🔸به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت
🔸 ديدار از خانواده شهدای والامقام رضا ناصری پور، مجید مرادی از بخش گرکن جنوبی محله خولنجان در این دیدار ها که با محوريت بنياد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه طرح سپاس انجام گرفت از مقام شامخ شهید و شهادت تجليل بعمل آمد
🔸 دو شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
قسمت ششم
روایت زندگی مهندس شهید حاج رضا نصوحی به قلم اقدس نصوحی
🔹قصّهگویی
«ما آن زمان سرگرمی خاصی نداشتیم. مثل حالا اینترنت، تلفن همراه، تلویزیون، سینما و غیره نبود. رضا تمام قصّه های قرآن و قصّههای تاریخی را حفظ بود. ما هروقت بیکار میشدیم، پیش رضا میرفتیم، دورش جمع میشدیم و او خیلی شیوا و روان برایمان قصّه میگفت. عاشق قصّه های رضا بودیم. بیشتر روزها قرار میگذاشتیم، عصر که میشد، کتابها را برمیداشتیم و به کنار رودخانه یا کوه میرفتیم. رضا میگفت: «اوّل باید درس بخونیم.» درسهای آن روز را به بچّه هایی که بلد نبودند یاد میداد و بعد قصّه میگفت. بهترین سرگرمی ما قصّه های رضا بود.»
جوهر دوات
«خیلی وضعیت زندگی بد بود. همه دستشان خالی بود؛ نه اینکه ما نداشتیم، بقیّه هم مثل ما بودند. رضا کلاس سوّم یا چهارم دبستان بود. یک روز به خانه آمد و گفت: «ننه، جوهر ندارم. زود باش پول بده تا جوهر بخرم.» آن زمان بچّه ها با جوهر و قلم مشق می نوشتند. هنوز خبری از خودکار نبود. با ناراحتی گفتم: «پول نداریم.» رضا سرش را پائین انداخت و رفت. بعد از یکی دو ساعت برگشت. شیشه دوات در دستش بود. با خوشحالی گفت: «ننه، خودم جوهر درست کردم.» در کوچهها گشته بود و باتریهای سوخته رادیو را جمع کرده بود. آنها را شکسته بود، ذغال وسط آنها را درآورده بود و با سنگ خوب کوبیده بود تا پودر شوند. پودر را داخل دوات ریخته بود و با آب مخلوط کرده بود. از آن بهعنوان جوهر استفاده میکرد؛ اگرچه رنگ درستی نداشت.»
نماز به قیمت جان
«ما در دبیرستان فاضل مبارکه درس میخواندیم. آن زمان نماز خواندن در برنامه مدارس نبود و به نمازخواندن اهمّیت نمیدادند. جایی برای نمازخواندن نبود و کمتر کسی در مدرسه نماز میخواند. کلاسهای درس صبح از ساعت 8:30 تا11:30 و بعدازظهر از ساعت 14 تا 16 بود. کسانی که منزلشان نزدیک مدرسه بود، ظهر به خانه میرفتند، ناهار میخوردند و برمیگشتند؛ امّا کسانی مثل ما که از روستا میآمدیم، ظهر در مدرسه میماندیم و همان جا تکّه نانی را که همراه داشتیم، میخوردیم. رضا همیشه وضو میگرفت و وقتی اذان ظهر میشد، گوشه حیاط مدرسه میایستاد و نماز ظهر و عصرش را میخواند. بعضی وقتها بچّه ها مسخره اَش میکردند، اذیتش میکردند، حتی تهدیدش میکردند؛ امّا رضا با توجّه کامل نمازش را میخواند. یک روز از کارهای بچّه ها ناراحت شدم و به رضا گفتم: «بهتر نیست نمازت را وقتی رفتی خونه، بخونی؟» گفت: «چرا این حرف را میزنی؟» گفتم: «مگه نمیبینی بچّه ها چکار میکنند؟ ممکنه بعضی معلّم ها هم خوششون نیاد و برات مشکل درست کنند.» رضا خندید و گفت: «نماز وظیفه واجب ماست، باید اوّل وقت هرجا که باشیم، نمازمان را بخوانیم. برای ما دستور خدا مهمّ است، نه نظر دیگران. نمازم را اوّل وقت میخوانم حتّی اگر به قیمت گرفتن جانم تمام شود.» این کار رضا باعث شد که تعدادی از بچّه ها در مدرسه نماز بخوانند.»
ادامه دارد
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت
دیدار از خانواده معظم شهدای والامقام، محمود اکبری صفرعلی مرادی،سید مهدی حسینی،احمد شرافت،ایرج شرافت ، از شهر پیربکران در روستای فرتخون و دارگان.
در این دیدار ها که با محوريت بنياد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه طرح سپاس انجام گرفت از مقام شامخ شهدا و ایثارگران تجليل بعمل آمد.
🔸 سهشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
هدایت شده از امر به معروف ونهی از منکر
🔶جانشين خدا و رسول
🔰عَنْ رَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله:
🔺مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنْ المُنْكَرِ فَهُو خَليفَةُ اللّه ِ فى أَرْضِهِ و خَليفَةُ رَسُولِ اللّه ِ.
✅ رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند جانشين خدا و پيامبر در روى زمين است.
📚[تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 484؛ ذيل آيه 104 آل عمران]
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه ایتا 👆
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🎥پنجم اردیبهشتماه سالروز شهادت محمدرضا تورجی زاده گرامی باد*
🔷علت شهادت اصابت ترکش به پهلوی و دست ایشان بوده است لازم به ذکر است این شهید والامقام علاقه بسیار زیادی به حضرت زهرا(س) داشتهاند و برای ایشان مداحی میکردند.
🔷شهید تورجیزاده به دلیل علاقه به حضرت زهرا وصیت نمودند: چنانچه پیکرم بازگشت من را در گلستان شهدا اصفهان خاک کنید و بر روی سنگ قبرم بنویسید: یا زهرا(س)
قسمت هفتم
روایت زندگی مهندس شهید حاج رضا نصوحی به قلم اقدس نصوحی
بزن تو گوشش
«ما خیلی وقتها برای درسخواندن، به خانه رضا میآمدیم. یک شب من و رضا و یک نفر دیگر از دوستان سرگرم درسخواندن بودیم. متوجّه گذشت زمان نشدیم. دیروقت شده بود. قرار شد شب را پیش رضا بخوابیم. ساعت 12 شب شد، رضا کتاب را کنار گذاشت و گفت: «بریم وضو بگیریم، باید نماز شب بخونیم.» ما خسته بودیم و حال نداشتیم. رضا یکمرتبه گفت: «بزن تو گوشش! بزن تو گوشش!» ما ترسیدیم. با تعجب به اطرافمان نگاه کردیم و پرسیدیم: «تو گوش کی؟» رضا گفت: «تو گوشِ شیطون. مگه نمی بینید، دست انداخته گردنتون و نمیذاره بلند شین، نماز شب بخونید؟ بزنید تو گوشش و بلند شین.» زدیم زیر خنده. آنقدر خندیدیم که نگو. بعد هم بلند شدیم و نماز شب را خواندیم.»
اولین سفر
خواهرم جمیله اهواز زندگی میکرد. اسفندماه سال 1350 رضا تصمیم گرفت برای دیدن خواهرم به اهواز برود. این اوّلین مسافرتش بود. وسیلة نقلیّه درستوحسابی نبود. جادهها طولانی و بد بودند. برای پدر و مادرم فرستادن پسر عزیز دردانه شان، تکوتنها به اهواز خیلی سخت بود. آرام و قرار نداشتند. اضطراب و دلشوره عجیبی به جانشان افتاده بود. مادرم با دعا و صلوات رضا را از زیر قرآن رد کرد.
رضا ادامه سفرش را اینگونه برایمان تعریف کرد: «اتوبوس حرکت کرد. اوّلینبار بود که سوار اتوبوس میشدم. خیلی خوشحال بودم. با ذوق و شوق منظرههای بیرون را تماشا میکردم. بیابانهای پوشیده از خار، کوههای بلند و بههمپیوسته، یک جا درختان خشک و بی برگ، یک جا زمین سرسبز و درختها پر از گل و شکوفه بود. با دیدن طبیعت رنگارنگ شروع به خواندن آیة الکرسی کردم. چند ساعت از حرکت اتوبوس گذشت. هوا تاریک شد. شب هم با نور ماه و سوسوی ستارهها جلبتوجه میکرد. شب به نیمه رسید. پلکهایم کمکم سنگین شد و خوابم برد. بعد از مدّتی خستگی بر راننده غلبه میکند و کنترل اتوبوس را از دست میدهد. اتوبوس از جادّه منحرف میشود، بعد از تکانهای شدید به مانع برخورد میکند و واژگون میشود. حادثهای وحشتناک و تلخ اتّفاق میافتد. بیشتر مسافران اتوبوس همان لحظه جانشان را از دست میدهند. بقیّه هم بدجور زخمی و مجروح میشوند. کمکرسانی شروع میشود. اوّل مجروحین را به بیمارستان جندیشاپور اهواز میرسانند. بعد کشتهها را جمع میکنند و با هر وسیلة ممکن به بیمارستان میبرند. همه کشتهها را یکبار دیگر معاینه میکنند و بعد از اطمینان از این که هیچ علائم حیاتی ندارند بهعنوان جانباخته در یک قسمت خلوت بیمارستان، کنار هم روی زمین میچینند.
من که قبل از حادثه خوابم برده بود، خودم را در یک باغ سرسبز و زیبا دیدم که پر از درختان بلند، با میوههای خوشمزه و رنگارنگ بود. در باغ راه میرفتم و بازی میکردم. یک دانه انار چیدم. کنار جوی آبی نشستم و پاهایم را در آب گذاشتم. دور تا دورم پر از گلهای قشنگ و رنگارنگ بود. پرندهها با صدای زیبایی آواز میخوانند. احساس میکردم آنجا خانه من است. مال من است. انگار تمام عمرم را آنجا زندگی کرده بودم. یکمرتبه بوی خیلی خوبی را حس کردم. یک مرد زیبا و دوستداشتنی با چهرهای پر از نور آمد و کنارم نشست. دستش را گذاشت روی شانهام و با صدایی آرام و پر از مهر، گفت: «کجایی پسرم، مگه نمیشنوی؟ صدات میکنند. باید بری. کارهای زیادی داری که باید انجام بدی. عجله کن.» من که تمام وجودم سرشار از آرامشی وصف ناپذیر بود با ناراحتی گفتم: «اینجا خونه منه، کجا برم؟» آن مرد دوستداشتنی، لبخندی زد و گفت: «بله، میدونم، اینجا خونه شماست، برو ببین چهکار دارند، انجام بده و برگرد. من از اینجا مواظبت میکنم.» آرام چشمهایم را باز کردم. مردی را دیدم که دست زیر شانههایم انداخته بود و تلاش میکرد تا من را جابجا کند. با صدایی که بهسختی از گلویم خارج میشد، گفتم: «با من چکار داری؟» مرد همینک صدایم را شنید، وحشتزده من را روی زمین انداخت و بهطرف آخر سالن دوید. داد میزد و میگفت: «کمک، کمک، دکتر بیا اینجا، یکی از مردهه زنده شد.» همهچی برایم عجیب بود. چیزهایی که دیده بودم و جایی که رفته بودم، اصلاً شباهتی به خواب نداشت. ناراحت بودم که چرا از آنجا برگشتم. احساس گمشدگی و غربت میکردم. همانطور که روی زمین دراز کشیده بودم، تکانی به خودم دادم و نشستم. اطرافم تعدادی آدم زخمی و خونی با وضعیت وحشتناک و دلخراش دیدم که روی زمین خوابیده بودند و هیچ حرکتی نداشتند. از دور صدای ناله و فریاد و همهمه شنیدم. آدمهایی را دیدم که با لباس سفید از این اتاق به آن اتاق میرفتند. ترسیده بودم و نمیدانستم چهکار کنم. چند نفر به طرفم دویدند، دورم جمع شدند و سرتاپایم را معاینه کردند. با تعجّب به هم گفتند: «جَلَّ الخالق! حتّی یک خراش کوچک هم برنداشته. ادامه دارد
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
هدایت شده از امر به معروف ونهی از منکر
📷 گزارش تصویری از اولین دوره توانمند سازی آمران به معروف و ناهیان از منکر ،با عنوان سفیران مهر
🔸 در این دوره که با همکاری ناحیه مقاومت بسیج شهرستان در مسجد جامع مبارکه و با سخنرانی فرماندار، دادستان و دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان انجام گرفت ازشروع بکار تذکر لسانی پیرامون این دستور الهی در سطح شهر مبارکه خبر دادند.
چهار شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه ایتا 👆
✅عکس بالا: جمعیت نماز عیدفطر پشت سر بزرگترین مرجع آن زمان در قم مقدسه (شیخ عبدالکریم حائری)
✅ عکس پایین: بخشی از جمعیت نماز عیدفطر به امامت رهبرمعظم انقلاب
👈🏻 جمعیت ایران از آن روز حدود ۸برابر شده است؛ ولی جمعیت صفوف نماز چند هزار برابر شده است
🔹 اکنون نماز جماعت های #عادی در حرمهای مقدسه به راحتی چندین برابر این جمعیت است، نماز عیدفطر بزرگترین مرجع حال حاضر و ولیّ جامعه که بماند!!
✅ این رویش ها به برکت انقلاب اسلامی، ثمره خون شهدا، است و این همه مردم متدین هستند ولی در مجازی میخواهند برعکس این را نشان دهند
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
🔹 تلاوت نور بياد شهدای انقلاب، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، و شهدای اولین هفته اردیبهشت ماه شهرستان مبارکه شهيدان:
ابراهیم مومنی پلارتگان
کریم زمانی باغملک
علی مراد اسماعیلی دیزیچه
عباس کریمی هراتمه
براتعلی نوری نکوآباد
اسماعیل مهدوی لنج
رحمت اله اسدی مبارکه
حمید قاسمی افغانستان
عباسعلی عطایی وینیچه
🔹 قاری قرآن جناب ابوالفضل باقری
🔹از صفحه ۴۶۵ ادامه سوره مبارکه زمر آیه ۵۷
🔹 زمان جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲سی دقیقه قبل شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه
🔹 مکان مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
گزارش تصویری از گردهمایی جانبازان ۷۰ درصد شهرستان مبارکه، در سالروز شهادت شهید والامقام براتعلی نوری،با حضور رئیس بنیاد شهید، شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر دیزیچه، حوزه بسيج امام حسین (ع)همرزمان ،خانوادهمعظم شهدا همراه با غبار روبی و عطرافشانی در گلستان شهدای نکو آباد نماز جماعت مغرب و عشا و قرائت دعای پر فيض کمیل در منزل شهيد براتعلی نوری در شهر دیزیچه محله نکو آباد.
✅ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت
دیدار با خانواده سردار شهید مجید شفیعی در دستگرد مهرآوران از بخش گرکن جنوبی با حضور رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه.
پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم