eitaa logo
مدیـونیــن الشهـــــدا🇵🇸
139 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
39 فایل
🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود ، عَقْل عاشق مے شود ، آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌹اوج آرزوی ما : اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک...🌹 حضورشما = نگاه شـ❤ــهـید کپی:حلالت رفیق😉 شما دعوت شده از طرف شهیدید🕊 لفت ندید💚 برای پیشنهاد/انتقاد/تبادل 👈 @abdollahi1409
مشاهده در ایتا
دانلود
••• اِلاٰبـِذکرِالله‌تـَطـمَئن‌القُـلـوبــ تـنهآیـیت‌ رو بـده دسـتِ‌ خـدا خدا بلـده ‌آرومـت‌ کنه...💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🌿 🌸🌿 🌸🌿 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به _مصطفی_احمدی روشن😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
〖 🌿♥️'! 〗 🌿 بہترین برند•🎗 بہترین پوشش•🧕🏻 از آنِ من است•🥺☝️🏻 چہ برند و پوششے بہتر از•😍 چادر مادر حسین بن علے•💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی تو دل آدمھ ╔═~^-^~☕️🌿═ೋೋ @shohadaiy1399 ೋೋ═🌿☕️~^-^~═╝ ‎ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•🌴🌺 سالگرد شهادت شهید حجت الله رحیمی شهید راهیان نور :)♥ 🕊| @shohadaiy1399
معرفی شهید حجت الله رحیمی🌱 حجت الله رحیمی متولد ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ در شهرستان باغملک دیده به جهان گشود و در سن ۹ سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج سیدالشهدا باغملک درآمد. وی از سال ۱۳۸۰در سطح مساجد و هیأت‌های شهرستان مداحی می‌کرد و در سال ۱۳۸۵ هیأت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت راه اندازی نمود. همزمان با راه اندازی این هیأت، چند سالی بود که در منطقه جنوب فعالیّت داشت. وی دانشجوی رشته کامپیوتر بوده و در سال ۱۳۹۰به عنوان فرمانده‌ی پایگاه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک انتخاب شد. 🕊|@shohadaiy1399
علاقه و تعصب خاص ایشان به خانم فاطمه زهرا ایشان علاقه و تعصّب خاصّی نسبت به حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) داشت و در هر کاری از این بانوی کریمه مدد می‌جوست و ذکر یا زهرا (سلام اللّه علیها) را همیشه بر لب داشت. علاقه‌ی زیاد شهید حجت اللّه رحیمی به حضرت آقا شهید عزیز، شیفته‌ و دل‌باخته‌ی‌ قدوم مقام معظم رهبری بودند و همیشه نگران حالات حضرت آقا بوده و به همین دلیل می‌توان او را به حق، از جوانان نسل سوم انقلاب نامید.
شهادت حجت اللّه رحیمی شهید رحیمی در حالی‌که تنها ۶ روز تا تولّد ۲۲ سالگی‌اش باقی مانده بود در ساعت ۷:۴۵ صبح مورخه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸در خرمشهر مقابل پادگان دژ زمانی که مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور بسیج دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر ۸ در منطقه‌ی اروند کنار آبادان بود، بر اثر برخورد یکی از اتوبوس‌های راهیان نور به وی از ناحیه‌ی پهلو مانند مادرش حضرت زهرا و کبود شدن صورت، دعوت حق را لبیک گفت و به فیز شهادت نائل آمد.
شهید حجت الله رحیمی🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞ازخدا خواستن است 💞اگر برآورده شود است و اگر نشود است 💞از خلق خدا خواستن است 💞اگر برآورده شود است اگر نشود است 💞  پس هر چه می خواهی از بخواه و در نظر داشته باش که 💞برای او وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای توست ⓙⓞⓘⓝ↡ 🦋|↬❥ @shohadaiy1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک امن یجیب بخونیم برای دلهای گرفته ⛅️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و آخر قرنی خوبی داشته باشید😊 به دلیل خونه تکونی و نزدیک شب عید بودن و در ایام عید فعالیت ها کمتر میشود😔 خودمم از این بابت ناراحتم ولی فکر کنم اینجوری بهتره☺️ ان شاالله بعد عید دوباره به منوال عادی برمی گردیم😍😉 البته با ماه مبارک رمضان😁 عزیزان دل،خواهرانه نصیحیتی به شما دانش آموزان عزیز میکنم✨ خودم دانش آموزم و کاملاً آگاه به سختی ها و کاستی های این شرایط😕😒 ‌ولی خانواده ها،مدرسه ها،استادید و... در حد توان هرچقدر هم کم باشه ولی اینکار رو کردن تا بتونیم مجازی درس بخونیم و کمتر عقب بیافتیم.... اینکه میگم کمتر چون به هرحال خیلی چیزها تغییر کرده و افت دانش آموزی هم کاملا طبیعی برای همین ازتون خواهش میکنم 🙏🌹🌱 در این ایام تعطیلی برنامه ریزی کنید و درساتون رو کم کم بخوانید و سوالات مربوط رو حل کنید و برای درس های مثل ریاضی و فیزیک حتما خلاصه بردارید و .... اینکه شما چه نمره رو برای امتحان میگیری به تلاش این ایام بر میگرده😌 پس قرن جدید رو پرتلاش و با اراده با توکل به خدا و کمک حضرت مادر، فاطمه الزهرا سلام الله علیها شروع کنید❤️🤩 بسم الله🤗 🖇یادآوری بعد از عید نوروز، ماه مبارک رمضان هست و خود به خود انرژی و قدرت فهم و... پایین میاد پس به بعد عید واگذار نکنید که کلاه🎩 بزرگی سر خودتون گذاشتید... به امید موفقیت روز افزون شما بچه های ایران زمین💛
━ ⋅𖥔⋅ ━👩🏻‍🏫📚━ ⋅𖥔⋅ ━ شش نکته طلایی برنامه ریزی 🏆 📗•قبل از برنامه ریزی، هدفتو مشخص کن. 🍀•برنامه حتما باید مکتوب باشه. 📗•مهمترین درس ها رو اول اجرا کن. 🍀•مدت زمان هر واحد درسی رو مشخص کن. 📗•بین واحد های درسی تایم استراحت قرار بده. 🍀•آخر شب برای خودت گزارشکار بنویس. @shohadaiy1399 🗒💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌷🕊 فصل ششم...( قسمت نهم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 زنگ زدم به آقای محسنی و پرسیدم: مربا به دردتون می خوره دیگه؟ اینجا خاکه های قند اضافه میاد . شما هویج بفرستین با باقیش کار نداشته باشین. نمی توانستم مربا بگذارم جلوی بچه ام و بگویم بچه های مردم به من مربوط نیستند با کامیون چند باری برایمان قند اوردند هر کسی که می آمد کمک با خودش یک قند شکن می آورد سفره های بزرگ را پشت سر هم پهن می کردیم و تق تق صدای قیچی های قند شکن بین ایت الکرسی خواندن دسته جمعی خانم ها می پیچید هر کسی هر قدر که توان داشت کمک می داد و می رفت. ما توی خانه مرد نداشتیم همه خانه بودند چادرهایشان را در می آوردند و می توانستند راحا و بی درد سر بچرخند و کار کنند حتی اگر خسته می شدند گوشه ای دراز می کشیدند و کمی استراحت می کردند بچه ها مشق هایشان را دو سه تایی کنار هم می نوشتند چند تایی که مدرسه نمی رفتند توی حیاط بازی می کردند و معمولا اذیتی نداشتند بعضی وقت ها کسی دلش می خواست بقیه را مهمان کند خوراکی ساده ای مثل آش یا عدس می پخت حتی اگر خانه خودشان نمی شد مواد خام یا نیم پز را با خودش می آورد و روی گاز ما بار می گذاشت اصلا خانه من و تو نداشت با هم مهربان بودند همه به هم نزدیک و با هم ندار بودیم کسی به کسی فخر نمی فروخت زیر سایه جنگ دست به دست هم داده و خانه یکی شده بودیم مردهایی جبهه بودند خودمان دور هم را گرفته بودیم و موقع بیماری یا دلتنگی یا احتیاج به هم دلداری می دادیم و کسی دست تنها نمی ماند نگذاشتیم بین سختی و سیاهی جنگ گم شود دختر عروسی کردیم بچه های کوچک را کنار هم بزرگ کردیم و هر چه می توانستیم دلمان را محکم کردیم تا مردمان غصه ما را نخورد و پشتش قرص باشد. با این حال جنگ بود اسیری و مجروحیت و شهادت داشت و دود غم که بلند می شود اول روی دل نازک زن می نشیند برای همین شب های چهارشنبه دعای توسلمان هم به راه بود دل نگرانی و بی خبری در خط به خط دعا حل می شد و جایش را به صبر و امید می داد اصلا انگار توان جسمی مان هم بعد از دعا بیشتر می شد دیگر هیچ کداممان زن های خسته ای نبودیم که دست و بالمان از زیادی کار زق زق می کرد اما هر گوشه را که می گرفتیم و خلوت می کردیم چند طرف دیگر شلوغ بود. وقت بی وقت رفت و آمد داشتیم. خلوتی خانه و خالی بودن روی فرش و پله و حیاط را خیلی وقت بودم فراموش کرده بودم انگار خانه ک زندگی من تا بوده همین شکلی بوده در جریان و رونده گاهی کار این قدر زیاد بود که شب می رفتم در خانه همسایه ها. مردهایشان را می کشاندم پای قند شکن ها. بالاخره مرد یک دست بیندازد به قیچی و تند تند قند حبه کند کجا و قوت دست زن کجا خدا خیرشان بدهد رویم را زمین نمی انداختند. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا