روز سرد و بارانی بود.
وارد محل کار شدم، سرمان شلوغ بود، مرتب متوفی وارد سالن تطهیر می شد.
من هم ناظر سالن بودم.
وقتی در سالن قدم می زدم متوجه نسیم خوشبویی شدم.
معمولا هوای سالن تطهیر هوای خفه ای است که بوی متوفاهایی که از بیمارستان اعزام شده اند به شدت می پیچد.
در میان این همه بو، این نسیم خوشبو برایم جای سوال بود.
ابتدا فکر کردم به کفن یکی از این جنازه ها عطر زده شده اما وقتی بیشتر کنجکاوی کردم، دیدم خیر این گونه نیست.
رفتم نزدیک آخرین سنگ شستشو که جنازه ای را برای شستن آماده می کردند.
متوجه شدم این بوی خوب از این متوفاست، باز هم تصور کردم لباس تن مرحوم را با گلاب یا عطر معطر کرده اند.
وقتی غسال، لباس ها را از تن متوفی جدا کرد و در کیسه زباله قرار داد، باز هم بوی عطر می آمد.
دیگر مطمئن شده بودم این بوی خوش و عطر دل انگیز، از خود " شهید سید احمد پلارک" است...
راوی: یکی از کارکنان بهشت زهرا (س) 💚
#شهید_سید_احمد_پلارک 🕊🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهدا_زنده_اند
#دومین_کنگره_ملی_۲۰۰۰_شهید_استان_خراسان_جنوبی
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/shohadakhj
#شهیدانه
شب عاشورا، سیداحمد همه بچه هارو
جمع کرد و شروع کرد براشون حرف زدن،
گفت: حُر، شب عاشورا توبه کرد
امام هم بخشیدش و
به جمع خودشون راهش داد
بیاید ما هم امشب
حُر ِ امام حسین(ع) بشیم؛
نصفه شب که شد گفت:
پوتین هاتون رو در بیارین
بندهای پوتین هارو به هم گره زد
بعد توی پوتین ها خاک ریخت
و انداخت شون روی دوشمون،
گفت: حالا بریم!
چند ساعتی توی بیابون های کوزران
پیاده رفتیم و عزاداری کردیم
اون شب احمد چیزهایی رو
زمزمه میکرد تا اون موقع نشنیده بودیم ..
#شهید_سید_احمد_پلارک
#محرم
#عاشورا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#دومین_کنگره_ملی_۲۰۰۰_شهید_استان_خراسان_جنوبی