وارد هیئت که می شد، جایگاه و پست و مقام رو میذاشت کنار میشد یک آدم خاکی و مخلص
از جابجایی چرخ مخصوص حمل باند صوت گرفته تا شستن ظرف ها
هر کاری از دستش بر می اومد انجام می داد
می گفتند: آقا حامد! شما افسری و همه شما رو می شناسند بهتره این کارهارو بقیه انجام بدند
میگفت : اینجا جاییه که اگه سردار هم باشی باید شکسته بشی تا بزرگ بشی
صبر می کرد بعد از هیئت که مردم می رفتند، مشغول شستن دیگ ها می شد
میگفت : شفا تو آخر مجلسه آخر مجلس هم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت
و آخر هم حاجتش رو با #شهادت گرفت🕊 🌷
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی
#لحظهاتونشهدایـے
@shohaday_110
#تلنگر✋🏻
گمنامے!
تنهابراۍ"شـهــدا"نیستمےتونیزندھباشۍو
سربازحضرتزهرا ۜ باشے...
امایہشرطدارھ!؛
بایدفقطبرای
"خدا"کارکنـے
نہریا"💔
@shohaday_110
#شهید_علی_خلیلی
شب نیمه شعبان سال ۹۰ بود که علی ضربه خورد...
همون طور که وسط خیابون افتاده بود،
یه پیرمردی اومد نزدیک و بهِش گفت:
پسرم، به شما چه ربطی داشت که دخالت کردی؟؟؟!
💔علی با اون حالش جواب داد:
حاج آقا!
فکر کردم #ناموس شماست، از ناموس شما دفاع کردم... 😔💔
@shohaday_110
✨این را هرگز فراموش نکنید؛
تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم ، جامعه ساخته نمیشود
#شهیدابراهیمهادی 🕊
#صبحتونشهدایے
@shohaday_110
n.a:
#تلنگرانہ
میگفت:
ازپاهاییکهنمیتوانندمارا
بهاَداینمازببرند،
توقعنداشتهباشمارا
بهبهشـتببرند...💔(:
چقدرخوب میگفت:)
@shohaday_110