eitaa logo
شهدای شهرستان مبارکه
348 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
693 ویدیو
16 فایل
#این کانال جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت ومعرفی شهدای شهرستان مبارکه ایجاد شده است ⚘️ شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 این تصویر امروز در سراسر دنیا دست بدست در فضای مجازی میچرخد 🏠 این خانه مربوط به یکی از هنرمندان آمریکا به نام یوهان(جان) سینا است و تنها خانه‌ای است که در میان هزاران خانه سوخته شده در آتش، سالم مانده است 😟 📖 او می‌گوید من به قرآن اعتقاد دارم و در داخل منزلم کتاب قرآن داشتم 🤩 ✨ منبر نوین ✨ @smrMOSAVi 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2697330832C31c02a114a
23.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️صحنه‌ی جالب روبرو شدنِ شهید زین‌الدین با سرهنگ عراقی که به او سیلی زده بود یکی از زیباترین کلیپ‌هایی که برا شهدا تولید شده اینکه تکراریه ولی آدم از دیدنش سیر نمیشه می شود تا انتها ببینید شهدای شهرستان مبارکه
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت ۱۵۶ 🌻 موضوع : زخمی شدن من همراه با اسارت🌺 حالا این استراحت کردن سربازان عراقی در مسیر انتقال من به سر ارتفاعات شاید حدود ۱۰ مرتبه انجام شد .. اون سرباز عراقی رحیم هر از گاهی اون دستمال پارچه ای رو که انداخته بود روی صورت من کنار میزد و منو نگاه میکرد ...اگه من بهش لبخند میزدم اون هم یه لبخند از سر تَرحُم و محبت به من میزد تا اینکه فکر کنم یک ساعتی شد تا رسیدیم به سر ارتفاعات🧐 من احساس گرسنگی کردم خیلی فکر کردم چه جوری میتونم به اینها بفهمانم که گرسنه هستم یه کم به مُخم فشار آوردم که خدایا چی بگم !!!! بهشون گفتم طعام . طعام . غذا .غذا . یه موقع فرمانده شان میگفت : ماکو . ماکو . نیست . نیست . باز من وِل کُن معامله نبودم گفتم طعام . طعام .😂 فرمانده عراقی دید من عجب اسیر سمج و پرویی هستم به یکی از سربازها گفت برو توی این سنگرها ببین چیزی هست بیار بده به این 🙃 سرباز فلک زده رفت و چند دقیقه بعدش برگشت به اندازه یه کف دست نان لواش پیدا کرد آورد داد به من ...من پیش خودم گفتم چقدر کم آوردی گِدا 😂 متوجه شدم واقعاً اینها در مضیقه هستند آخه عراقیها ارتش لجستیک و سازمانی داشتند و پشتیبانی تدارکات آنها سهمیه بندی بود مثل ما از پشتیبانی مردمی و کمک به جبهه محروم بودند...خدا برکت بده به ملت ایران در زمان جنگ که چه کمک های میکردند ❤️ یه ضرب المثلی هست که میگه :( از شیر مورچه تا جان آدمیزاد ) در کمک به جبهه های ما وجود داشت ...یه موقع یه ماشین جیپ با راننده اش رسید ما ۴ نفر هم سوار شدیم فرمانده عراقی صندلی جلو کنار راننده رحیم سرباز عراقی صندلی عقب سمت راست منم وسط کنار رحیم اون سرباز عراقی هم سمت چپ🥴 شروع به حرکت کرد ماشین حدود یک کیلومتری رفت یه جایی توقف کرد پیاده شدیم من توان حرکت نداشتم رحیم و اون سرباز زیر کِتف های منو گرفتند اومدیم داخل اورژانس اون منطقه حدود ۳۰ عراقی تجمع کرده بودند که منو ببینند آخه توی بیسیم خبر داده بودند که اسیر مجروح داریم میاریم😔 به عمرم باور نمیکردم که بعد از ۵۰ ماه حضور در جنگ و این همه تجربه این چنین اسیر و گرفتار بشم 😩 منو بردند داخل اتاق تزریقات روی یک تخت خواباندند..دکترشون اومد یه نگاهی به من و زخم های بدنم کرد دید تمام بدن و لباسم خونی و سوراخ سوراخه به غیر از پاهام که روی مین رفته بود جای دیگه رو متوجه نشد..به این نتیجه رسید که تمام لباسهای تنم رو در بیارد🌹 ادامه دارد... شهدای شهرستان مبارکه
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیاز جامه امروز تبیین است،تبیین توصیه می شود حتما ببینید @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8 مسجدی ها 👆👆 کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر... @setad_mobarakeh👈 کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇 @pishkesvatanemobarakeh شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه # دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔹٢٩دی ماه روز غزه مقاومت فلسطین گرامی باد ♦️نوار غزه در جنوب‌ غربی‌ سرزمین‌های‌ اشغالی فلسطین، با مساحتی بیش از ‌۳۶۰‌ کیلومتر مربع‌ واقع شده و یک‌ میلیون‌ و۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد. این باریکه‌ هم مرز با مصر، فلسطین و ساحل‌ مدیترانه است‌. رژیم صهیونیستی با محاصره دریایی و زمینی این منطقه باعث شد که تنها راه ارتباطی این منطقه با دنیای خارج، تنها گذرگاه رفح، در مرز مشترک با مصر باشد. 🌹روز غزه روز جهانی قدس فرصتی است که فریاد مظلومیت و حق طلبی مردم مظلومش به گوش جهانیان برسد، بخاطر سرپوش گذاشتن رسانه‌های غربی بر جنایات رژیم صهیونیستی و از طرفی بخاطر حماسه آفرینی مردم مظلوم غزه در دفاع از سرزمینشان ٢٩ دی ماه با نام روز ملی غزه# نامگذاری شده است. @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت ۱۵۷ 🌻 موضوع : زخمی شدن من همراه با اسارت 🌺 دکتر عراقی دست به قیچی شد از پاهام شروع کرد ..اول بند پوتین هامو پاره کرد و پوتین هامو در آورد ..بعدش قیچی انداخت پاچه شلوارم و شروع کرد به چیدن و پاره کردن پاچه شلوارم ..اومد تا بالا.. بعدش قیچی انداخت اون پاچه شلوارم رو هم پاره کرد و شلوارمو در آورد..بعدش کاری کرد که اصلاً باورم نمیشد 🥴 قیچی انداخت شورتم رو هم پاره کرد 🙃 بعدش قیچی انداخت پیراهن و زیرپوشم رو پاره کرد و از تنم در آورد..من شدم لخت و عریان 😔 من اسیر بدبخت فلک زده تا دو روز قبل برای خودم کسی بودم توی جبهه جنگ و همه بهم عزت و احترام می‌گذاشتند ولی الان چرخ روزگار برگشت و شدم لخت و عریان مقابل دشمنم..من دیدم عراقیها همه دارند منو به همدیگه نشان میدند و هِر و هِر می‌خندند منم پاهامو توی شکمم جمع کردم که کمتر در دید و تمسخر اینها قرار بگیرم🥴 یه موقع دکتر به یکی ازسربازان عراقی به عربی چیزی گفت اون رفت و زود برگشت دیدم دستش یه پارچه ای سفید رنگی است ..بازش کرد دیدم یه دشداشه( پیراهن عربی ) هستش دکتر بهم گفت پاشو بشین ..متوجه شدم چی میگه !!! نشستم اون دشداشه رو به تنم کرد ...هم پیراهنم شد و هم شلوارم منم شدم راحت 😊 یه موقع دیدم اون سربازان عراقی که برای تماشای من اومده بودند شروع کردند پا بکوبند زمین و سلام نظامی بدهند..متوجه شدم یه شخص مهمی داره میاد که اینها همگی میخکوب شدند !!! دیدم یه افسر بلند پایه ای اومد ظاهراً سرتیپ بود دَم درب اورژانس ایستاد تا چشمش به من افتاد خیلی غضب آلود یه سَری تکان داد ..مَردک فکر کرده بود من پدرشو کُشتم اینجوری نگاهم میکرد😂 پیش خودم فکر کردم که این افسره که ایجوری منو نگاه کرد و سَر تکان داد حالا منو میبرند پُشت اورژانس و تیرباران می‌کنند 🥴 آماده مرگ بودم اما حقیقتش خیلی استرس داشتم از شما چه پنهان 🙃 افسره رفت دکتر هم پا و کتف منو با سرُم شستشو تمیز کرد یه کم مواد ضد عفونی زد روش .. نمیدونم چی بود اون مواد.. و یه پانسمان کرد ادامه دارد... شهدای شهرستان مبارکه
📣 قابل توجه شهروندان گرامی متقاضی اهدای خون 🔰به استحضار می‌رساند با دعوت و پیگیری امام جمعه محترم شهرستان مبارکه ، واحد سیار خونگیری سازمان انتقال خون استان اصفهان در تاریخ جمعه ۱۴۰۳/۱۱/۰۵ از ساعت ۰۸:۳۰ لغایت ۱۳:۰۰ در محل مصلی نماز جمعه (مسجد جامع مبارکه) مستقر خواهد بود.  📌 روابط عمومی دفتر امام جمعه شهرستان مبارکه
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت ديدار با خانواده شهدای والامقام شهيدان: رمضان حیدری، مسیح هادی اصغر حیدری در وینیچه در این دیدار ها که با حضور امام جماعت مسجد قمر بنی هاشم وینیچه،فرمانده پایگاه بسیج انصارالحسین (ع)قلعه میرزمان و کارشناس بنياد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه انجام گرفت از مقام شامخ شهدا تجليل بعمل آمد. یکشنبه ۳۰ ،دی،۱۴۰۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت 🔹ديدار با خانواده شهيد والامقام محمد علی آبادی،فرزند مرحوم رستم، از شهدای نیروی انتظامی در طالخونچه 🔹در این دیدار که با حضور،رياست شورای اسلامی و جانشين کلانتری شهر طالخونچه، نماینده بنياد شهید و خادمیاران کانون‌ خدمت ایثار و شهادت شهرستان مبارکه همراه با زیارت خاصه امام رئوف ثامن الائمه امام رضا علیه السلام انجام گرفت از مقام شامخ شهید و شهادت تجليل بعمل آمد. 🌹 یکشنبه ۳۰،دی ۱۴۰۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
خاطرات اسارت خود نوشت جانباز و آزاده سرافراز محمد علی نوریان قسمت ۱۵۸ 🌸 موضوع : زخمی شدن من همراه با اسارت🌺 وقتی داخل اورژانس یه پانسمان مختصری روی زخمهای من انجام دادند باز دوباره رحیم و اون سرباز عراقی بهمراه فرمانده شان منو سوار جیپ کردند و حرکت به سمت عقبه منطقه جنگی ..در مسیر که میرفتیم رحیم دستش رو گذاشته بود پشت کتف و گردن من و یه جورایی منو در آغوش خودش گرفته بود ...منم از بس خونریزی کرده بودم عجیب ضعف داشتم سَرم رو گذاشته بودم روی سینه رحیم و حالت ضعف بهم دست می‌داد براحتی محبت رحیم به خودمو حس میکردم 😊 حالا اون فرمانده گه گاهی از من سوال میکرد که خواننده های ایرانی مثل گوگوش . هائیده. حمیرا . کجا هستند 🙃 منم از سر بی حوصله گی و بیحالی با اشاره دست جواب میدادم که : اینها ازایران فرار کردند یا مثلاً اعدام شدند...البته الکی میگفتم...واقعاً خبری نداشتم ازشون 🥴 تا اینکه رسیدیم به یک پادگان بزرگی اطراف شهر سلیمانیه..ماشین داخل پادگان توقف کرد ..همگی پیاده شدیم باز رحیم با اون سرباز زیر کتف های منو گرفتند و به سمت یک ساختمان حرکت کردند ..یه باغچه اون اطراف بود پُر از گلهای اطلسی 🌸 وارد ساختمان شدیم و رفتیم داخل اطاق فرمانده ارشد آن منطقه که ظاهراً یک سرتیپ تمام بود..وقتی چشمم به این فرمانده افتاد فکر کردم که این صدام هست ..بعد دیدم عکس صدام به دیوار نصب شده ..پیش خودم گفتم نه جایی که عکس صدام باشه خودش نیست 🥴خیلی بی‌حال بودم و ضعف داشتم .. رحیم و اون سرباز عراقی و اون سروان فرمانده شان از اطاق رفتند بیرون ..سرتیپ دستور داد یه مترجم اومد که مسلط به زبان فارسی بود ..اومدم بشینم روی زمین ..بهم گفت !! بایست ..روی یک پا ایستادم پیش خودم گفتم یاحضرت عباس این اول گرفتاری منه خودت کمکم کن😢 وقتی ایستادم بهم گفت : اسمت چیه؟؟ محمدعلی .. فامیل ؟؟ نوریان ..اهل کدام شهری ؟؟ نجف آباد..کدام استان ؟؟ اصفهان ..یه موقع دیدم یا خداااا پای مجروحم خون باز کرد و به اندازه یک موزیک پُر خون شد ..چشمم که به خون‌ها افتاد ضعف هم داشتم محکم خوردم به زمین دیگه چیزی نفهمیدم..😔 ادامه دارد... شهدای شهرستان مبارکه
ديدار رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه با خانواده شهيد والامقام جعفر قلی جعفری و جانباز گرامی حاج غلامحسین احمد پور در زودان و هراتمه از بخش گرکن جنوبی. دوشنبه ،۱ بهمن ۱۴۰۳ @shohadamobareke کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆 شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه 🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 هنگام وضو گرفتن جوان باش هنگام نماز خواندن پیرمرد و هنگام دعا کردن مانند کودک باش. ‌ شهدای شهرستان مبارکه