در چهار ماهگی مریض شد به حدی که پزشک ها از شفایش قطع امید کردند. خیلی ناراحت بودم. شب در عالم رؤیا سه مرد نورانی را زیارت کردم. به من الهام شد که آنها #امام_حسن (علیه السلام)، #امام_حسین (علیه السلام) و #امام_رضا (علیه السلام) هستند. فرصت را غنیمت شمرده و شفای احمد را از آنها خواستم. موقع رفتن امام رضا (علیه السلام) در چارچوب در ایستاد و فرمود: «احمدت را من ضمانت می کنم».❤️
وقتی بیدار شدم حال احمد خوب شده بود، در سایه ضمانت امام رضا (علیه السلام).🤲
یک هفته قبل از شهادتش هم امام رضا (علیه السلام) را در خواب دیدم. بلند شدم خواستم از ایشان بابت شفای احمد در کودکی تشکر کنم. دیدم پرونده ای در دست دارد. فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر او در دنیا تمام شد. او ۲۷ سال دارد». از آقا خواستم ضمانت دیگری بکند. حضرت فرمود: «نگران نباش یک هفته دیگر هم تمدید کردم».
فردای آن روز که احمد سر زده به کیاکلا آمد و خواب را برایش تعریف کردم، گویا یقین به شهادت کرده بود. قبل از رفتن با همه عکس یادگاری گرفت. موقع رفتن هم به پدرش گفت: «بابا! این دیدار آخر ماست. بابت همه کوتاهی ها حلالم کن».
پدرش دست به کمر گرفت و گفت: «پسرم! کمرم را شکستی». احمد تا حال نامساعد پدرش را دید، گفت: «شوخی کردم». اما آن آخرین دیدار ما بود.💔
#شهید_احمد_کشوری🕊
#شهادت_امام_رضا