#سلام_امام_زمانم♥
قد کشیده ایم
به اعتبار تشعشع مهربان تو
زنده ایم به برکت حیات بخش تو
دلخوشیم به یمن نگاه امیدبخش تو
همچون گل های آفتابگردان،
روی دل های منتظر و بیقرار ما؛
به هر سویی که یاد و نام توست میچرخد...
ما با تو زنده ایم...
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@shohaday_110
« وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ. »
خدا میگه اگه من بخوام به چیزی برسونمت، میرسونمت؛ کسی هم نمیتونه مانع ام بشه!
و صبح پائیزیتون بخیر 🍁🙃
سفر کرده ام تا بجویم سرت را
و شاید در این خاکها پیکرت را
من اینجایم ای آشنای برادر
همان جا که دادی به من دفترت را
کجایی که چندی است نشنیده ام من
دعاهای پر سوز و درد آورت را
@shohaday_110
🔻بانوانی که عاشق آرایش و زیبایی برای بیرون رفتن هستند حتما بخونند!
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت:
- ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید و میان بازار و جمعیت، یقۀ جوان رو گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
- مردیکۀ عوضی، مگه خودت ناموس نداری…؟ خجالت نمیکشی؟؟
اما جوان، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی بشود و واکنشی نشان بدهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد...
- خیلی عذر میخوام؛ فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین! دیدم همۀ بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم، که نامردی نکرده باشم…!
حالا هم یقه مو ول کنین! از خیرش گذشتم!
مرد خشکش زد! همانطور که یقۀ جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد…
اینجاست که میگن مردان باغیرت زنان با حجاب دارند!
تو دعای ابوحمزه ثمالی
یـه جا میگه:
خدایــا !.....
هروقت تصمیم گرفتم
شب را به عبادتتو بگذرانم
خوابی عجیب بر چشمانم حاکم شد؛
نکند دوست نداشتی که در محضرت بآشم؟
#غرقگناهمدستمبگیر
#سلام_امام_مهربانم❤️
مولای من
چشم وجودمان
خیره به نورِ حضور شماست
و دست استغاثه
و روی حاجتمان
متوسل به درگاهتان
تا خداوند طلعت رشیدتان را
به ما بنمایاند.
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤