🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊 🎉
#قسمت_دهم
تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد.
زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم وقتی بلند شدم که او را به درمانگاه ببرم زودتر از من از جا بلند شد
دکتر درمانگاه چند تا سوزن (آمپول) برایش نوشت
موقع زدن سوزن ها مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم میگذاشت
بدون هیچ گریه و اعتراضی درد را تحمل میکرد
در مدتی که مریض بود دوای عطاری (اسپند) در آتش می ریختم و خانه را بو می دادم
دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و روغن به او بدهید
چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس.
غذایش را می خورد و دم نمی زد به خاطر شدت مریضیش اصلاً خوابش نمیبرد ولی صدایش در نمی آمد.
زینب از همه بچهها به خودم شبیهتر بود صبور اما زرنگ و فعال
از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد مثل خودم زیاد خواب میدید همه مردم خواب می بینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت!
انگار به یک جایی وصل بودیم زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال نماز و روزه و قرآن بود!
همیشه میگفتم از ۷ تا بچه جعفر، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم
از بچگی دور و بر خودم میچرخید همه خواهر و برادرها و همسایهها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بد جنسی و حسادت و خودخواهی را نمیشناخت حتی با آدمهای خارج از خانه هم همینطور بود.
۴ یا ۵ سالش بود که اولین خواب عجیب زندگیش را دید.......
•┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈┈•
#من_میترا_نیستم
#قسمت_نهم
شهرام چهارماهه بود که باباش رفته و یک تلویزیون قسطی خرید!
به او گفتم: "مرد ما بیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم تلویزیون که واجب نبود"
بابای مهران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قسطی آورد
با اینکه به خاطر خوابیدن زیر کولر گازی در هوای شرجی آبادان آسم گرفتم ولی بچههایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند.
عصر که میشد کوچهها غوغای بچههای قد و نیم قد بود هر خانواده هفت، هشت تا بچه داشت. کوچه و خیابان محل بازی آنها بود
ولی من به دخترها اجازه نمیدادم برای بازی به کوچه بروند
میگفتم خودتون چهارتا هستید بشینید و با هم بازی کنید آنها هم داخل حیاط کنار باغچه مینشستند و خاله بازی میکردند
مهری از همه بزرگتر و برای ایشان مثل مادر بود دمپخت گوجه درست می کرد و با هم می خوردند ریگ بازی میکردند و صدایشان در نمیآمد. بچهها عروسک و اسباب بازی نداشتند.
بودجه ما نمی رسید که وسایل گران بخریم دختر ها روی کاغذ، شکل عروسک را میکشیدند و رنگش می کردند
خیلی از همسایه ها نمی دانستند که من ۴ تا دختر دارم
بعضی وقتها در رفت و آمدها زینب و شهلا را دیده بودند اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمی رفتند
هر روز از ایستگاه 6 به ایستگاه ۷ میرفتم
بازار ایستگاه ۷ بازار پررونقی بود
حقوق مان کارگری بود و زندگی سادهای داشتیم اما سعی می کردم به بچهها غذای خوب بدهم
هر روز بازار میرفتم و زنبیل را پر میکردم از جنسهای تقریباً ارزانتر.
چیزهایی می خریدم که در توانم بود زنبیل سنگین را روی دوشم می گذاشتم و به خانه برمی گشتم
زمستان و تابستان این بارِ سنگین را هر روز کول میکردم
سیر کردن شکم هفت بچه که شوخی نیست!
هر روز جنس تازه می خریدم اما تا شب هرچه بود و نبود را میخوردند و شب بی قرار و گرسنه دنبال غذا یا هر چیزی برای خوردن بودند
از صبح تا شب هفت نفرشان سرپا بودند و بازی می کردند آنها آرام نمی گرفتند و تند و تند گرسنه می شدند
زینب بین بچههایم از همه سازگارتر بود از هیچ چیز ایراد نمیگرفت، هر غذایی را می خورد، کمتر پیش میآمد که از من چیزی بخواهد.
کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت...
ادامه دارد...
•┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈┈•
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊 🎉
#قسمت_دهم
تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد.
زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم وقتی بلند شدم که او را به درمانگاه ببرم زودتر از من از جا بلند شد
دکتر درمانگاه چند تا سوزن (آمپول) برایش نوشت
موقع زدن سوزن ها مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم میگذاشت
بدون هیچ گریه و اعتراضی درد را تحمل میکرد
در مدتی که مریض بود دوای عطاری (اسپند) در آتش می ریختم و خانه را بو می دادم
دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و روغن به او بدهید
چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس.
غذایش را می خورد و دم نمی زد به خاطر شدت مریضیش اصلاً خوابش نمیبرد ولی صدایش در نمی آمد.
زینب از همه بچهها به خودم شبیهتر بود صبور اما زرنگ و فعال
از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد مثل خودم زیاد خواب میدید همه مردم خواب می بینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت!
انگار به یک جایی وصل بودیم زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال نماز و روزه و قرآن بود!
همیشه میگفتم از ۷ تا بچه جعفر، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم
از بچگی دور و بر خودم میچرخید همه خواهر و برادرها و همسایهها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بد جنسی و حسادت و خودخواهی را نمیشناخت حتی با آدمهای خارج از خانه هم همینطور بود.
۴ یا ۵ سالش بود که اولین خواب عجیب زندگیش را دید.......
•┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈┈•
🌺 پيام فرشته الهى
📗#نهج_البلاغه
🌎«خداوند فرشته اى دارد که همه روز بانگ مى زند بزایید براى مردن و گردآورید براى فنا و بنا کنید براى ویران شدن».
📌در حقیقت امام روى سه چیز از مهم ترین مواهب زندگى دنیا انگشت گذارده و سرانجام همه آنها را روشن ساخت:
🔻 فرزندان که عزیزترین سرمایه انسان اند و اموال که براى آن زحمت فراوان مى کشد و بناهاى مجلل که گاه قسمت عمده عمر خود را صرف آن مى کند.
♦️ امام مى فرماید: هیچ یک از اینها بقا و دوامى ندارد و سرانجام گرد و غبار فنا بر روى همه آنها مى نشیند تنها چیزى که براى انسان باقى مى ماند اعمال خیر و نیکى هاست که نزد خدا ذخیره مى شود
📘#حکمت_132
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
🥀 بسم رب الفاطمه علیه السلام🥀
🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا.
🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه
و هدیه به روح پدر بزرگوارم
و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها
و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند.
🕊شهید مدافع حرم سید فاضل موسوی امین
🕊سالروز شهادت نابغه دفاع مقدس سردار شهید حسن باقری
🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم "علی عسگری"
💐بازگشت حضرت امام خمینی به ایران و آغاز دهه فجر
🌷امروز سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم رضا عادلی
🕊شهید مدافع حرم حسن رزاقی
🕊شهید مدافع حرم علی حسینی
🕊شهید مدافع حرم جاسم حمید
🕊شهید مدافع حرم سعید علیزاده
🕊شهید مدافع حرم مصطفی خلیلی
🕊شهید مدافع حرم داوود نری میسا
🕊شهید مدافع حرم مهدی کوچک زاده
🕊شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده
🕊شهید مدافع حرم حبیب رحیمی منش
🕊شهید مدافع حرم محمد ابراهیم توفیقیان
🕊شهید مدافع حرم احمد حاجی وند الیاسی
🕊شهید مدافع حرم محمود مرادی اسکندری
💐۱۳ بهمن ماه سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم احمد مجدی
🕊شهید مدافع حرم حجت باقری
🕊شهید مدافع حرم اصغر پاشاپور
🕊شهید مدافع حرم علی اکبر عربی
🕊شهید مدافع حرم اسماعیل شجاعی
🕊شهید مدافع حرم جواد سنجه ونلی
🕊شهید مدافع حرم مصطفی قاسم پور
🕊شهید مدافع حرم مرتضی ترابی کمال
🕊شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی
🕊شهید مدافع حرم محمد علی قلی زاده
🕊شهید مدافع حرم محمد حسین سراجی
🕊شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی
🕊شهید مدافع حرم سیداحسان حاجی حتملو
شهید احمد حبیبی فرد
ختم قرآن برگزار میشود.
🌺🌺🌺🌺🌺
مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده.
🌺🌺🌺🌺🌺
جزء ۱.✅
جزء ۲✅
جزء ۳.✅
جزء ۴.✅
جزء ۵.✅
جزء ۶.✅
جزء ۷.✅
جزء ۸.✅
جزء ۹
جزء ۱۰✅
جزء 11
جزء ۱۲.
جزء ۱3.
جزء ۱۴
جزء ۱۵.
جزء ۱۶✅
جزء ۱۷.
جزء ۱8
جزء ۱۹.✅
جزء ۲۰.
جزء ۲۱.
جزء ۲۲
جزء ۲۳
جزء 24
جزء ۲۵.
جزء 26✅
جزء ۲۷✅
جزء 28 ✅
جزء ۲۹.✅
جز ۳۰.✅
لطفا جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید.
@rogaye_khaton315
اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
هدایت شده از *آرشـیـومـداحـےو روضـہنـاب*🇵🇸
1401.11.07_6(1).mp3
9.39M