در سالروز میلاد صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (س) صورت گرفت
پايش سلامت و بازدید میدانی از پدران و مادران شهدای والامقام شهيدان: پرویز حیدری، حمزه علی فرهمند،محمد ترابی فرد و علیرضا قاسمی در سورچه بالا، سیاهبوم، مبارک آباد و حسن آباد تنگ بید کان
در این دیدار ها که با حضور کارشناس درمان و دکتر طرف قرداد، اداره بنياد شهيد مبارکه انجام گرفت ضمن بررسی دقیق وضعیت جسمانی والدین شهدا ، از روند درمانی این عزیزان پایش سلامت انجام گرفت.
چهارشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۲
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
🌸 کرامات شهدا
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه:
توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم
... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد
پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه اونوقت جاده ی آرزوهای من ختم میشه به......
شرمنده ام
📚منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
🌙داستان شب
وقتی حضرت خديجه با رسول خدا ازدواج كرد، زنان مكه او را ترك كردند. هيچ يك از زنان مكه به او سر نمي زدند و حتی به او سلام هم نمی دادند. خديجه از تنهايی خود ناراحت شد و از اين ناراحتی هراسان شده بود.
او وقتی به فاطمه باردار شد، فاطمه از داخل رحم با مادرش حرف می زد و به او آرامش می داد. خديجه اين مطلب را از پيامبر (ص) پنهان كرد. روزی رسول خدا متوجه شد و به خديجه فرمود: جبرئيل به من گفته، آنچه در رحم داری دختر است و فرزندانش هم پاك و پاكدامنند. مدت زيادى نگذشته بود كه حضرت خديجه سراغ زنان قريش و بنی هاشم رفت و گفت: «مثل همه زنان كه در هنگام زايمان از يكديگر مراقبت و پرستاری می كنند مرا هم پرستاری كنيد.»
آنها پيغام دادند چون حرف ما را گوش ندادی و با محمد، يتيمِ ابوطالب در حالیكه فقير بود ازدواج كردی نمیتوانيم از تو پرستاری كنيم.
خديجه از اين پاسخ رنجيده خاطر شد، اما در يكى از همين روزها در حالى كه او همچنان در بستر آرميده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود كه بر او وارد شدند. خديجه كه از ديدن آنان در هراس شده بود به تكاپو افتاد اما يكى از زنان او را آرام نمود و گفت: «اى خديجه! اندوهگين و هراسناک مباش، ما از جانب خدا به سويت آمدهايم و خواهران تو هستيم، من ساره همسر ابراهيم خليل و اين آسيه همسر فرعون و آن يكى مريم دختر عمران و چهارمين ما صفورا دختر شعيب است.»
در اين هنگام چهار زن در چهار سوى خديجه (س) قرار گرفتند و حضرت خديجه (س) حمل خود را بر زمين نهاد و نورى از او ساطع گرديد كه شرق و غرب عالم پرتوافكن شد. نورى كه به خانه هاى مكه راه يافت و همه را در حيرت فرو برد. پس از آن، ده فرشته همراه با طشت و ابريقى مملو از آب كوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانويى كه در پيش روى خديجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه ای كه از شير سفيدتر و از عنبر خوشبوتر بود بيرون آورد. با يكى تن مولود را پوشاند، و ديگرى را مقنعه او قرار داد آن گاه دست خود را بر لبان كودك نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنين فرمود: «اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسولاللَّه سيدالانبياء و اَنَّ بَعلى سيدالاوصياء و وَلَدى سادة الاسباط» آن گاه يكايك بانوان را سلام داده به نامشان خواند.
آنها هم با رويى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوريان بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از يمن قدوم او نورى پديدار آمد و ساطع گرديد كه تا آن زمان سماواتيان چنين نورى را رؤيت ننموده بودند. بانوان خديجه را شادباش گفته از ميمنت و مباركى و طهارت نسلش سخنها گفتند. خديجه با سرورى زايدالوصف كودك را در آغوش كشيد و با دنيايى اميد و آرزو پستان در دهان او گذارد.
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
🔸مناجات بسیار زیبای شهید چمران
خدایــا،
مرا بســوزان.
استخوان هایـــم را خــرد کن،
خاکســترم را به باد بـسـپار،
ولے لحظه اے مرا از خــود وا مسپار...
#شهیدمصطفےچمران
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
به منظور تجلیل و تکريم از خانواده معظم شهدا صورت گرفت
دیدار با خانواده معظم شهدای والامقام شهيدان:عباس حیدریان، محسن علامی،محمد علی آبادی، نیاز علی سبزه علی، محمدرضا آقا بابائی و کاظم نقی زاده در طالخونچه
در این دیدار ها که با محوريت بنياد شهید و با حضور امام جمعه محترم، رئیس شواری اسلامی شهر،فرمانده حوزه بسیج امام سجاد (ع)، فرمانده پایگاه بسیج حضرت زهرا(س) (خوهران)،معاونت کلانتری،و تعدادی از پيشکسوتان جهاد وشهادت شهر طالخونچه انجام گرفت از مقام شامخ شهید و شهادت تجليل بعمل آمد.
چهارشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۲
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
لقمههای متبرک
من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است."
آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرفهاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری."
هادی مرا پیش سردار برد و بهعنوان یک مدافع حرم هممحلهای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی، به این افتخار کردم که یکی از بچههای شادآباد، محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.»
▫️«هادی میگفت: من هر روز از دست حاج قاسم، لقمه متبرک میگیرم. این بهجای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش میگذاشت.
✍به روایت همرزم شهید
محافظ رشید حاج قاسم سلیمانی
#شهید_هادی_طارمی
#کانال شهدای شهرستان مبارکه
🔹 تلاوت نور به روح مطهر شهدای تروریستی کرمان، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، شهدای مظلوم فلسطین، و شهدای سومین هفته دی ماه دفاع مقدس شهرستان مبارکه
شهیدان:
صفرعلی ماندیزاده
ایرج کریمی
رضا اکبری
شهیده زهره اکبری
حیدر اصلانی
مجید فخری
محمود اکبری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج اصغر سلطانی
🔹 از صفحه ۵۸۶ سوره مبارکه تکویر
🔹 زمان جمعه ۱۵ دیماه ۱۴۰۲،سی دقیقه قبل شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه
🔹 مکان مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
#دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
📣راهپیمایی 👆👆
#همزمان با سراسر کشور بعد از اقامه نماز عبادی سياسی و دشمن شکن جمعه
جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان مبارکه 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
هدایت شده از شهدای شهرستان مبارکه
:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻هيچ وقت خون شهيد هدر نمی رود🔻
🔹شهيد چه می كند؟ شهيد تنها كارش اين نيست كه در مقابل دشمن می ايستد، يا دشمن را می زند يا از دشمن می خورد؛ اگر تنها اين بود، بايد بگوييم آن وقتی كه از دشمن می خورد و خونش را می ريزند، خونش هدر رفته. نه، هيچ وقت خون شهيد هدر نمی رود، خون شهيد به زمين نمی ريزد. خون شهيد هر قطره اش تبديل به صدها قطره و هزارها قطره، بلكه به دريايی از خون می گردد و در پيكر اجتماع وارد می شود. لهذا پيغمبر فرمود:
▫️ما مِنْ قَطْرَةٍ احَبُّ الَی اللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فی سَبيلِ اللَّهِ.▫️
🔸هيچ قطره ای در مقياس حقيقت و در نزد خدا از قطره خونی كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست.
🔹شهادت تزريق خون است به پيكر اجتماع؛ اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگهای اجتماع- خاصه اجتماعاتی كه دچار كم خونی هستند- خون جديد وارد می كنند.
✨استاد #شهیدمطهري
📘 کتاب مهدویت - سير مطالعاتي بینش مطهر
✅با صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌹
کانال شهدای شهرستان مبارکه
@shohadamobareke
🛑 امام زمان عجل الله تعالی فرجه منتظر شماست، قلب خود را پاک کنید و...
#کانال شهدای شهرستان مبارکه