➣
✨حاج اسماعیل دولابی (ره):
اگر پرده ڪنار برود و به حقایق
واقف شویم بیش از آنڪه خدا
را برای دعـــــاهایی ڪه اجابت
ڪرده شـــــاڪر باشــــیم برای
دعاهایی ڪه #اجابت نڪرده
شـــــاڪریم!
تلنگـر!!
.
حقیقتاًبایدبہخودِخدابگیمتابھمونتقلببرسونه!!
کہقشنگترامتحانبدیم...
قشنگترزندگےکنیم...
کمترگناهکنیم...
وگرنہ،بہخودمونباشہ،
میشیم :
' گناھ ، توبھ '
' گناھ ، توبھ '
- گناھ ...🖤!
.
آخرشمیھومیفتیممیمیریم ...✖
وحالابیادرستشکن!!
اوجبگیریمسمتخدا ...🕊
نذاریمهیچکدومازلحظہهامونبدونیادخدابگذرھ ...💚
#خدا #مخاطب_خاص #تلنگر
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀
صلوات +وعجل فرجهم✌️
#انصار_الزهرا
عرض سلام و ادب و احترام خدمت عزیزان
اگر کسی برای ایامفاطمیه مطلب روضه؛مناجات؛
سینه زنی خواست حتما بهمون بگه تا درخدمتشون قرار بدیم
@Fatehin_yazahra_313
📝 #یادمون_باشه ؛
پُرخوری، نَفس رو افسار گسیخته میکنه، و توانِ مهار و مدیریتش رو از ما میگیره!
مثلاً هِی تمرین میکنی عصبانی نشی!
پُرحرفی نکنی!
قضاوت نکنی!
غیبت نکنی!
چشم و گوشاِت، هرز نبینند و نشنوند!
و ......
امّا ؛ بهیچ وجه نمیشه!
ممکنه یکی ازدلایل عدم موفقیتت برای تسلّط بر نَفْساِت ، پُرخوریات باشه!
👈 اساساً هرگونه افسارگسیختگی، در هرکدام از بخشهای پایینی نفس، تسلّط بر بخشِ انسانی نفس رو، دچار اختلال میکنه.
(برای شناخت مراتب پنجگانهی نفس، میتونید پادکست ریپلای شده رو گوش کنید)
@LezateRahayi
❣️ویژگیهای #یک_مومن در احادیث:
شوخ و بامزه، 🙃
شیرین و خوش مشرب،🥰
راز دار، 🤐
صبور هنگام مشکلات و بلاها، 🧐
مهربان نسبت به مردم، 😍
راستگو، 🙄
باهوش، 🤓
مهربان با محبت نسبت به خانواده، 🤩
عابد، 😌
پرخور نیست، 🤭
شکرگذار، 🤗
کم حرف و پرکار، 🧐
خوش اخلاق، 😉
ایثار و از خودگذشتگی، 😇
بخشش فراوان، 😘
رفیق و سازگار، 😊
حلال خور. 🤑
زمزمه وداع حضرت زینب سلام الله علیها
مادر ، خزون شده بهار زینب
ببین که بیقرار زینب
بیا بشین کنار زینب
مادر
مادر ، شکست اگرچه پر و بالت
راحت باشه دیگه خیالت
ایشالا که خوب بشه حالت
مادر
مادر ، چشمای نیمه بازتو نبند
برای دلخوشی من بخند
زخمای تو قاتل زینبند
مادر
مادر ، خودم دیدم نفس نفس زدی
از زیر در تا بیرون اومدی
چه ساعتی چه صحنه ی بدی
مادر
مادر ، زخمای بستر تو خوب نشد
سوختگی سر تو خوب نشد
له شدی پیکر تو خوب نشد
مادر
مادر ، با هر نفس خونی میشه لبات
رمق نداره پس چرا صدات
کشتی منو با این وصیتات
مادر
مادر ، یه بار دیگه منو بغل بگیر
هی زیر لب چرا تو سر بزیر
همش میگی زینب میشه اسیر
مادر
مادر ، اینقده قلبمو اتیش نزن
فقط یه جمله ای بگو به من
بگو حسین منو می کشن؟
مادر
مادر ، قصه ی پیرهن چیه بگو
وظیفه های من چیه بگو
دردسر یه زن چیه بگو
مادر
مادر ، کربلا کربلا میگی چرا
ذبیح بالقفا میگی چرا
غسیل بالدماء میگی چرا
مادر
مادر ، یعنی پیش چشای خواهرش
خنجرو میذارن رو حنجرش
پیش چشام جدا میشه سرش
مادر
#قاسم_نعمتی
#فاطمیه
#یڪخطروضھ 💔
± مادر از بسترِ خود آمده امشب به حرم
با عـصـا آمده انگار خودش بیمار است🕊✨
#دههفاطمیھ 🥀
#شبجمعسهوایتنکنممیمیرم 🌙
#حسینجانم♥️
#پروفایل_فاطمیه
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ مادرانه
▪️ #حدیث_گرافی
📌ایام شهادت #حضرت_زهرا
👌 #پیشنهاد_دانلود
از خدا وائمه کم نخواه.mp3
1.52M
«🖇🔖»
کم نخواھ❗
هرچے بیشتر بخواۍ هِمّتت بیشتره:)♥️✨-
#پادڪسٺ📎|#اسٺادعالے 🎙
•♡ټاشَہـادَټ♡•
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هجدهم
💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه راه #فراری پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیمخیز میشدم و حس میکردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین میشدم.
همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار میکردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبندهام افتاده و تلاش میکردم با #چادرم صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ میزدم تا بلاخره از #حرم خارج شدم.
💠 در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم، باورم نمیشد رها شده باشم و میترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی میرفتم و قدمی #وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند.
پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمیکردم برگردم و دیگر نمیخواستم #اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم.
💠 پاهایم به هم میپیچید و هر چه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم.
کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانیام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار میکنی؟»
💠 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشدههای #وهابی آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعدهای؟»
گوشه #چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهرهام بهدرستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمهشب بهروشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمیزدم.
💠 خط #خون پیشانیام دلش را سوزانده و خیال میکرد وهابیام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید.
چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن #مظلومیتم شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
💠 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و #غریبانه ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمیدانست با این دختر #نامحرم میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه کمکی پیدا کند.
میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقبتر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بیواهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم.
💠 احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین میکشیدم.
بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل #معجزه بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم.
💠 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابانهای تاریک #داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم میچسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای #زیارت اومده بودید حرم؟»
صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگیام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید :«میخواید بریم بیمارستان؟» ماهها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...»
💠 به سمتم برنمیگشت و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که نالهاش در گوشم مانده و او به رخم نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش #خنجر زد و باز برایم بیقراری میکرد :«خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟»
خبر نداشت شش ماه در این شهر #زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟»
💠 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس #شیعیان حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو #حرم کسی کشته شد؟»...
#ادامه_دارد
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
☀️ #حدیث_روز
✅ رسول خدا فرمود:
هر كسی که خداوند محبت اهل بیتم را روزیش كرد، حقیقتا خير دنيا و آخرت نصیبش شده و هيچ كسی نباید شك كند كه او در بهشت است.
🌸سلامبرعاشقانولایت🌸
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۶ آذر ۱۴۰۰
میلادی: Friday - 17 December 2021
قمری: الجمعة، 12 جماد أول 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️21 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️31 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️38 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️47 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
کانال امام حسین (_۲۰۲۱_۱۰_۱۲_۰۸_۲۳_۳۸_۱۹۵.mp3
14.36M
سلام سایه ی سرم
سلام یار و یاورم | شور
سیدرضا نریمانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
✍حاج اسماعیل دولابی میفرماید:
ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم
از حضرت فاطمه « س » روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند:امام همچون کعبه است که ( مردم ) باید به سویش روند، نه آن که ( منتظر باشند تا ) او به سوی آنها بیاید.
تا ما نخواهیم، او نمی آید
کافیست از خودمان شروع کنیم