📜#وصیتنامهشهدا
🌹#شهیدمحمدحسین_یوسف_الهی
🌕 ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این
میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن.
✨برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 تو هم باید مبعوث بشی!
عید #مبعث 🌹
@shohaday_gommnam
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼
هدایت شده از شــهـیـد نــوروزے
✨السَّلامُ عَلَيْکَ يَا رَسُولَ اللَّهِ
🌸هنگامهی عیداست و پراست ازبرکات
🍃آمد زحرارسول شیرین حرکات...
🌸با خلق عظیم شد رسول اخلاق
🍃بر خلق خوشش ز صدق و ایمان صلوات...
🔸حسن بن راشد میگوید؛به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: «در آن روز [۲۷ رجب]، چه عملی باید به جای آورد؟»
فرمودند: «روزه می گیری و صلوات بسیار بر محمد و آل محمد می فرستی.»
📚کافی،ج ۴،ص ۱۴۹
✨سلام و عرض تبریک و شادباش به مناسبت #مبعث سراسر نور نبی اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله خدمت شما همراهان عزیز❤️
✨به مناسبت #عید_مبعث ختم صلواتی هدیه به پیامبر مهربانی ها و به نیت فرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجلالله و شهید مصطفی نوروزی و شهید مهران شوری زاده و شهید احمد صالحی و شهید سید مجتبی علمدار و تمامی شهدا داریم و از شما همراهان عزیز خواهشمندیم که با نفس های گرمتان همراهی بفرمایید.
پیامبر مهربانی ها آمین گوی دعاهایتان باشند ان شاءالله 🌹
لطفا تعداد صلواتهای خودتان را در ربات زیر وارد کنید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/whvtr
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
@shahid_nourozi
3160434269.mp3
5.28M
#نماز_سکوی_پرواز34
🎧 #استادشجاعی
❣خدا کنه یاد بگیریم؛
چجوری ميشه سوار مرکب نماز شد!
اونوقت...
👈باید براش وقت بذاريم،
تمرکز بگیریم،
تا نماز رو، برای پرواز به استخدام بگیریم.
#اللهمعجللولیکالفرج
┅✧❁☀️❁✧┅
#نمازسکویپرواز33 👇🏻
https://eitaa.com/shohaday_gommnam/17812
✅ ويژگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله وسلم
📗#نهج_البلاغه
💎فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ؛ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَيْنَ ذَوِي الْأَرْحَامِ، بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِي الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِي الْقُلُوبِ.
🌕#پيامبر_اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنچه را كه به او ابلاغ شد آشكار كرد، و پيامهاى پروردگارش را رساند. او شكافهاى اجتماعى را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پيوند داد و پس از آن كه آتش دشمنى ها و كينه هاى بر افروخته در دلها راه يافته بود، ميان خويشاوندان يگانگى بر قرار كرد.
📘#خطبه_231
※ ویژه عید #مبعث
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
📘در کتاب گویای « #نیمه_پنهان_ماه » داستان زندگی #شهید_اصغر_وصالی را خواهید شنید؛ دلاورمردی که شهید مصطفی چمران دربارهاش اینچنین میگوید: «من در لبنان و بعلبک و سایر مناطق، مجاهد زیاد دیدهام ولی تا به حال آدم و فرماندهی به شجاعت اصغر وصالی ندیدهام.» شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
☄ کمک آرپی جی زن
🔶 تازه خودم رو به حاشیه رودخونه رسونده بودم. تانک ها اون طرف، خیلی نزدیک اومده بودن به آرپی جی زن گفتم: چرا شلیک نمیکنی؟
🔸 گفت: نیروی کمکی م رفته موشک بیاره.
چند دقیقه بعد حسین از راه رسید. خسته و کوفته با یک گونی موشک و آرپی جی شروع کرد به بستن خرج موشک. فهمیدم کمک آرپی جی زن هم شده!
#نعم_الرفیق_ما♥️
#شهیدحاج_حسین_خرازی
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
#من_میترا_نیستم🎊
#قسمت_چهل_و_یکم🦋
او به شرکت در کلاس های اعتقادی و اخلاقی علاقه داشت و در کنار درس و مدرسه در کلاس های عقیدتی بسیج و جامعه زنان شرکت میکرد.
جامعه زنان در خیابان فردوسی قرار داشت استاد کلاس اخلاق زینب آقای «هویدافر» بود او و خواهرش هردو از معلم های دوره عقیدتی بودند.
آقای هویدافر در یکی از جلسات از همه افراد کلاس خواست که دعای نور حضرت زهرا را حفظ کنند و در همان جلسه تاکید زیادی روی دعای نور کرد و قول داد بعد از حفظ دعا توسط افراد کلاس، تفسیرش را هم درس بدهد.
زینب همان شب در خانه دعا را حفظ کرد شب که خوابید خواب عجیبی دید و صبح خوابش را برای من تعریف کرد.
او دید که یک زن سیاه پوش در کنارش می نشیند و دعای نور را برایش تفسیر می کند آنقدر زیبا تفسیر را می گوید که زینب در خواب گریه میکند.
زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد به یک گروه کودک یاد می دهد. کودکانی که در حکم بزرگان بودند.
او دعای نور را در خواب می خواند البته نه خواندن عادی بلکه از عمق وجود.
هنگامی که زینب دعا را میخوانده رودخانه و زمین و کوه هم گریه می کردند زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی شنید و صحنه هایی دید که خبر از یک عالم دیگر می داد.
او از من خواست که خوابش را برای هیچکس حتی مادرم تعریف نکنم با وجود روحیه معنوی اش در جمع دوستان و خانواده رفتارش خیلی عادی بود.
با خوش رویی و لبخند با همه برخورد میکرد. یک روز قرار بود از طرف جامعه زنان به اردو بروند صبح زود با هم از خانه بیرون رفتیم.
قرار بود او را به جامعه زنان برسانم و خودم به خانه برگردم آن جا که رسیدیم تعدادی دانش آموز و معلم جمع شده بودند.
تا رسیدیم زینب رفت و یک سفره نان آورد و مقداری پنیر و خرما هم که از قبل تهیه کرده بودند روی سفره گذاشت و خیلی فرز و زرنگ نان و پنیر و خرما را لقمه درست می کرد و در کیسه فریزر میگذاشت تا در اردو به دخترها بدهد.
خیلی از معلم ها نشسته بودند و نگاه میکردند اما زینب تند تند کار میکرد من بعد از رساندن زینب به آنجا به خانه برگشتم.
در مسیر برگشت به خانه به این فکر می کردم که او خیلی زود توانسته بود آدمهایی مثل خودش را پیدا کند و با جوّ شهر کنار بیاید