eitaa logo
شهدایی
782 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
155 فایل
"هرچه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست آورد به برکت خون این جوانان #شهید است ." #مقام_معظم_رهبری(مدظله العالی) ✅جهت ارتباط با مدیر،انتقاد ،پیشنهاد: @mpsh76 ✅پل ارتباطی شما با ادمین کانال آیدی تبادلات👇👇 @fpshm63
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود🕌 ولادت با سعادت حضرت زینب (س) اسوه صبر و وفا بر شیعیان و رهروانش مبارک باد 🎉 🎊 🎉 @shohadaes
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: کسی که یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور خواهد کرد و او همانند برق خیره کننده و درخشان از صراط عبور می‏کند. ______________________ هر که دارد به دلش آرزوی کرببلا یا شود زائر آن دشت پر بلا از سه ساله حسین گیرد برات گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات https://b2n.ir/216263 « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » @shohadaes
طلائیه بودیم . بیل مکانیکی داشت روی زمین کارمیکرد که شهید پیداشد همراهش یه دفتر قطوراما کوچک بود،مثل دفتری که بیشتر مداحها دارند.برگهای دفترروگل گرفته بود پاکش کردم.بازکردنش زحمت زیادی داشت صفحه اولش روکه نگاه کردم بالاش نوشته بود: «عمه بیا گمشده پیداشده!» @SHOHADAES
کلاشینکفت ( از خاطرات شهید مهدی صابری ) عاشق تفنگ بود اونم تفنگ AK47 یا همون چیزی که ما بهش می گیم «کلاشنیکف»... کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت... فکر می کنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید.. تو سایت اسلحه هم می رفت... همیشه بهش می گفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی می خوای.... اما اون عزیز به هممون ثابت کرد دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا... بی ادعا رفت و به آرزوش رسید.. @shohadaes
دست سیاه وکبود ( از خاطرات شهید سید مصطفی حسینی ) یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى? زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت? باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده... سه روزبعدسیدمصطفى حسینى که خواب حضرت زینب رو دیده بودشهیدشد. @shohadaes
Gomnam-Haftegi941017[02].mp3
3.1M
مداحی حماسی با نوای کاروان بار بندید همرهان، این قافله عزم کرب و بلا دارد 🎙حاج میثم مطیعی @shohadaes
عشق و ارادت شهید حمید سیاهکالی مرادی به حضرت ابوالفضل (ع) حمید میاندار هیئت خیمة العباس بود. اهل بالا و پائین پریدن نبود؛ اما حسابی و محکم سینه می زد تا جایی که بعضی وقتها احساس می کردم بدنش توان این همه سینه زدن را ندارد. شب حضرت عباس (ع) شب ویژه ای برای حمید بود. آن شب موقع برگشت گفت: دوست دارم مدافع حرم شوم و دست و پاهایم فدایی حضرت زینب(س) شود مثل حضرت عباس (ع). @shohadaes گفتم: حمید! لازم نیست این همه سینه بزنی. کمتر یا آرام تر سینه بزن. گفت: فرزانه! به خاطر این سینه زدن هاست که این سینه هیچ وقت نمی سوزد نه در دنیا و نه در آخرت. چه خوب به آرزویش رسید. وقتی بدنش را آوردند، پاهایش بر اثر انفجار تله انفجاری متلاشی شده بود و مثل حضرت عباس (ع) دست و پاهایش در راه دفاع از حرم قطع شده بود. همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ مگر سینه اش که سالم سالم بود. آنجا بود که یاد جمله حمید افتادم که می گفت: این بدن هیچ وقت نمی سوزد. کتاب یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۹۹، ۳۰۱ و ۳۰۵٫
پروردگارا هنگامی که ثروت به ما بخشیدی،خوشبختی مان رانگیر توانایی دادی،عقلمان رانگیر مقام دادی,تواضعمان رانگیر خدایا کمک کن تا دینمان را به دنیا نفروشیم و برای نام و نان، ایمانمان را از دست ندهیم. @shohadaes
کی شود در ندبه هاي جمعه پیدایت کنم / گوشه اي تنها نشینم تا تماشایت کنم می‌نویسم روی هر گل نام زیبای تو را / تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم . . . اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَ الْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَ أَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ. اللهم عجل لولیک الفرج @shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای عهد یکی از دعاهای شیعیان دوازده امامی است. در مفاتیح الجنان نقل شده است:«هر کس چهل صبح این دعا را را بخواند از یاران امام دوازدهم شیعیان خواهد بود و اگر پیش از ظهور بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد (رجعت می کند) تا به خدمت وی درآید.» زمان فضیلت خواندن دعای عهد پس از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است. @shohadaes @khanevadeherani
بر جلوه ی صبر و استقامت صلوات بر مظهر والای امامت صلوات بفرستد هر آن کس که شفاعت طلبد از زینب کبری (س) به قیامت ، صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » ——————————————— ای اهل عالم! در دیار شور و شادی زد خیمه روز پنجم ماه جمادی دیوان خلقت را خدا زیب و فری داد ساقی کوثر را ز کوثر کوثری داد میلاد زینب کبری (س) و روز پرستار مبارک باد @shohadaes
حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س) شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند. این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند.شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد. بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان،نویسنده: زهرا رجبی متین، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: پنجم، ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۹۷ و ۹۹٫ @shohadaes
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: کسی که یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور خواهد کرد و او همانند برق خیره کننده و درخشان از صراط عبور می‏کند. ______________________ هر که دارد به دلش آرزوی کرببلا یا شود زائر آن دشت پر بلا از سه ساله حسین گیرد برات گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات https://b2n.ir/216263 « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » @shohadaes
حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س) شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند. این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند.شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد. بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان،نویسنده: زهرا رجبی متین، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: پنجم، ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۹۷ و ۹۹٫ @shohadaes
دست سیاه وکبود ( از خاطرات شهید سید مصطفی حسینی ) یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى? زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت? باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده... سه روزبعدسیدمصطفى حسینى که خواب حضرت زینب رو دیده بودشهیدشد. @shohadaes
طلائیه بودیم . بیل مکانیکی داشت روی زمین کارمیکرد که شهید پیداشد همراهش یه دفتر قطوراما کوچک بود،مثل دفتری که بیشتر مداحها دارند.برگهای دفترروگل گرفته بود پاکش کردم.بازکردنش زحمت زیادی داشت صفحه اولش روکه نگاه کردم بالاش نوشته بود: «عمه بیا گمشده پیداشده!» @SHOHADAES
🌷بر چهره تابندۀ زينب صلوات 🎊بر منطق كوبنده زينب صلوات 🌷در گريه به رخسار حسينش خنديد 🎊بر گريه وبر خنده زينب صلوات لبیک یا زینب کبری (س)🙏 میلاد با سعادت حضرت زینب کبری (س)💚 بر شما مبارکــــــــَ باد 🌷🎊🌷 خدایا امروز کمکمان کن تا دستی را به گرمی بگیریم تابتوانیم قلبی را💕 غرق در شادی  کنیم خدایا به قلب کوچکمان وسعت بده تا بتوانیم بزرگیت را درک کنیم آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏 ای زنده، ای پاینده 🙏 🗓 امروز  چهارشنبه ☀️  ٩   آذر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ۵   جمادی الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٣٠     نوامبر   ٢٠٢٢    ميلادی @shohadaes
طلائیه بودیم . بیل مکانیکی داشت روی زمین کارمیکرد که شهید پیداشد همراهش یه دفتر قطوراما کوچک بود،مثل دفتری که بیشتر مداحها دارند.برگهای دفترروگل گرفته بود پاکش کردم.بازکردنش زحمت زیادی داشت صفحه اولش روکه نگاه کردم بالاش نوشته بود: «عمه بیا گمشده پیداشده!» @SHOHADAES
دست سیاه وکبود ( از خاطرات شهید سید مصطفی حسینی ) یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى? زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت? باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده... سه روزبعدسیدمصطفى حسینى که خواب حضرت زینب رو دیده بودشهیدشد. @shohadaes
حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س) شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند. این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند.شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد. بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان،نویسنده: زهرا رجبی متین، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: پنجم، ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۹۷ و ۹۹٫ @shohadaes
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: کسی که یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور خواهد کرد و او همانند برق خیره کننده و درخشان از صراط عبور می‏کند. ______________________ هر که دارد به دلش آرزوی کرببلا یا شود زائر آن دشت پر بلا از سه ساله حسین گیرد برات گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات https://b2n.ir/216263 « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » @shohadaes
طلائیه بودیم . بیل مکانیکی داشت روی زمین کارمیکرد که شهید پیداشد همراهش یه دفتر قطوراما کوچک بود،مثل دفتری که بیشتر مداحها دارند.برگهای دفترروگل گرفته بود پاکش کردم.بازکردنش زحمت زیادی داشت صفحه اولش روکه نگاه کردم بالاش نوشته بود: «عمه بیا گمشده پیداشده!» @SHOHADAES
دست سیاه وکبود ( از خاطرات شهید سید مصطفی حسینی ) یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى? زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت? باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده... سه روزبعدسیدمصطفى حسینى که خواب حضرت زینب رو دیده بودشهیدشد. @shohadaes
حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س) شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود. مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند. این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند.شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد. بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان،نویسنده: زهرا رجبی متین، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: پنجم، ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۹۷ و ۹۹٫ @shohadaes
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: کسی که یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور خواهد کرد و او همانند برق خیره کننده و درخشان از صراط عبور می‏کند. ______________________ هر که دارد به دلش آرزوی کرببلا یا شود زائر آن دشت پر بلا از سه ساله حسین گیرد برات گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات https://b2n.ir/216263 « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » @shohadaes